به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی؛

دکترین مقاومت در اندیشه سیاسی امام راحل

دکترین مقاومت امام خمینی (ره)، یک نظریه سیاسی جامع، بومی‌گرا، تمدن‌ساز و اخلاق‌محور است که همزمان به ابعاد نظری و عملی توجه دارد. این دکترین، اسلام را به‌مثابه نیروی فعال تاریخ معرفی می‌نماید و الگویی برای ملت‌هایی فراهم می‌آورد که خواهان رهایی از وابستگی، ظلم، و بازسازی هویت اصیل خود هستند.

رحا مدیا | علی صالحی

در سپهر نظریه‌پردازی‌های سیاسی معاصر، اندیشه مقاومت در منظومه فکری امام خمینی (ره) به‌مثابه یک دکترین چندلایه، نه صرفاً ناظر بر دفاع و واکنش، بلکه واجد ظرفیت‌های ایجابی برای بازسازی هویت، استقلال و تمدن اسلامی تلقی می‌شود. این دکترین که در بطن خود، آموزه‌های اسلام ناب محمدی (ص) را با اقتضائات ژئوپلیتیکی جهان معاصر تلفیق نموده است، توانسته به یک پارادایم بدیل در برابر ساختار سلطه جهانی تبدیل گردد؛ ساختاری که عمدتاً بر محوریت سرمایه‌داری جهانی، استعمار نوین و هژمونی فرهنگی تمدن غرب استوار است.

امام خمینی (ره) با درکی ژرف از تحولات تاریخی و مبانی معرفتی دین اسلام، «مقاومت» را به‌مثابه یک راهبرد تمدنی و ابزار راهبردی برای بازیابی عزت امت اسلامی تعریف کردند. دکترین مقاومت ایشان بر سه مؤلفه‌ی بنیادین استوار است: استقرار حاکمیت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، آگاهی‌بخشی و بسیج عمومی مردم، و مقابله ساختاری با اشکال مختلف سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی.

در این چارچوب، امام راحل سیاست را نه به‌عنوان ابزاری برای کسب قدرت شخصی، بلکه به‌عنوان عرصه‌ای برای تحقق عدالت اجتماعی، هدایت الهی و احیای هویت ایمانی جوامع می‌دانستند. بنابراین، شکل‌گیری حکومت اسلامی، نه از مسیر کودتا یا اقتدارگرایی، بلکه از مسیر مشارکت آگاهانه مردمی و در بستر قانون الهی محقق می‌گردد؛ امری که نظریه ولایت فقیه به‌عنوان ضامن شرعیت و سلامت این نظام آن را صورت‌بندی می‌کند.

ولایت فقیه در منظومه فکری امام، نه تمرکز قدرت، بلکه ساماندهی مشروعیت بر مبنای عقلانیت دینی است. از نظر ایشان، فقیه جامع‌الشرایط، مجری قانون الهی و ضامن اجرای شریعت در ساختار حکومتی است؛ بدین معنا که شخص ولی‌فقیه، در چارچوب ضوابط شرعی و عقلانی، نقش هدایتگر جامعه را ایفا می‌کند. همان‌طور که امام تصریح نمودند: « شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی‌‏خواهد به مردم زورگویی کند. در اسلام، قانون حکومت می‌کند، پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابعِ قانون الهی، نمی‌‏توانست تخلف بکند ».

یکی از نقاط عطف دکترین مقاومت امام، تلفیق ماهرانه جمهوریت و اسلامیت بود؛ مدلی که با وجود تفاوت بنیادین با لیبرال‌دموکراسی غربی، توانست سازوکار مشروعیت و مشارکت را از دل آموزه‌های اسلامی بازخوانی کند. در این نگاه، مردم نه ابزاری برای مشروعیت، بلکه صاحبان اصلی قدرت در سایه هدایت الهی هستند. مردم‌سالاری دینی در این دستگاه مفهومی، برخاسته از سنت نبوی و علوی است و نقش مردم را نه در حد رأی‌دهنده منفعل، بلکه به‌عنوان کنشگر آگاه و مسئول، بازتعریف می‌نماید. تأکید امام بر اینکه «من با پشتیبانی ملت، دولت تعیین می‌کنم» نشان از جایگاه مردم در معماری قدرت اسلامی دارد.

