رحا مدیا | حامد عبداللهی
رهبر معظم انقلاب مدتها بود در خطبه یا اجلاس بینالمللی، به زبان عربی سخن نگفته بودند. این بار خطبه نخست فارسی را کوتاه و خطبه دوم عربی را جامع و تفصیلی خواندند. معتقدم این مهمترین ویژگی «خطبه نصر» بود! اما چرا محتوا یا موقعیت زمانی و مکانی و مسائل امنیتی و سیاسی در شرایط جنگی فعلی، در درجه بعدی اهمیت قرار دارد؟ چگونه میشود زبان یک خطبه، مهمترین ویژگی آن باشد؟!
برای تحلیل و اثبات این مسئله باید نکاتی را سنجید:
1.اعلان خبر شهادت عالم مجاهد سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان، در درجه نخست، اذعان به فقدان یک رسانه عربی، شیعی و مبارز بود. نصرالله بهتنهایی، جهان اسلام بهویژه جهان عرب را خطاب قرار میداد و نهتنها مواضع جهادی و انقلابی اسلام و تشیع را اعلام میکرد، تمام شبهات و تهاجمات و نکات ابهام عربزبانان را پاسخ میگفت. منبر شیعی سلاله اهل بیت علیهمالسلام از سویی لرزه بر جان صهیونیستها میانداخت چون صادقانه و مقتدرانه بود و از سویی دلهای مشتاق بسیاری را در سرزمینهای اسلامی و فلسطین امیدوار میساخت. همه اینها مرهون زبان و گفتار رسا و عربی فصیح آن فرزانه بود. چیزی که باید بیشتر به آن پرداخت.
2.فقدان چنان شخصیتی از منظر رسانهای یعنی انقلاب اسلامی ایران، زبان گویای خود در جهان اسلام و عرب را از دست داده است. کسی که لازم نبود چیزی به او القا شود تا ترجمه آن را قرائت کند و نقش رادیو عربی را ایفا کند. او خود جهادگری مجتهد بود که میدانست چه نکتهای را کجا بگوید. یعنی یک رسانه آتش به اختیار که نقطهزنی میکرد. این دو ویژگی یعنی فهم سیاسی امنیتی و بیان تهاجمی و بومی بود که حنجره سید حسن نصرالله را به سلاح غران و بیان بران تبدیل ساختهبود. اما اهمیت زبان عربی در جبهه مقاومت چیست؟
3.در اندیشه و زیست بوم عرب، جهان بشری به دو دسته عرب و عجم، تقسیم میشود. اولی بهمعنای روشنی و وضوح است و دومی بهمعنای گنگی و زبانبستگی. این مهم تا جایی اثرگذار بوده که قرآن کریم هم از آن فروگذار نکرده و ضمن تأکید چندباره بر عربی و مبین بودن زبان وحی، به نکته بنیادینی تصریح میکند: «وَلَو نَزَّلنَٰهُ عَلَیٰ بَعضِ ٱلأَعجَمِینَ فَقَرَأَهُۥ عَلَیهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤمِنِینَ» (شعراء 198-199) یعنی اگر قرآن به زبان غیر عربی و بر غیرعرب نازل میشد مخاطبان عرب آن را نمیپذیرفتند. به این دلیل که: «وَلَو جَعَلنَٰهُ قُرءَانًا أَعجَمِیّا لَّقَالُواْ لَولَا فُصِّلَت ءَایَٰتُهُۥءَاعجَمِیّ وَعَرَبِیّ…» (فصلت 44) یعنی آیات آن را روشن و گویا درنمییافتند. اینجا است که اندک اندک به جایگاه و اهمیت زبان عربی در پیشبرد اهداف اسلامی پی میبریم.
a. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل، نبود رسانه عربی انقلابی به مثابه یک منبر زنده و پویا، باعث شد جهان عرب تحتتأثیر افکار ناسیونالیستی نتواند از امواج اسلام ناب بهرهمند شود و بیداری اسلامی، آنگونه که باید در جهان عربی پدیدار گردد. جنگ تحمیلی صدام و حزب بعثی عراق نیز مزید بر علت شد و امواج نفرت از ایرانیان مجوسی را در میان مردم منطقه به حرکت درآورد و ایران مظلوم اما مقتدر را در رویارویی با جهان استکبار و صهیونیزم جهانی تنها گذاشت و حتی روز قدس را در کشورهای عربی سانسور کرد. شگفت اینکه دستگاه تبلیغات وهابی و اسلام آمریکایی، تشیع را ساخته دست یهود و جمهوری اسلامی ایران را همپیمان رژیم صهیونی جا زده و مجاهدتهای ایرانی را تلاش برای فتح سرزمین عربی و اشغال قدس بنمایاند! این پروپاگاندای احمقانه در طول نیمقرن، بهجای آنکه به آزادی فلسطین با یاری همه مسلمانان بیاندیشد به تبدیل موضوع قدس به یک مسئله عربی و داخلی پرداخته که در نهایت به طرح عادیسازی روابط سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی با دشمن کافر و کودککش انجامیده تا جایی که امروز حماس و مبارزه فلسطینیان را هم برنمیتابد.
