فرزند طلبه شهید جنگ ۱۲‌روزه در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه؛

خط قرمز اصلی شهید مهرعلی تبار، ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری بود

فرزند شهید مهرعلی تبار گفت: پدر شهیدم جمهوری اسلامی را نعمت الهی می‌دانست و از عمق جان به آن اعتقاد داشت. اگرچه نسبت به رفتار برخی مسئولان انتقاداتی داشت، اما دغدغه اصلی او اجرای احکام اسلامی در جامعه بود.

به‌گزارش رحامدیا؛ حجت الاسلام و المسلمین رمضانعلی مهرعلی تبار فیروزجایی اهل کاردیکلا بخش بندپی غربی بابل، مسئول عقیدتی سیاسی سازمان بسیج کل کشور بود که بر اثر حمله رژیم غاصب صهیونی به مقر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این شهید والامقام جان خود را در راه خدا تقدیم کرد. شهادت او، برگ دیگری از جنگ رژیم صهیونیستی علیه ملت ایران را رقم زد و مظلومیت شهدای مدافع وطن را به تصویر کشید. اکنون پس از شهادت مظلومانه این شهید والامقام، با فرزند این شهید گفت‌وگویی انجام داده‌ایم تا از خاطرات، سبک زندگی و مسیر تربیتی پدر شهیدشان برای نسل امروز بگویند و یاد و نام شهدا را در دل‌ها زنده نگه داریم.

از خصوصیات اخلاقی و رفتاری ایشان در خانه بگویید.

تک‌تک کارها و رفتارهای شهید بزرگوار از روی فکر، برنامه‌ریزی و با دقت نظر بوده است. رفتارهای ایشان مبتنی بر اخلاق متعالی دینی و ارزش‌های اسلامی بود و ما می‌توانیم و باید این موارد را الگوی خود قرار دهیم. یکی از مهم‌ترین خصوصیات اخلاقی این شهید در خانواده، مشارکت فعال در امور خانه و خانواده بود. ایشان بخش مهمی از کارهای خانه را بر عهده داشتند؛ اگرچه وظیفه ایشان نبود، اما به خاطر محبتی که به خانواده داشتند، به دلیل طینت پاک و حس مسئولیت‌پذیری، بسیاری از کارهای خانه را خودشان انجام می‌دادند. سعی می‌کردند تا جای ممکن، باری بر دوش دیگران نگذارند و دیگران در کنار ایشان در آسایش باشند.

از نظر شخصیتی، دل‌رحم و بسیار عاطفی بودند. با وجود داشتن شخصیت نظامی که نیاز به انضباط و سخت‌گیری دارد، در محیط خانواده کاملاً منعطف بوده و تلاش می‌کرد خانواده در آرامش و آسایش باشند. در کارهای خانه کمک می‌کردند و در معنای واقعی کلمه مسئولیت‌پذیر بودند. به ارزش‌های دینی و اخلاقی پایبند و انسانی متعهد، خودساخته و پرهیزگار بود. تمام تلاش خود را می‌کرد تا از وقوع گناه در خانه و خانواده، حتی در بین فامیل، جلوگیری کند و محیط خانواده را محیطی عاری از گناه قرار دهد تا طبق خط اصیل اسلامی پیش بروند.

اینکه هر سه فرزندشان طلبه شدند، نشان‌دهنده تأثیر تربیت دینی ایشان است؛ بسیاری از خانواده ها آرزو دارند فرزندانشان طلبه شوند اما موفق نمی‌شوند، اما ایشان با لقمه حلال و تربیت دینی فرزندان خود را چنان پرورش داد که هر سه نفر طلبه شده و مشغول فراگیری علوم دینی شدند.

ایشان اهل نمازهای مستحبی، نماز شب، ذکر، دعا و قرآن بودند و روحیه تفکر، علم‌آموزی و مطالعه را در خود تقویت می‌کردند. همیشه با وضو و اهل نماز اول وقت بودند و نماز را با اذان و اقامه و رعایت جزئیات به جا می‌آوردند. خلق و خوی عالی و شوخ‌طبعی فراوان از دیگر ویژگی‌های ایشان بود. همیشه متبسم، شوخ‌طبع و مهربان بودند و رفتار دلنشین ایشان باعث می‌شد اطرافیانشان در کنار او شاد باشند و از بودن در کنار او خسته نشوند. ایشان با شوخی‌ها، مزاح‌ها و خاطرات شیرین، جمع را شاد می‌کردند و به‌گونه‌ای بودند که روایت «مؤمن غم‌هایش در دل و شادی و تبسمش در چهره است» را در عمل نشان می‌داد.

