رحا مدیا | زهرا ابراهیمی
هوش مصنوعی، حضورش را همهجا به اثبات رسانده و حوزههای علمیه هم همچون سایر افراد و نهادها بستر بهرهبردن از آن را فراهم کردهاند.
در این میان اما برخی چون مهراب صادقنیا، معتقدند که حوزهٔ علمیه در ابتدا در برابر این تکنولوژی مقاومت کرد و بعد از مدتی به پذیرش و تسلیم رسید. او بر این باور است که حوزه همواره مشی و منشش در رابطه با پیشرفتهای علمی همینگونه بوده است و با بیان مصداقهای عینی همچون بلندگو، اینترنت، صنعت چاپ و …بر ادعای خویش صحه میگذارد.
متن صادقنیا اشکالاتی دارد که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد از جمله؛
صادقنیا صرفاً با چند مثال از عملکرد حوزه، روند مواجههٔ حوزهها با فناوری را در یک الگوی ثابت ترس و تسلیم به تصویر میکشد حالآنکه نمیتوان بهرهبردن حوزه از چنین الگوی ثابتی را بیدلیل به اثبات رساند.
او هوش مصنوعی را شبیه بلندگو و اینترنت میداند و واکنش حوزه را در برابر این فناوری شبیه واکنشهای پیشین میپندارد حالآنکه بلندگو صرفاً یک ابزار برای تقویت صدا بود اما هوش مصنوعی یک سامانهی شناختی بوده و پذیرش آن طبیعتاً نیازمند دقت و مقاومت است.
دین، مقاومتی در برابر علم ندارد و درعینحال نه یک نیروی محافظهکار بلکه نیرویی هدایتگر است بنابراین نقش دین در برابر فناوری نقش هدایتگریست بدین معنا که معیارهای اخلاقی و شرعی را در استفاده از آن تعیین میکند. نکتهای که صادق نیا به آن دقت نکرده این است که فناوری باید در چارچوب دین تعریف شود و نه بهعنوان ابزاری مستقل از آموزههای دینی به آن پرداخته شود.
دومین اشکالی که میتوان به صادقنیا گرفت این است که او هوش مصنوعی را تنها یک ابزار جدید فرض کرده و ماهیت چالشی آن را نادیده گرفته است. او میگوید حوزه در ابتدا در برابر این فناوری مقاومت میکند و سپس تسلیم میشود بیآنکه به علت مقاومت یا فلسفهٔ پذیرش اشاره کند. هوش مصنوعی فقط یک ابزار نیست؛ بلکه چالشهای جدی در نظام معرفتی ایجاد میکند؛ بنابراین علت مقاومت حوزه را میتوان در تأثیرات احتمالی هوش مصنوعی بر گفتمانهای دینی جستجو کرد. اگر به فرض مکانیزم حوزه علمیه مکانیزم مقاومت و پذیرش است نه مقاومت آن بیعلت است و نه پذیرش آن از روی ناچاری.
از دیگر اموری که از دید صادقنیا مغفول مانده تفاوت میان ترس و تأمل است. قطعاً احتیاط و تأمل در امر ناشناخته، حکم عقل است و متهم دانستن صاحب چنین احتیاطی به ترس، منصفانه نیست. تکیه بر دیوار احتیاط، حوزه را بر این وامیدارد که در مواجهه با فناوری جدید چارچوبهای فقهی، اصولی و اخلاقی را بازنگری نماید. پاسخ به این پرسش که آیا قدرت پردازش دادهها توسط هوش مصنوعی میتواند حجیت علمی را به اثبات رساند ما را به این مهم میرساند که تأمل و بلوغ فکری حوزه را نباید به نام ترس سند زد. به نظر میرسد نگاه سطحی صادقنیا او را به غفلت از پیچیدگیهای معرفتی این بحث واداشته است. مکانیسم دفاعی برای حفظ انسجام فکری نامش هرچه باشد ترس نیست.
او در انتهای کلام خود هوش مصنوعی را چالشی در برابر اقتدار مرجعیتهای سنتی معرفی میکند حالآنکه اقتدار مرجعیت را نه ابزاری چون هوش مصنوعی بلکه مشروعیت دینی تعیین میکند.