به گزارش رحا مدیا، نشست فقه و علوم انسانی با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، به همت گروه مطالعات اجتماعی مرکز فقهی ائمهی اطهار(ع) در قم برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه با اشاره به سنجش نسبت بین فقه و علوم انسانی عنوان کرد: به نظر میرسد که ابتدا باید تصویر دقیقتری از فقه و علوم انسانی داشته باشیم. چیستی این دو مقوله را بیان کنیم تا نسبتشان را بررسی کنیم. فقه را باید در سه مقام تعریف، تحقق و تاریخ بررسی کرد. فقه در مقام تعریف، علم به احکام شرعیهی عملیه از طریق ادلهی تفصیلیه است که در کنار دیگر از علوم اسلامی شمرده میشود. هدف فقه نیز آن است که افعال مکلفین در راستای سعادت اخرویشان را توضیح دهد.
وی افزود: وقتی به فقه محقق نگاه میکنیم، میبینیم که در فقه تحقق یافته، از گذشته تا کنون به احکام فردی، خانوادگی، نظامی و امثال آن پرداخته شده است؛ ولی هنگامی که در این ساختار دقت میکنیم احکام سیاسی، اقتصادی و رابطهی انسان با خدا، با خود، جامعه، طبیعت و دولت را نیز تبیین کرده است.
استاد عالی حوزه علمیه قم با بیان این نکته که در فقه محقق احکام اشیاء نیز بیان شده است، همچون نجاست سگ و نجاست خون، در ادامه تبیین کرد: گسترهی فقه در مقام تحقق نشان میدهد که فقط احکام افعال مکلف نیامده است و به احکام حکومتی، احکام اشیاء و موضوعات شرعی و عرفی نیز رسیدگی شده است.
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: شاید بدین جهت باشد که امام راحل، علم فقه را تئوری کامل ادارهی انسان از گهواره تا گور دانسته است. یا برخی دیگر گفتهاند که علم فقه برای تمامی مسائل و مشکلات راه حل دارد. مقابل این نظر روشنفکران دینی در جهان اسلام وجود دارند که منکر فقه محققاند و حتی معتقدند که احکام حدود و قصاص برای زمان خود بودند و ناظر به عصر فعلی نیستند، به تعبیری میگویند که قرآن تابع زمان خود بوده است.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر بررسی تاریخی فقه اظهار داشت: در این خصوص باید به مکاتب علمی توجه کنیم. اولین حوزهای که تاسیس شد به زمان امام صادق(ع) در علقمه برمیگردد، سپس حوزهی کربلا. حوزهی اهواز نیز شکل گرفت که تا قبل از تخریباش به دستور مامون، حوزهی قم زیر نظر آن بود. حوزهی جبلعامل نیز به وجود آمد که شهید اول و ثانی در آنجا پرورش یافتند. و حوزهی قم که از زمان شیخ صدوق پا گرفت تا کنون. کرمان نیز در قرن سوم و چهارم حوزههای پر رونقی داشتند.
وی عنوان کرد: ما وقتی این تاریخ را بررسی میکنیم، مشاهده میکنیم که فقه در بستر تاریخ گستردهتر از فقه در مقام تحقق و تعریف است. مثلا ما خواجه نصیر را در زمان مغولها میبینیم که قاعدهی میسور و لاضرر را بیان کرده است. خواجه نصیر در آن زمان رفتار اباحهگرانهی حاکمان را با فقه مدیریت میکرد. برای درک این مطلب، فقه علامهی حلی و فقه دورهی صفویه را باید دید.