از نظر مسئولیت‌پذیری اجتماعی، همان‌طور که نسبت به خانواده مسئولیت‌پذیر بود، نسبت به فامیل نیز چنین بود. به اقوام مستضعف و نیازمند کمک‌های مالی و غیرمالی می‌کرد و همواره در رفع نیازهای آنان تلاش می‌نمود.از شهادت و جان دادن در راه خدا هراسی نداشت، بلکه آن را افتخار می‌دانست و نمونه‌ای موفق از تلفیق منش جهادی و نظامی با تعهد خانوادگی و اجتماعی بود و توانست بین شغل بیرون و رفتار درون خانه تعادل برقرار کند.

برخورد ایشان با اعضای خانواده به‌ویژه همسر و فرزندان چگونه بود؟

در برخورد با همسر و فرزندانشان، رفتار ایشان آمیخته‌ای از مسئولیت‌پذیری، تربیت دینی و تلاش برای رشد معنوی بود. طبیعی بود که این رفتارها، متأثر از شخصیت حوزوی و تربیت پدرم و همچنین از اساتید ایشان باشد. از اساتید برجسته ایشان، مرحوم آیت‌الله فاضل بابلی و مرحوم آیت‌الله علوی گرگانی (شش سال درس خارج) و آیت الله محمد فاضل لنکرانی (یکسال درس خارج) را می توان نام برد و به شرکت در کلاس این علما افتخار می کرد. ایشان به‌شدت تحت تأثیر اساتید خود قرار داشت و عقیده‌ای راسخ نسبت به رهبری و مسئله ولایت داشت. به همین دلیل برای ما مشخص بود که رفتار، طرز برخورد و تفکر ایشان از کجا سرچشمه می‌گیرد.

از نظر شخصیتی، تأثیرپذیری فراوانی از مرحوم آیت‌الله فاضل بابلی داشت. در خانه زهد، ساده‌زیستی، مهر و محبت و زی‌طلبگی را رعایت می‌کردند و از اساتید خود در این مسیر پیروی می‌کردند و همواره الگو گرفتن از اهل‌بیت علیهم‌السلام را تحسین می‌نمود. در رفتار با همسر، برخورد ایشان مبتنی بر احترام، درک نیازها و مشارکت در امور خانه، همراهی در سختی‌ها و کمک در کارهای منزل بود. احساس می‌کردن همسرشان حق بزرگی بر گردن او دارد و به همین دلیل در کارهای خانه با علاقه و مسئولیت‌پذیری مشارکت می‌کرد.

یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان، قدرشناسی و قدردانی از زحمات دیگران بود. اگر کسی به ایشان محبتی می‌کرد، چه همسر، چه فرزندان و چه دیگران، قطعاً پاسخ محبت او را با محبت بیشتری می‌داد. در رفتار با فرزندان، تأثیرپذیری از اهل‌بیت علیهم‌السلام و فرهنگ دینی مشهود بود. تلاش می‌کرد فرزندان خود را با تربیت دینی بزرگ کند اما هیچ‌گاه تحمیل و اجبار نمی‌کرد. به‌عنوان مثال، زمانی که من تصمیم به رفتن به حوزه گرفتم، پدر هیچ‌گاه با اکراه یا اجبار من را مجبور نکرد، بلکه با آرامش و استدلال همراهی کرد.

ایشان شهادت را با انتخاب و آگاهی برگزیدند و از خطرات و سختی‌های آن نمی‌ترسیدند، بلکه این مسیر را با اراده و ایمان انتخاب کرد و روحیه تشیع و تدین در سراسر زندگی ایشان جاری بود. همواره سعی می‌کردند فرزندان خود را با تربیت دینی بزرگ کنند و اطرافیان خود را شاد و امیدوار نگه دارند. ایشان آینده‌نگر، اهل تدبیر و برنامه‌ریزی بودند و کارهای خود را با فکر و در چارچوب مبانی و مسائل دینی پیش می‌بردند. هیچ‌گاه تلاش نمی‌کردند عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند، بلکه با بیان خوب و استدلال منطقی، افکار صحیح خود را مطرح می‌کردند.

