به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد رهدار، دكتراي علوم سياسي و رئیس مؤسسه فتوح اندیشه، در نشستی با عنوان «آینده حکومت در سوریه جدید و جریانشناسی معارضین حکومت سوریه» که در مؤسسه مذاهب اسلامی برگزار شد، گفت: با توجه به اتفاقات تلخی که در این ماههای اخیر افتاد امروز احساس شکست در جبهه مقاومت خیلی در بین نیروهای انقلابی دیده میشود. اما وقتی از شکست یا پیروزی صحبت میکنیم باید ببینیم در چه لایه ای هست؟ آیا شکست در مبنا بوده ؟ آیا شکست در روش بوده؟ آیا شکست در مسیر بوده؟ یا شکست در مصداق بوده؟ خیلی تفاوت میکند که شکست در کدام یک از این چهار تا اتفاق افتاده باشد.
برخی محورهای استاد رهدار در ذیل می آید:
خوب است مقایسه ای بین دو نظام سیاسی قبلی و جدید سوریه داشته باشیم. در نظام قبلی سه گروه وجود داشت:
۱- آل مخلوف: خاندان مادری بشار است که انقلابی، مقاومتی، با شعار حفظ و بقای نظام است و «نظریه مقاومت» تامین کننده هدف این گروه است. بدنه اجتماعی آن سه طبقه است: یک. طبقه علویان که ۱۰درصد جامعه سوریه را تشکیل می دهد.
دو. طبقه شیعیان اثنی عشری که یک درصد سوریه هستند + شیعیان علویان که طرفدار آل مخلوف نیستند و دو درصد را تشکیل می دهند.
سه. لایه سوم هم برخی از اهل تسنن سوریه هستند.
پشتیبان های آل مخلوف: نظام ایران، عراق بعد از صدام و جریان حزب الله
۲- جریان آل اخرس: خاندان مادری همسر بشار اسد یعنی اسما اسد است. پدر اسما از رئسای بزرگترین قبایل سوریه بود. این دسته بدنه اهل سنت سوریه را به همراه دارد و ارتش سوریه با اسما او بود و نظام سیاسی پشتیانی خارجی آنها هم روسیه بود.
۳- جریان سوم جریان قومی عربی است که همین هم توانست بشار را فریب بدهد.
پس فقط یکی از این سه گروه یعنی آل مخلوف با مقاومت بود که او هم در داخل حاکمیت به حزب بعث سوریه تکیه کرده بود. خوب است بدانید حزب بعث عراق و حزب بعث سوریه یک موسس دارد. یعنی شما هر تصوری که نسبت به حزب بعث عراق دارید نسبت به حزب بعث سوریه هم داشته باشید. یعنی ظرفیت سیاسی آل مخلوف این بود.
باید توجه کنیم که ما در این سالها با بدنه مردم سوریه هیچ ارتباطی تقریبا نداشتیم. بلکه با سیاست خارجی سوریه مرتبط بودیم. به لحاظ سیاست داخلی، سوریه و ما با هم ضد بودیم چون آنها با اسلامگرایان ضد هستند چون جریان اسلامگرای آنان جریان اخوانی تکفیری هست (یعنی اسلامگرایان اجتماعی آنها کسی جز همین تکفیری ها نبود لذا با آنها دشمن بودند)
در همین نظام سیاسی هم ما صرفا با شخص اول و لایه اول ارتباط داشتیم. یعنی هر کاری میخواست انجام شود مستقیما با خود اسد ارتباط گرفته میشد و او بود که به ارتش یا بقیه دستور میداد. یعنی ما با سوریه ارتباط نهادی نداشتیم، بلکه تنها بعد از داعش ما کمی به مناسبت ارتباطاتی گرفتیم.
یعنی الان ما جریان حداقلی را در سوریه از دست دادیم نه این که فکر کنید کسی در حد و اندازه مقاومت یا حزب الله لبنان را. یعنی این جریان با مشخصاتی که عرض شد، نحیف تر از آن بود که ما بتوانیم جریان مقاومت را با اینها بیشتر ازین پیش ببریم و بار جدیدی روی دوشش بگذاریم و ازین به بعد دیگر برای ما فایده ای نداشت چون از ظرفیت او استفاده شده بود.