b. اکنون بهتر میتوان به جایگاه محوری و نقش مؤثر شخصیت فرهیختهای چون سیدحسن نصرالله پی برد و اهمیت و ضرورت حذف وی برای محور عبری عربی را فهمید. حنجرهای که با هر کلامش، جدا از محتوای پیام، گفتمان حیدری شیعه و شعار مبارزه با صهیونیزم را به همه جهان بهویژه جهان عرب، مخابره میکرد و همه نقشههای کلان و پرهزینه غرب و عرب را بر آب میکرد. این نقطه ویرانگر در ترور نصرالله است که شاید ما ایرانیان و فارسیزبانان که غرق شعارها و تلاشهای مبارزاتی خودمان هستیم از آن غافل ماندهایم. نقطهای که رهبر حکیم انقلاب اسلامی بهخوبی آن را رصد کرده و در بزنگاه درصدد چارهاندیشی آن برآمدند. دقیقاً مانند زمانی که انقلاب مردم مصر در برکناری مبارک، در حال پیروزی بود و نبود یک گفتمان عربی انقلابی، احساس میشد که مصریان را از دام افکار ناسیونالیستی، نژادپرستانه و غربگرایانه و نیز تحرکات عربی مخالف و منافقان داخلی برهاند. پیام عربی آن روز رهبر انقلاب به جوانان مصری در همین راستا بود.
c. خطبه عربی فرمانده کل قوا در نماز جمعه نصر، که برگزاری خود آن در چنین روز و مناسبتی با آن کیفیت و حضور مردم، جای تحلیل و تجلیل دارد، یک پیام اصلی داشت که به نظر نگارنده از محتوای آن مهمتر بود. رهبر انقلاب با این خطبه غراء، دوباره افکار عمومی عربی و رسانه عربی انقلاب را فعال کردند و نشان دادند بلندگوی اسلام ناب در پس زدن تشیع انگلیسیِ منحوث و اسلام آمریکاییِ منکوب، همچنان طنینانداز است و فرماندهی جبهه مقاومت در تمام جهان اسلام با مرکزیت تهران، بر همه جبهه و اوضاع تسلط دارد. شاید در نگاه نخست افکار داخلی کشور، این ادعا شعارگونه به نظر آید ولی وقتی به واکنشهای گسترده مردمان عرب مینگریم که از سویی گرفتار تبلیغات مسموم حکام مرتجع و از سویی تحت فشار ظلم صهیونیزم هستند؛ به حقیقت مسئله پیمیبریم. کسانی که از شیوه تلفظ حروف عربی و تکلم فصیح گرفته تا توحید و شهادتین و مضامین استوار آن و مقایسه این خطبه با زبان ترسان و بیان لرزان حکام ترسو و خودباخته عرب را مورد توجه قرار دادند و معلوم شد چقدر به این بیانات روشنگر عربی نیاز داشتند و چقدر از آن روحیه گرفتهاند. مقام معظم رهبری بهخوبی نقشه را ترسیم کردند و فهماندند شمشیر جهاد دست کسی است که زبان برّانی دارد نه آنکه با شمشیر میرقصد.
آرامش و طمأنینه فرمانده کل قوا، حضور پیش از خطبهها، اقامه هر دو نماز جمعه و جماعت، مکث در پایان مراسم و دید و بازدید با مسئولان، حضور میلیونی جمعیتی که بخشی از آنان از شهرهای دور و نزدیک خودشان را به نماز جمعه نصر رساندهبودند و اصل برگزاری نماز جمعه در فضای باز و در مقابل چشم دشمنی که از زدن هیچ هدفی با کشتار جمعی شرم نمیکند، چیزی نیست که بتوان بهسادگی و با چند جمله از آن گذشت. این حماسه تاریخی را باید از جنبههای و مناظر گوناگون ثبت و ضبط کرد تا در یادها بماند. لکن آنچه باز در خطبه عربی و خطاب به لبنانیهای عزیز از همه برجستهتر بود، امیدبخشی به حرکت مشروع و قانونی حزبالله و حماس در مبارزه با رژیم کودککش و جنایتکار صهیونیستی بود و مأیوس نشدن از پیروزی بعد از شهادت بزرگان به شهادت تاریخ دهه شصت ایران.
رژیم صهیونیستی تاکنون در تاریخ اشغال خود و حتی در تاریخ یهود پس از قتل نمادین حضرت مسیح، این چنین رسوا و مفتضح نبوده است. این موشهای کثیف در حال ارتزاق از سمی هستند که خود ساختهاند و تنفس مصنوعی آمریکا نخواهد توانست تعفن پیکر کرمخورده این رژیم منحوس را تا مدت درازی نگه دارد. همه توحشهای امروز اسرائیلیها نشان از سکته مغزی این غده سرطانی دارد و حتی پیروزی احتمالی ترامپ هم برخلاف ظاهر، عامل فروپاشی سریعتر آن خواهد شد انشاءالله! که فرمود: «یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرتَدَّ من کم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِی ٱللَّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم وَیُحِبُّونَهُۥ أَذِلَّةٍ عَلَی ٱلمُؤمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی ٱلکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَومَةَ لَآئِم ذَٰلِکَ فَضلُ ٱللَّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ إِنَّمَا ولیکم ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُم رَٰکِعُونَ و من یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلغَٰلِبُونَ» (مائده 54-56)
ولیّ و سرپرست شما، تنها خدا و پیامبرش و مؤمنانی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند و هرکس که خدا و پیامبرش و چنان مؤمنانی را ولیّ خود بگیرد همانا (از) حزب خدا است (که) پیروز است.