تحمیل تکالیف یک‌جانبه در خانه وجود نداشت، بلکه تقسیم کار در خانه و تربیت فرزندان به‌صورت فعالانه انجام می‌شد. تنها از نظر اقتصادی حامی خانواده نبود، بلکه از نظر معنوی و روحی نیز پشتوانه‌ای قوی برای فرزندان بود. اهل صداقت، شفافیت و بیان واضح عقاید خود بودند و هیچ‌گاه در بیان نظرات خود پنهان‌کاری نداشتند و عقاید خود را محترمانه و با استدلال مطرح می‌کردند. نکته مهم این بود که تمامی این ارزش‌ها و گفته‌هایی که مطرح می‌کرد، در زندگی عملی می‌نمود و در نهایت، گفته‌ها و عقاید خود را با خون خویش امضا کرد.

مهم‌ترین توصیه‌ و وصیت‌ ایشان به خانواده چه بود؟

طبق تحقیقات میدانی که درباره وصیت‌نامه‌های شهدا انجام شده است، مشخص شده که یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که شهدا بر آن تأکید داشته‌اند، مسئله ولایت فقیه است. خط قرمز اصلی شهید بزرگوار ما نیز مسئله ولایت فقیه و شخص ولی‌فقیه، یعنی مقام معظم رهبری بود. ایشان اعتقاد شدید و پایبندی محکمی به ولایت فقیه داشت و همواره اطرافیان خود را به اطاعت از ولی‌فقیه، تداوم خط امام راحل و پیروی بی‌چون‌وچرا از دستورات رهبری توصیه می‌کردند. خط فکری ایشان همان خط فکری امام راحل، مقام معظم رهبری، شهید حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله بود.

شهادت میوه تلاش خالصانه و زندگی جهادی شهید مهرعلی تبار بود

ایشان اندیشه سیاسی محکمی داشتند و به اسلام سیاسی و حکومت اسلامی معتقد بودند و تلاش برای زمینه‌سازی ظهور امام زمان(عج) را از وظایف خود می‌دانست. برخلاف برخی نگاه‌های محدود، اسلام را هم در عرصه فردی و هم در عرصه اجتماعی و سیاسی می‌پذیرفت. مانند سردار سلیمانی، ایران را حرم می‌دانستند و معتقد بودند اگر این حرم آسیب ببیند، همه حرم‌ها آسیب خواهند دید. باور داشتند اگر دشمن به این نظام ضربه بزند، حوزه‌های علمیه نیز آسیب خواهند دید. این اعتقاد را هم به‌عنوان یک عقیده صحیح داشتند و هم در راه آن تلاش و جهاد می‌کرد. بعضی‌ها عقیده صحیح دارند اما عمل نمی‌کنند؛ اما شهادت، میوه تلاش‌های خالصانه ایشان بود.

قلب ایشان مالامال از عشق به خدا، اهل‌بیت علیهم‌السلام و علمای راستین بود. در طول عمر خود برای سیدالشهدا(ع) گریه می‌کرد و در مصائب اخیر مثل غزه، بسیار اشک می‌ریخت و از دل مهربان و رئوفی برخوردار بود و در نهایت جان خود را در راه امام حسین (ع) فدا کرد. ایشان به دنبال زندگی صحیح، رفتار صحیح و افکار صحیح بود و مسائل ظاهری که برای برخی بسیار مهم است، برای او اهمیت چندانی نداشت.

از دیگر توصیه‌های ایشان، پاسداری از اصل انقلاب، استقامت در برابر دشمن و هوشیاری در برابر توطئه‌های دشمن بود. انقلاب اسلامی را امانت شهدا و دسترنج آنان می‌دانست و حفظ آن را وظیفه الهی خود می‌دانست. در همه عرصه‌ها فردی مقاوم بود و در راه حق و حقیقت، سست و مردد نمی‌شد و استوار و ثابت‌قدم می‌ماند. ایشان جمهوری اسلامی را نعمت الهی می‌دانست و از عمق جان به آن اعتقاد داشت. اگرچه نسبت به رفتار برخی مسئولان انتقاداتی داشت، اما دغدغه اصلی او اجرای احکام اسلامی در جامعه بود. معتقد بود می‌توان با رفتار و عملکرد صحیح یا غلط، جمهوری اسلامی را تقویت یا تضعیف کرد.