حالا با اتفاقاتی که افتاده، یک ظرفیت امکانی جدید ایجاد شده. امیدی هست در این ظرفیت جدید هم بتوانیم استفاده حداقلی جدیدی بکنیم.
جغرافیا و ژئوپولتیک سوریه بسیار مهم است. ما در دوران داعش ژئوپلتیک را داشتیم اما بدنه سوریه را از دست دادیم. مردم سوریه از ما می پرسند که چرا شما کنار ما نبودید و کنار کسی بودید که ما مردمش هم قبولش نداشتیم. ما البته مستدل جواب او را دادیم که شما مردمی مخلوط بودید و فقط مردم سوریه نبودید. در آن مدتی که ما مقابل داعش و در کنار اسد ایستادیم اسرائیل طرف مردم مخلوط سوریه بود حتی زخمی های سوری را در بیمارستان تل آویو درمان میکرد و به خیلی از مردم پول می داد که مقابل اسد باشند. بله ما با داعش و اسلحه اسرائیلی جنگیدیم نه با مردم. اما خود مردم و رسانه های دنیا خلاف این را میگویند.
الان با اتفاقات اخیر ما ژئوپلتیک را از دست دادیم اما امت را گرفتیم.
پیام آقای لاریجانی به اسد از طرف آقا دو چیز بود:
اول: بمان و مقاومت کن و ما صددرصد کنارت هستیم.
وعده صادق ۳ ما آماده آماده بود. (دویست موشک به جولان شبیه وعده صادق ۲) اما بعدش سوریه باید میرفت و جولان را میگرفت که بشار قبول نکرد. ما چهار لشکر پشتیبانی آماده کرده بودیم. اما بشار گفت ارتش دیگر به من وفادار نیست و مردم هم توان ندارند.
دوم: اگر مقابل اسرائیل نمی ایستی مقابل مردمت هم نایست.این یکی را او قبول کرد و استعفا داد.
الان ما با مردمی روبرو هستیم که مردم قبل از سال ۲۰۱۱ نیستند. ما الان کنار مردم واقعی هستیم.
اسرائیل اکنون کنار مردم سوریه نیست، ولی خب دشمن زیرساخت ها را زد وسوریه را به صدسال قبل برگرداند.
سوریهی الان مثل لبنان سال ۱۳۶۱ است و تازه این امکان برای ما فراهم شده است که در سوریه کار فرهنگی بکنیم، امکانی که قبلاً با وجود داعش وجود نداشت.
بله ما یک رویایی برای تمدن نوین اسلامی داریم. خوب است که هم ژئوپلتیک را داشته باشیم هم امت را. اما حالا اگر یکی را مجبور باشیم موقتا انتخاب کنیم یقینا آن امت است. زیرا امت اگر نباشد تمدن اسلامی وجود پیدا نمیکند.امت علت هستی بخش تمدن است و ژئوپلتیک علت قوام بخش آن.
حالا قدری در مورد نظام جدید سوریه یعنی تحریرالشام تحلیل داشته باشیم و صحبت کنیم:
تحریر الشام با داعش تفاوت دارد. تفاوت اول: داعش مبنای مواجهه اش را با ما مبنای مواجهه مذهبی قرار داده بود و شیعیان را میکشت، اما تحریر الشام هم شیعه کشته هم سنی، ولی نه به علت مذهبی بلکه به علت سیاسی. عجالتا الان جنگ در سوریه مذهبی نیست.
تفاوت دوم: داعش در تضاد مذهبی خودش رویکرد قتل و غارت گرفت. اما تحریر الشام وعده دموکراتیک داده است. اتفاقی که تا الان افتاده را داریم میگوییم. یعنی تا الان تضاد مذهبی درست نکرده و رویکرد خشن ندارد.
البته توجه کنید که در هر انقلابی کشته لابّدمنه است. همانطوری که در انقلاب ۵۷ما هم خون دادیم.
سیاست ما فعلا این است که شیعیان سوریه برگردند به خود سوریه. ضمانت هایی داریم میگیریم که شیعه کشی نکنند. ممکن است بخاطر کینه هایی که این جریان از شیعه دارد در دوره ای شیعه کشی توسط جریان های فرعی اتفاق بیفتد، اما نه توسط جریان اصلی. بعد از این اتفاق احتمالی، ای بسا خود جریان اصلی تحریر الشام تسلیتی هم به ما بگویند.
شما نسبت طالبان یک و دو را باهم مقایسه کنید، همان نسبت داعش و تحریرالشام است. ما الان با طالبان دو داریم کار میکنیم. بله درسته اینها برای ما حشدالشعبی نشدند، اما داریم باهاشون کار میکنیم با همین طالبان داریم یکسری از اهدافمون رو جلو میبریم. این جریان تحریرالشام اگر بخواهد حاکم سوریه بشود مجبور است به ما باج بدهد. چون فعلا اسمش در لیست تروریست بینالملل است و هیچ کس از او حمایت رسمی نخواهد کرد. مثل همین طالبان موجود که هیچ کسی حتی ایران هم او را تایید رسمی نکرده است. سفارت افغانستان را که به او دادهایم با دوشرط بوده: یکی اینکه پرچم سردر سفارت باید پرچم دولت قبل باشد. دوم اینکه سربرگهای مکاتبه شان هم همچنین باید با عنوان دولت افغانستان باشد.
حالا تحریرالشام هم اگر بخواهد دولت تشکیل بدهد ناچار است با ایران شیعی تعامل کند. اگر بخواهد خودش حکومتی تشکیل دهد که ناچار شیعه کشی نکند و …
جریان «دفاعالوطن» را ما در سوریه کار کردیم و بالا آوردیم که حدود هفت،هشت هزار خانواده هستند. سربازی ده سال است در سوریه و ما از ابتدا آنها را با توافق اسد در اختیار گرفتیم؛ هم به آنها جان دادیم هم نان دادیم. اینها اگر سرباز ما نباشند حداقل دشمن ما نیستند، سمپات ما هستند. چیزی شبیه حشدالشعبی هستند. لذا شما اصلا ان شاء الله نگران نباشید.
حزب الله انقلابی کردستان دیروز بیانیه داد. بیانیه آنها عین صحبت های حزب الله لبنان بود با مبانی ناب شیعی (در حالیکه شیعه هم نیستند) که کلا کردها را آشفته کرد. این جریان هم یک جریان ناب ضد اسرائیل است که روییده و سربرآورده است.
امروز ما باید روایت پیروزی داشته باشیم نه روایت شکست. تمام اینها را به شما کد دادم و مستند گفتم و نمیخواهم توجیه کنم. روایت شکست هم البته به اندازه کافی کد دارد که آنها میگویند ما نصرالله را شهید کردیم، سوریه را زدیم، عراق را هم میگیریم و…، ضرورتا غلط هم نیستند.
اما ما وسط جنگ هستیم. به لحاظ فقهی هم فقها بالاتفاق فرمودند بیان نقاط ضعف لشکر اسلام حرام است. از طرف دیگر بیان نقاط قوت لشکر دشمن راهم فقها بالاتفاق گفتند حرام است. حرام!
وسط معرکه باید امید تولید کنی، حرکت تولید کنی، نشاط تولید کنی با استفاده از ظرفیت های ایجابی که داری.
بله ما بابت حوادث تلخ جبهه مقاومت متأثریم اما نه ناامیدیم نه مایوس.
نصرت الهی را هم باید در نظر داشته باشیم . ان معی ربی سیهدین…»
پرسش و پاسخ : مردم ۲۰۱۱ سوریه با مردم الان آن فرق دارند. آن زمان اسراییل حمایت میکرد درمانش را در اسراییل انجام میداد حتی پول توجیبی اش را میداد. اما مردم الان را آنها هیچ کمکی نمیکند . لذا این مردم همان مردم سابق نیستند.
در کل درست است که رویکرد امام خامنه ای نسبت به همه ملتها حمایت هست، اما آنها باید خودشان بخواهند. و شک نکنید که به زودی یقینا میخواهند و این مسیر محتوم است.
البته دیروزود دارد و این خاصیت این گونه حوادث است.حتی آقا در مورد عربستان هم گفتند که نگران نیستم و در آینده این امکانات دست نیروهای خودی خواهد افتاد. ان شاء الله