رحا مدیا | علی عسگری
یکی از شایعترین تحلیلهای موجود درخصوص کاهش آمار ازدواج نسبت به دهههای گذشته، نامناسبخواندن وضعیت معیشتی و افزایش تورم است. اما این انگاره از موانع ازدواج چقدر دقیق است؟
بدون شک ایجاد بسترهای اقتصادی برای فراهمآوری ازدواج آسان غیر قابل کتمان است، اما به نظر میرسد، برجستهسازی این عامل نه تنها کمکی به ارائهی راه حلهای کارآمد جهت افزایش ازدواج نمیکند؛ بلکه موجب مغفول ماندن دیگر موانع مهم ازدواج، در کشور خواهد شد.
اضمحلال خانواده در غرب؛
بهشت زمینی، رؤيای سازندگان غرب مدرنی بود که روز به روز برای صنعتی شدنش تلاش میکردند. در این بهشت تقریبا همه چیز باید به فروش میرسید تا رقابت در بازار جهانی، دچار رکود نمیگشت!
جامعهشناسان معتقدند که مادر، قلب تپندهی خانه و خانواده است، و بدون آن ادامهی زندگی دشوار میگردد. به اعتقاد آنها ویژگی مهم دیگر خانواده، جامعهپذیری فرزندان و تربیت نیروی انسانی خبره جهت پیشبرد اهداف کلان و ارزشهای انسانی جامعه است.
باور مذکور اگر چه جلوهای متعالی دارد، اما مدرنیزم و لوازم صنعتی شدن آن، سبب شد تا تربیت نیروی متعهد اجتماعی در عرصههای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، بر دوش دیگر نهادها واگذار شده تا آنجا که تنها کارکرد مهم خانواده، اطفای نیازهای جنسی تلقی گردد.
این اتفاق نه تنها جوهرهی سازندهی خانواده را به نیازی ابزاری و موقتی تقلیل داد، بلکه به بروز جنبشهای فمنیسیتی در اواسط قرن بیستم میلادی نیز دامن زد. تا آنجا که سیمون دو بووار، از رهبران اولیهی این جنبش، بارداری را، بردگی بانوان عنوان کرد، درحالیکه مادرانگی هویت جداییناپذیر انسانسازی زنان شمرده میشد!
تاثیر سخن دو بووار آنجایی آشکار میگردد که توسعهی فرهنگی را در کنار توسعهی اقتصادی غرب مشاهده کنیم؛ بدین شکل که سرمایهداران اروپایی برای رشد سود سرمایه نیازمند نیروی کار ارزان و سرعت تولید فراوان بودند؛ زین رو زنان را با شعار استقلال اجتماعی، از عنصری محوری در خانواده به ابزاری تجاری در حاشیه تبدیل کردند.
نقشهی مشابه برای ایران؛
قلب خانواده که روزی برای تربیت فرزندانی جامعهپذیر میتپید، با نگاه صنعتی به آن، برای فردیت و تنانگی زنان تپیدن گرفت. استقلالی که میرفت تا ارزش زنان را قوت ببخشد، بر بردگی ایشان افزود. بدین ترتیب خانواده در غرب فروپاشید تا آنجه که توسعهی اقتصادی در غرب هم نتوانست نجاتاش دهد!
بیتوجهی به ارزشهای انسانی، عدم اهتمام در مسئولیت پذیری اجتماعی با تکیه بر فردمحوری و ابزاری شدن زنان، نتایج نابودی خانواده در غرب بودند که امروزه به عنوان نقشههای توقف تمدن ایرانی- اسلامی در ایران شمرده میشوند، تا به وسیلهی آن بزرگترین انقلاب فرهنگی در تاریخ را زمینگیر شود.
شعار فرزند کمتر و زندگی بهتر، که در دههی ۷۰ ندای عافیتطلبی را فریاد میزد، آرام آرام نتایجی را به بار آورد که مهمترین آن، کاهش مسئولیتپذیری اجتماعی و افزایش زیست فردی بود. رخدادی که در ادامه روند نزولی ازدواج را نتیجه داد.
این نزول اگرچه میتواند در پی اختلاف طبقاتی ناشی از توسعهی لیبرالیستی اقتصاد و در نگاه کلان سلطهی مدرنیته باشد، اما سهم لیبرالیزم فرهنگی در هنجارمندی زیست فردی و سلیقهمحور، بسیار بنیادیتر و اصولیتر است. بنابراین نگاه صرف به عوامل اقتصادی بیش از آنکه در بهبود وضعیت ازدواج و حفظ خانواده مؤثر باشد، در نادیده نگاشتن عوامل فرهنگی اثر خواهد گذاشت که جز سیاستگذاریهای ناقص در این مسأله ثمرهی دیگری به بار نخواهد آورد.
نیک میبینیم، هر میزان حفظ ارکان هویت بخش خانواده در جامعه، پایدار باشد، فرهنگ آن در برابر ضد فرهنگها و ناهنجاریهای غیر انسانی مقاومتر است و هر چقدر ریشههای خانواده متزلزل گردد، انحطاط تمدنی را در پی خواهد داشت. به همین سبب برای حفظ عناصر خانواده از گزند ضد فرهنگها، بایسته است راهبردهای بومی و تمدنی اسلام را در کنار حل مسائل اقتصادی در نظر داشت تا زن و جامعه، به هویت اصیل خود بازگردند.
سلام.
مشکلات اقتصادی فراوان و درآمد های پایین سبب بی انگیزگی و و بی اهدفی در جوان شده . از طرفی خواهان ازدواج اما از طرفی شرایط ازدواج برای او محیا نیست.