رحا مدیا | حسین حیدری
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیانیهای منتشر کرده که صدر تا ذیل آن سرشار از سیاهنمایی، القای ناامیدی و ناکارآمدی نظام اسلامی است.
چندین روز است که از انتشار این بیانیه ننگین گذشته است اما بهجز معدودی از حوزویان و نهادهای حوزوی از جمله انجمن اساتید انقلابی سطوح عالی حوزه، علیه این بیانیه واکنشی نشان داده نشده است.
بسیاری از فضلای حوزوی بر این باورند که مجمع مدرسین و مارهای خوشخط و خالی که در این مجمع جا خوش کردهاند وجاهت و وزانتی ندارند و هدف از انتشار این بیانیه و بیانیههای سابقشان همانند بیانیه شکلگیری دو دولت مستقل اسرائیل و فلسطین در سرزمینهای اشغالی، با هدف مطرح کردن و برجستهسازی خود و مجمع معلومالحال مدرسین و محققین است.
همگان آگاهند که از مهمترین سفارشهای مقام معظم رهبری، مراجع معظم تقلید، ریشسفیدان و دلسوزان حوزوی، برجستهسازی دستاوردهای نظام اسلامی و ترویج روحیه امید در فضای عمومی کشور است. اما مدتهاست که اعضای مجمع مدرسین با درشتگویی و درشت کردن برخی مشکلات جزئی، عکس این مطالبه حکیمانه اقدام میکنند.
هرچند منکر وجود مشکلات موجود نیستیم، اما بیمهریهای مستمری که اعضای مجمع مدرسین به بهانه برخی مشکلات، در حق انقلاب و نظام اسلامی میکنند باید مورد توجه حوزویان و نهادهای حوزوی قرار گیرد.
حوزویان نباید اجازه دهند معدودی از معممین وابسته به جریان اصلاحطلب که اتفاقاً مسبب بسیاری از مشکلات موجود هستند، خود را نماینده حوزه علمیه قم معرفی کنند و با نادیده گرفتن دستاوردهای بیشمار انقلاب، مشغول سیاهنمایی علیه نظام اسلامی شوند.
این معدود حوزویان همواره حامی دولتمردانی بودهاند که با دیپلماسی التماس و سیاستهای غلط خود، مسبب بسیاری از مشکلات موجودند. اکنون بهجای اینکه از عملکرد نامطلوب سیاستمداران مورد حمایتشان و ناکارآمدی نسخههای سیاسی و اقتصادیشان شرمنده باشند، نظام اسلامی را ناکارآمد نشان میدهند.
این بیانیه آنچنان سخیف و غیرانقلابی است که اگر قرار بر این بود مجموعهای درونحوزوی، از طرف کاخ سفیدنشینها مأموریت پیدا کند تا علیه انقلاب و نظام اسلامی بیانیهای منتشر کند، بهتر از این نمیتوانست قلمفرسایی کند و بذر یأس و ناامیدی را در دل مردم بکارد.
گوشهای از سیاهنماییهایی که در این بیانیه منعکسشده، به این شرح است:
«کشور و مردم ایران، در داخل و خارج با چالشهای جدی روبهرو هستند و در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، وضعیتی نامطلوب و بحرانی را تجربه میکنند. تورم و گرانی مهار گسیخته، فقر و شکاف طبقاتی فزاینده، تنزل سطح زندگی اکثریت جامعه به زیر خط فقر، کاهش فاحش ارزش پول ملی، بیکاری گسترده، بیگانگی و شکاف ملت و دولت، تبعیض و نابرابری در بسیاری از حوزههای زندگی، نارضایتی بسیاری از مردم از وضع موجود، شکاف و چندقطبی شدن جامعه، محدودیت آزادیهای سیاسی و اجتماعی، حصر و حبس منتقدان و دلسوزان، ناکارآمدی حکومت از تأمین نیازهای اولیه و ضروری زندگی و معیشت مردم، فساد گسترده و ساختاری، بحران در عرضه انرژی و تأمین آب و برق و گاز، تعطیلی و از رونق افتادن صنعت و تولید، مالیاتهای نامتوازن، تخریب محیطزیست و منابعطبیعی، آلودگی روزافزون شهرها، رشد دزدی و کلاهبرداری، نبود امنیت شغلی، ناامنی سفرها و تلفات گسترده ناشی از تصادفات، بیاعتبار شدن هنجارها و رواج بیاعتمادی، دروغ و بیاخلاقی و در عرصه اجتماع، روند فزاینده افسردگی و خودکشی بهویژه در نسل جوان، موج عظیم مهاجرت فزاینده متخصصان به خارج از کشور، رشد دینگریزی و دینستیزی در جامعه، نمونهای از چالشهای داخلی است. در عرصه خارجی نیز با تحریمهای گسترده و فلجکننده، انزوای نسبی بینالمللی، بیاعتمادی و بدبینی به سیاست منطقهای ایران، چالشهای حقوق بشری، زوال قدرت منطقهای ایران و سطح پایین سرمایهگذاری خارجی روبهرو هستیم. در سایه این چالشها و بحرانها، موج گسترده ناامیدی، دلسردی و نارضایتی عمومی جامعه را فراگرفته است. نهتنها جامعه وحدت و انسجام خود را از دست داده، بلکه دولت نیز قدرت و توانایی حل بسیاری از این دشواریها را ندارد. در واقع دستاورد حکمرانی در چند دهه گذشته ضعف همزمان جامعه و دولت بوده است. کشوری که در افق 1404 قرار بود جایگاهی برتر در منطقه را داشته باشد، در بسیاری از شاخصهای جهانی در رتبههای پایین قرار گرفته است…»