در حوزه سیاست خارجی، شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، لب جوهره دکترین مقاومت امام در عرصه بین‌الملل را منعکس می‌سازد. این شعار، نه صرفاً واکنشی سیاسی به شرایط جنگ سرد، بلکه بیانیه‌ای راهبردی برای استقلال‌طلبی ملت‌ها در برابر دوگانه‌سازی‌های استعماری بود. در نگاه امام، اسلام، واجد ظرفیت تمدن‌سازی و استقلال است، و اتکای به شرق و غرب، تنها استمرار وابستگی و انقیاد را در پی خواهد داشت. مخالفت اصولی و مبنایی امام خمینی(ره) با مکاتب لیبرال‌دموکراسی و کمونیسم، نوعی تمایزگذاری تمدنی میان اسلام و مکاتب مادی‌گرای مدرن محسوب می‌شود.

دکترین مقاومت امام خمینی، صرفاً محدود به حوزه دفاع نظامی یا واکنش تاکتیکی به تهدیدات خارجی نیست این دکترین، واجد بعدی معرفتی، تمدنی و راهبردی است که به‌طور هم‌زمان، ساحت‌های فکری، فرهنگی، سیاسی و امنیتی را در بر می‌گیرد. امام، مبارزه را در گفتمان روشنگری، افشای چهره نظام سلطه، ارتقاء آگاهی توده‌ها و فعال‌سازی ظرفیت‌های نهفته در امت اسلامی معنا می‌نمودند. از همین رو، مقاومت در اندیشه امام، یک پروژه بیداری اسلامی جهانی است.

تعبیر صریح ایشان از آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» نشان از دشمن‌شناسی ژرف و ساختاری دارد؛ نگاهی که آمریکا را نه صرفاً یک دولت، بلکه نماد استکبار جهانی می‌دانست. دکترین مقاومت، در این چارچوب، پروژه‌ای برای مهار و برهم‌زدن منطق سیطره‌طلبانه نظام بین‌الملل تلقی می‌شود.

از دیگر ابعاد فراگیر دکترین امام، فراملی بودن آن است. امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را صرفاً رخدادی داخلی نمی‌دانستند، بلکه آن را طلیعه‌ای برای بیداری امت اسلامی و بازسازی تمدن اسلامی در مقیاس جهانی معرفی می‌کردند. از این منظر، مقاومت، به‌عنوان راهبرد نجات‌بخش ملت‌ها، از فلسطین و لبنان گرفته تا یمن و عراق، به الگویی الهام‌بخش تبدیل شده است. مواضع اصولی و تاریخی امام خمینی(ره) در قبال رژیم صهیونیستی، تجلی روشنی از دکترین مقاومت ایشان در برابر اشغالگری، تجاوز و نژادپرستی بود. امام، رژیم صهیونیستی را نه‌تنها دشمن ملت فلسطین، بلکه دشمن اسلام و بشریت می‌دانست و با صراحت اعلام کرد:«اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.».

در پایان، دکترین مقاومت امام خمینی(ره)، یک نظریه سیاسی جامع، بومی‌گرا، تمدن‌ساز و اخلاق‌محور است که همزمان به ابعاد نظری و عملی توجه دارد. این دکترین، اسلام را به‌مثابه نیروی فعال تاریخ معرفی می‌نماید و الگویی برای ملت‌هایی فراهم می‌آورد که خواهان رهایی از وابستگی، ظلم، و بازسازی هویت اصیل خود هستند. در جهانی که از بحران مشروعیت و عدالت رنج می‌برد، بازخوانی این دکترین نه تنها ضرورتی نظری، بلکه ضرورتی راهبردی برای نظام‌های اسلامی و جنبش‌های مقاومت در سراسر جهان است.

علی صالحی در رحا

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بازخوانی دکترین مقاومت در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)

لینک کوتاه: