رحا مدیا | داود فاضل فلاورجانی
سالها زمان برد تا برای دنیا آشکار شود انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، نه صرف یک شورش عمومی علیه ظلم و ستمِ حکومت پادشاهی بلکه آغاز یک نبرد تمدنی به معنای تغییر الگوی مناسبات حاکم بر جهان است.
قلیلی از اندیشمندان اهل تأمل البته از اردوگاه رقیب به این نکته تفطن یافته بودند که جنس این انقلاب و شعارهای آن متفاوت و غافلگیرکننده است. از منظر آنان رهبر این انقلاب شخصیتی دینی بود که در میان انقلابهای معروف جهان بیسابقه است و شعارهای آن فراتر از تزهای روشنفکری معمول بود که یا دنبال جمهوریخواهی لییرال هستند یا مدعی عدالتطلبی مارکسیستی سوسیال!
اربابان آمریکایی دنیا هم متوجه شده بودند که این داستان کمی متفاوت است اما بیشتر ناراحت از دسترفتن یکی از اقمار و پادگانهایشان در قلب دنیا بودند و شاید فکر میکردند با تحمیل جنگ و فشار اقتصادی و فرهنگی میتوانند کمرش را بشکنند و داستان را یکسره کنند!
با این حال دیگر آنها هم مدتهاست حساب دستشان آمده و متوجه شده اند که این یک داستان وجودی است. نبرد بین جبهۀ الحاد و مادیگرایی با جبهۀ توحید و خداباوری. البته که اینها هیچکدام با هم جمع نمیشوند و هیچ کدام همدیگر را تحمل نمیکنند. هر دو تمامیتطلبند و تا محو دیگری و بستن راه تنفسش دستبردار نیستند.
اگر کسی فکر کند که اگر آنها دست بردارند ما هم از توسعه تفکر توحیدی دست برمیداریم یا اگر ما دستها را بالا بردیم، آنها از مقابله با تفکر دینی و عاشورایی دست برمیدارند در گمان باطلاند، چون تمدن غرب ذاتا ظالم است و ما ذاتا ظلمستیز؛ همان سخن امام خمینی(ره) در پاسخ به خبرنگار نشریه آمریکایی تایم که پرسید: « شما زندگی خیلی منزوی داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللی را مطالعه نکردهاید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گرفتن و دادن یک زندگی اجتماعی درگیر نبوده اید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمی آورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمی توانید درک کنید؟»
امام خمینی در پاسخ فرمودند: «ما معادلۀ جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطۀ آن تمام مسائل جهان سنجیده میشده است را شکستهایم. ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع می کنیم و بر هر ظالمی میتازیم، حال شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید.»