نویسندهی کتاب ایدئولوژیهای اجتماعی ضمن بیان آنکه قواعد فقیه، ابزار جامعهسازیاند افزود: این همان نکتهای است که محقق نراقی از آن بهره برد و مرحوم شیخ اعظم از آن تاثیر گرفت. شیخ فضلالله نوری رسالهی مشروطهاش را بر اساس فقه تنظیم کرد. میرزای نائینی نیز همینطور عمل کرد. یا وقتی به سیرهی مرحوم سیدکاظم یزدی(ره) یا سید عبدالحسین لاری(ره) مینگریم میبینیم که او دارای فقه شهری است، زیرا میخواهد لارستان را اداره کند. نمونهی بارز این فقه، در ساختارسازیهای امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب دیده میشود. همچون سپاه پاسداران، نهضت سوادآموزی و یا حکم انتفاضهی آیتالله خویی(ره) که رژیم صدام را متزلزل ساخت.
وی با طرح چند پرسش مطالب خود را ادامه داد و گفت: آیا ما برای سیاستگذاری یک قاعدهی فقهی را اخذ میکنیم مثل قاعدهی لاضرر، یا میخواهیم ساختار بسازیم که در این صورت مجموعهی ادله را باید بررسی کرد؟ به تعبیر دیگر نقش عقلانیت اسلامی است که قدرت برنامهریزی را میدهد. آیا فقیه باید به فقه المسائل بسنده کند یا کاربست فقهالمسائل را باید بررسی کند؟ مثلا ساخت مسجد میتواند از زاویهی کاربست فقهالمسائل بررسی شود. کما اینکه در سیرهی معصوم(ع)، مسجد به عنوان کانون حل مسائل اجتماعی استفاده شده است و این حجیت دارد. یا اینکه ما دارای عقلانیت اسلامی هستیم که میتوانیم با آن مسجد را کانون حل مشکلات بدانیم. براین اساس آیا چنین عقلانیتی حجت است یا نه؟ مساله این است!
خسروپناه گفت: فقهایی داشتیم که با توجه به آموزههای دینی در خصوص موسیقی و یا معماری نظر داده و الگو طراحی کردهاند. علم معماری اسلامی از نصوص به دست نمیآید، بلکه این امور از مقاصد الشریعه حاصل میشود. این مقاصد است که در بستر تاریخ اسلام، فقهایی را نشان میهد که در خوشنویسی، صنایع دستی، نقاشی و امثال آن ورود کردهاند. به همین مناسبت نگاه به فقه در بستر تاریخ اهمیت پیدا میکند.
نگاه علوم انسانی در مسأله «تحقق انسان»
استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: علوم انسانی را نیز در سه مقام مذکور بررسی خواهیم کرد. علوم انسانی در تعریف خود، علوم اجتماعی را نیز شامل میشود.
وی با بررسی علوم انسانی در مقام تحقق چنین عنوان کرد: حال وقتی تحقق و بستر تاریخی علوم انسانی را مینگریم، میبینیم که در یونان باستان تا قرون وسطی، تمدن یک مسألهی اساسی است. عمدهی کار علوم انسانی در آن زمان مطالعهی انسان مطلوب و نامطلوب است. بحث مدینهی فاضله و غیرفاضلهی فارابی نیز ناظر بر این رویکرد است. باید و نبایدهایی که در تحقق علوم انسانی نیز دارند، از اخلاق گرفته تا سیاست و مسائل اجتماعی را شامل میشد. اما این نگاهها خیلی به دنبال انسان محقق نبود.
وی در ادامه گفت: وقتی رنسانس رخ داد، تجربه اهمیت یافت. گالیگه و نیوتن، تجربه را در نجوم و ریاضی به کاربردند. در قرن هفدهم، هابز در کتاب لویاتان از آموزههای دینی نیز بهره برده است. هابز در لویاتان الگویی میدهد که هم مشروطه باشد و هم سلطنت. این الگو، امروزه نیز در الستان استفاده میشود، اما با ایدهی هابز نیز، انسان محقق نمود نیافت.