همیشه سفارش می‌کرد به نماز، تلاوت قرآن، عزاداری، انجام اعمال واجب و مستحب و ترک گناه. اهل کم‌خوری و کم‌خوابی بود، اهل عبادت، اهل خلوت با خدا و اهل علم و دانش بود و ما را نیز به کسب علم و دانش تشویق می‌کرد. مسئله حجاب برای ایشان بسیار مهم بود و نسبت به پوشش اسلامی حساسیت داشت و می‌گفت نباید شهدا را تحریف کنیم و بگوییم فقط برای وطن شهید شدند، شهید مهرعلی تبار هم اسلام و هم ایران را دوست داشت و برای دفاع از هر دو، شهید شد. زاهد و بی‌علاقه به دنیا بود و دنیا برایش ارزشی نداشت. همواره توصیه می‌کرد فرزندان خود را با تربیت دینی، مؤدب و بااخلاق تربیت کنید و زهراگونه و علی گونه زندگی کنند.

پدرم به وحدت و اتحاد اسلامی حول محور ولایت معتقد بود و نسبت به امر به معروف و نهی از منکر دغدغه جدی داشت و در این راه هزینه‌های زیادی، از جمله هزینه‌های آبرویی، پرداخت کرد. ارتباط با جوانان را دوست داشت و برای ارتباط با آنان، بارها با وجود سختی‌ها به مأموریت‌های مرزی می‌رفت تا بتواند با جوانان در مرزها ارتباط گرفته و آنان را دلداری دهد.

چه خاطره‌ای از ایشان همیشه در ذهن شما مانده است؟

خاطرات کوچک و بزرگ، خنده‌دار و غم‌انگیز زیادی از ایشان داریم، اما بهترین خاطره‌ای که همیشه در ذهن من مانده، نماز شب‌ها و مناجات‌های نیمه‌شب ایشان است. این موضوع واقعاً روی من تأثیر عمیقی گذاشت. با وجود کمردرد و پادرد، در دل شب به مناجات با خدا می‌ایستادند، بدون اینکه بخواهند در جایی از این عبادت خود سخنی بگویند یا ما را برای دیدن این صحنه بیدار کنند. اما ما متوجه می‌شدیم و می‌دیدیم که ایشان چگونه با خضوع و خشوع به عبادت می‌ایستند.

به نظر من، همین نماز شب‌ها و همین ارتباط خالصانه با خدا بود که سبب شد ایشان به مقام شهادت برسند. شهادت مقامی است که برتر از آن نیکی یافت نمی‌شود همچنان که نبی اعظم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «فَوْقَ‏ کُلِ‏ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِر؛ بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری وجود دارد تا اینکه شخص در راه خدا کشته شود، پس هنگامی‌که در راه خداوند بلندمرتبه به شهادت رسید، هیچ عمل نیکی برتر از آن نیست.

خداوند در قرآن فرموده است که نماز شب انسان را به «مقام محمود» می‌رساند (وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا ﴾ [سوره مبارکه اسراء آیه ۷۹] و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزله] نافله‌ای باشد امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند. و من معتقدم که ایشان با همین نماز شب‌ها به این مقام رسیدند و در نهایت با خون خود این مقام را امضا کردند. هرچند خاطرات زیادی از ایشان دارم، اما این تصویر از نماز شب‌هایشان برای من تأثیرگذارترین و ارزشمندترین خاطره است.

آخرین دیدار یا آخرین صحبت‌های شهید مهرعلی تبار قبل از رفتن چه بود؟

در آخرین دیداری که با پدرم داشتیم، خیلی شاد، آرام و با لبخند بودند. فضای دیدار پر از محبت و آرامش بود و ایشان بیشتر از هر چیز، توصیه‌شان به من این بود که از نظر علمی و معنوی رشد کنم؛ هم در تقوا و هم در درس. تأکیدشان این بود که تقوا و تحصیل علم را با هم جدی بگیرم و در هر دو مسیر پیشرفت کنم. موفقیت من برای ایشان اهمیت زیادی داشت و این نشان می‌داد که همیشه دغدغه داشت فرزندانش موفق شوند و مایه افتخار و اعتبار او باشند. امیدوارم بتوانم با تلاش و استقامت، این آرزوهای پدرم را برآورده کنم.