استاد عالی حوزه علمیه خاطرنشان کرد: در قرن 19، با ظهور پوزیتویستها، توضیح انسان محقق اهمیت یافت. مثلا تجربه نشان میدهد که هرچقدر کشوری توسعهی اجتماعی یابد، تورم در آن کشور رشد میکند. به همین دلیل، اکنون آمریکا بیشترین تورم را دارد و این مساله را تجربه نشان داده است. بنابراین پوزیتویستها با توضیح انسان محقق، واقعیت را تبیین میکنند.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه با تبیین این نکته که علوم انسانی مدرن توضیح انسان محقق را برعهده گرفت که قبلا سخنی از آن نبود، تصریح کرد: در کتاب ایدئولوژیهای اجتماعی توضیح دادهام که همهی توصیفهای اجتماعی کاملا جلوهی ایدئولوژیک دارند و اینکه میگویند این توصیفها بار ایدئولوژی ندارد، حرف بیاساس است.
وی ادامه داد: علوم انسانی تا قرن 19 انسان مطلوب و نامطلوب را تبیین میکرد. بعد از آن، توضیح انسان محقق جدیتر مطرح شد. خیلی از افرادی که امروزه میگویند علوم انسانی اسلامی نداریم ناظر بر گزارههای این دورهای است که از آن صحبت میکنیم. پس از آن مکاتبی آمدند که جهان مدرن را نقد میکردند همچون مکتب فرانکفورت، اما اهداف مشخصی نداشتند.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کرد: آیا علوم انسانی مدرن، علاوه بر توصیف انسان محقق، به دنبال تغییر نیز است؟ پاسخ مثبت است. مثلا در دانشگاه هاروارد حکمرانانی تربیت میشوند که در آینده حاکمان کشورهای به اصطلاح، جهان سوم میشوند. تولید اسباببازیها، سینما، رسانه و صنعت سرگرمی، همان تکنولوژی است که درصدد تغییر است. این است که انسان محقق را به انسان مطلوب آن ایدئولوژی تبدیل میکند. بنابراین علوم انسانی توصیف محض نیست، بلکه بار ایدئولوژیک دارد.
فقه و جایگاه آن در علوم انسانی
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه با بررسی نسبت فقه و علوم انسانی اظهار داشت: حال فقه چه جایگاهی در علوم انسانی دارد؟ اگر میخواهیم فقه را در حد فقهالمسائل بدانیم، یک نقش حداقلی در علوم انسانی خواهد یافت. مثلا یک ساختاری در بانک ایجاد شده است، مکلف میرود فلان معامله در آن بانک را استفتا میکند و پاسخی دریافت میکند. اما اگر انتظارمان را از فقه بیشتر کنیم و بگوییم با استفاده از روش اجتهادی فقه محقق( یعنی روش استنباط، روش استفهام، روش استنطاق) میخواهیم مسائل را بررسی کنیم، دایرهی گزارهها بیشتر میشود و فقه نظام شکل میگیرد.
وی در ادامه گفت: برای شناخت جامعهی محقق باید از روش تجربی استفاده کرد، ولی برای رسیدن به جامعهی مطلوب باید از فقه استفاده کنیم. بنابراین با نگاه فقه میتوانیم از جامعهی محقَق سؤال کنیم تا به جامعهی مطلوب برسیم.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه تبیین کرد: الگوی سوم زن مسلمان که فرمایش رهبر انقلاب است، زن مطلوب را از دل پرسشهای زمانه، استخراج میکند. باید زن محقق در جامعهی کنونی را شناخت تا زن مطلوب را معرفی کرد. نکته این است که در علوم انسانی جدید از فناوریهای نرم اجتماعی استفاده میکنند، آیا قواعد فقهی میتواند به ما حکمرانی و فناوری نرم بدهد؟ بله میتواند. بنابراین من معتقدم که ما فقه حکمرانی داریم. حکمرانی فرایندی از سیاستگذاری تا نظارت و ارزیابی است. نقش فقه در سیاستگذاری و تنظیمگری حداکثری است و در اجرا کمتر است.
خبرنگار: علی عسگری