اگر بخواهید یک جمله از زبان شهید به جوانان امروز منتقل کنید، چه خواهد بود؟

اگر بخواهم در یک جمله بگویم، به نظرم اگر شهید امروز در میان ما حضور ظاهری داشت و می‌خواست پیامی به جوان‌ها بدهد، می‌گفت: «پشتیبان ولایت باشید؛ اگر می‌خواهید مملکتتان آسیب نبیند و خیر دنیا و آخرت نصیبتان شود، از رهبر انقلاب جدا نشوید.»

ایشان رهبر انقلاب را چون خورشیدی می‌دانست که راه را به ما نشان می‌دهد و خیر و صلاح دنیا و آخرت ما را می‌خواهد. اگر می‌خواهیم رشد کنیم، اگر می‌خواهیم کشور پیشرفت کند و در همه عرصه‌ها تعالی پیدا کنیم، لازمه‌اش ولایت‌پذیری است. همان‌طور که سردار سلیمانی فرمودند: برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری ، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است و پدر بزرگوار و شهید ما نیز از عمق وجود به این موضوع ایمان داشت و آن را باور کرده بود.به نظرم اگر امروز در میان ما بود، قطعاً همین جمله را با همان آرامش و ایمان قلبی تکرار می‌کرد.

چه چیزی از زندگی شهید مهرعلی تبار برای شما به عنوان یک چراغ راه مانده است؟

مهم‌ترین چراغ راه از نگاه من همین نکته‌ای بود که گفتم: پدرم عقیده صحیح داشت و در راه عقیده‌اش با تمام توان تلاش می‌کرد. خیلی‌ها تلاش می‌کنند، اما تلاششان در مسیر احیای دین و مقابله با دشمن نیست، برای منافع دنیوی است. پدر ما اهل تلاشی بود که در مقابل دشمن و برای زنده نگه داشتن دین بود.

جهاد یعنی آن‌قدر تلاش کنی که خسته شوی، تلاش خسته‌کننده‌ای که در مسیر مقابله با دشمن باشد. او واقعاً جهادگر و یک مسئول جهادی واقعی بود. ان‌شاءالله که همه ما هم بتوانیم این‌گونه باشیم. استقامت او مثال‌زدنی بود. هفت سال بدون وقفه صبح شنبه از بابل به تهران که یک راه طولانی بود می‌رفت و جمعه ظهر برمی‌گشت. با عزم و اراده‌ای عجیب، هم در راه دین، هم در انجام وظیفه و مسئولیتش، استقامت داشت. محیط کارش هم همین‌گونه بود. در عین حالی که دل نرمی داشت، بسیار مهربان و عطوف بود، اما در مسائل اصولی و آرمانی، محکم و استوار می‌ایستاد.

همان‌طور که در روایت آمده: «المؤمن أشدّ من الجبل، جبلٌ یُحرّک، والمؤمن لا یُحرّک.» مؤمن از کوه محکم‌تر است؛ کوه را می‌شود تکان داد، اما مؤمن را نه ؛ پدر ما هم همین‌طور بود؛ پایبندی شدید دینی، استقامت فراوان، نرم‌خویی در زندگی شخصی، عطوفت و گذشت از حقوق خود به نفع دیگران.

شهید مهر علی تبار یک ارتباط عاشقانه و عارفانه با خدا داشت. خدا را شکر که با شهادت از این دنیا رفت، و خدا با شهادتش هم به او عزت و کرامت داد و هم به ما و چراغ راهی برای مردم شد.

در پایان از شما عزیزانی که زحمت می‌کشید تا پیام زندگی این شهید را به نسل جوان و نسل‌های بعدی منتقل کنید، صمیمانه تشکر می‌کنم. اطمینان دارم شهدا زیر بار دین کسی نمی‌مانند و اگر شما قدمی برای زنده نگه‌داشتن یاد شهدا بردارید، آن‌ها چند برابر جبران خواهند کرد. خدا به شما خیر دهد و ان‌شاءالله شفاعت آن شهید بزرگوار شامل حال شما و همه ما شود.

خبرگزاری حوزه

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها