به گزارش رحا مدیا، حمید سبحانیصدر در یادداشتی که در پایگاه اینترنتی «کانون اندیشه جوان» از او منتشر شده نوشت: سال ۱۳۰۰ شمسی، مقارن با آغاز قرن چهاردهم هجری شمسی، نقطه عطفی در تاریخ مراکز علمی شیعه به شمار میرود. در این تاریخ، تأسیس یا به تعبیری دقیقتر، بازتأسیس حوزه علمیه قم به وقوع پیوست. این تعبیر بازتأسیس ناظر بر پیشینه تاریخی کهن این شهر است که پیش از این نیز میزبان حلقههای درسی بوده، اما دورهای از رکود و فترت را پشت سر گذاشته و اکنون با شکلی جدید و نظاممند احیا شده است.
این بحث پیشینه، در مورد حوزه تهران نیز مطرح بوده که آیا در دوران فتحعلیشاه قاجار تأسیس شده یا با توجه به پیشینه حوزه ری، نوعی بازتأسیس محسوب میشود.پیش از حضور آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی، قم اگرچه دارای قدمتی دیرینه در میزبانی از طلاب بود، اما فاقد یک مرکز جامع حوزوی با ساختاری منسجم به شمار میرفت. در آن زمان، تنها چند مدرسه علمیه محدود وجود داشت که پاسخگوی نیازهای آموزشی کامل نبودند. ساختار آموزشی مدون و کاملی که طلاب را به صورت همهجانبه تربیت کرده و آنان را از مراجعه به نجف اشرف که آن زمان اوج شکوفایی علمی خود را طی میکرد بینیاز کند، موجود نبود. دارالحجرهها یعنی ساختارهای اقامتی و آموزشی یکپارچه به شکل نظاممند وجود نداشت. با هجرت و سپس استقرار آیتالله حائری در قم، این شهر به تدریج صاحب نظام آموزشی مدون و جامعی شد که مجموعهای گسترده از علوم حوزوی متعارف از صرف و نحو و ادبیات عرب گرفته تا فقه، اصول، فلسفه، کلام و حتی عرفان را در بر میگرفت. این جامعیت علمی، سنگ بنای تبدیل قم به یک قطب علمی مستقل را گذاشت.
زمینههای تاریخی، بینالمللی و سیاسی تأسیس
دوره تأسیس حوزه قم، مصادف با یکی از پرالتهابترین ادوار تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام بود. این دوره، همزمان با اواخر سلطنت سلسله قاجار و ظهور تدریجی و سپس تثبیت قدرت رضاخان میرپنج از کودتای ۱۲۹۹ تا پادشاهی در ۱۳۰۴ در عرصه سیاسی کشور بود. فضای شکلگیری حوزه جدید، به شدت متأثر از آثار و پیامدهای نهضت مشروطه، تحولات فکری و اجتماعی پس از آن و همچنین پیشدرآمدهای شکلگیری حکومت پهلوی اول بود.
در عرصه بینالمللی و منطقهای، تحولات مهم و تعیینکنندهای در جریان بود. سلطه کامل انگلستان بر عراق پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، سیاستهای جدیدی را برای این قدرت استعماری به ارمغان آورده بود. مراجع بزرگ تقلید در نجف اشرف که در برابر سلطه استعمار ایستاده بودند تحت فشارهای فزایندهای قرار گرفتند. تبعید شخصیتهای برجستهای مانند آیتاللهالعظمی میرزای نائینی، آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله شیخ مهدی خالصی توسط ملک فیصل پادشاه دستنشانده عراق با شیوههایی توهینآمیز و اخراج آنان به ایران، از جمله این رویدادها بود. ورود این مراجع بزرگ به ایران و استقرار برخی از آنان به دعوت آیتالله حائری در قم، به تقویت بیدرنگ و چشمگیر جایگاه حوزه نوپای قم در همان سالهای ابتدایی انجامید. این رویداد را میتوان از الطاف الهی برای تقویت این حوزه نوپا دانست.
همزمان، در حجاز، شاهد تحولات دیگری بودیم. جریان وهابیت با حمایت مستقیم و غیرمستقیم انگلیس بر مکه و مدینه مسلط شد. استعمار در این منطقه نیز به مظاهر دینی و فرهنگی تشیع حمله میبرد. تخریب قبور مطهر ائمه بقیع علیهم السلام در سال ۱۳۴۴ هجری قمری، یعنی درست در همان سالهای ابتدایی استقرار آیتالله حائری در قم، از جمله جنایات ماندگار این جریان بود. فضای کلان منطقه کاملاً ملتهب و درگیر مقابله همهجانبه استعمار با مظاهر تشیع، روحانیت و مرجعیت بود. در چنین فضایی، رضاخان به عنوان یکی از ایادی استعمار در ایران مستقیماً وارد مقابله با روحانیت شد. آیتالله حائری در دل همین طوفان سهمگین در قم مستقر شد و فعالیتهای بنیادین خود را آغاز نمود.
ضرورت تأسیس حوزه قم با وجود اقتدار حوزه تهران
برای درک درست ضرورت تأسیس حوزه قم، باید نگاهی به وضعیت حوزههای علمیه پیش از آن، به ویژه حوزه علمیه تهران به عنوان حوزه پایتخت، داشته باشیم. در تاریخ چند سده اخیر ایران دستکم از دوره صفویه به بعد معمولاً حوزه علمیه اصلی در پایتخت شکل گرفته است. با انتقال پایتخت به تهران در زمان آغامحمدخان قاجار، به تدریج حوزه علمیه نیز از اصفهان به تهران منتقل شد. در دوران فتحعلیشاه و به ویژه ناصرالدینشاه، حوزه تهران با حضور شاگردان برجسته شیخ انصاری که میتوانستند در نجف بمانند تقویت شد و به مرکزی مهم تبدیل گشت.
این حوزه، به عنوان حوزه پایتخت، نقش محوری در تحولات سیاسی ایران از نهضت تحریم تنباکو تا نهضت مشروطه ایفا میکرد. نزدیکی به کانون قدرت، برای روحانیت فرصتی فراهم میآورد تا در حل مسائل دینی، اجتماعی، معیشتی و فرهنگی مردم اثرگذار باشد. شخصیتهایی مانند حاج ملاعلی کنی که در برابر قرارداد استعماری رویتر ایستاد نماد این اقتدار بودند.
اما پس از نهضت مشروطه، این حوزه به دلیل اختلافات داخلی شدید و شکافهای عمیق رو به افول گذاشت. درگیریهای فرقهای و گاه فیزیکی بین طلاب مدارس مختلف، تقابلهای جدی بین علمای طرفدار مشروطه و مشروعه، و عواقب تلخ آن مانند اعدام شیخ فضلالله نوری فضایی مملو از کینه، بدبینی و انفعال ایجاد کرده بود. پس از این ماجرا، در برخی مدارس علمیه تهران برای اعدام شیخ فضلالله نوری شیرینی پخش شد، حال آنکه عدهای دیگر در حجرههای خود عزاداری میکردند. این فضا، دو آسیب جدی به دنبال داشت: نخست، گرایش بخشی از فرزندان علما به دستگاه حکومت یا کنارهگیری از حوزه و دوم، پیوستن موج گستردهای از طلاب و روحانیون به جریانهای روشنفکری و دوری از مسیر اصلی روحانیت.
در چنین شرایطی، تأسیس حوزه قم توسط آیتالله حائری، پاسخی استراتژیک به نیاز بازسازی و احیای روحانیت به دور از حواشی سیاسی مسموم و آسیبهای ویرانگر تهران بود. قم با دارا بودن حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و فضایی مذهبی نزدیک به پایتخت اما در عین حال به اندازه کافی دور از کانون اصلی درگیریها بود تا بتواند در آرامش نسبی به بازسازی علمی و اخلاقی نیروها بپردازد. این انتخاب، هوشمندانه و آیندهنگرانه بود.
تحولات آموزشی و مدیریتی شگرف آیتالله حائری
شاید بتوان مهمترین دستاورد آیتالله حائری را تحولی دانست که در ساختار، مدیریت و محتوای آموزشی حوزه ایجاد کرد. پیش از ایشان، حوزههای ایران حتی تهران فاقد یک نظام آموزشی طبقهبندی شده و مدون بودند. دروس به صورت پراکنده و غالباً بدون برنامهریزی دقیق ارائه میشد. وی برای نخستین بار، نظم آموزشی مشخصی در چهار مرحله اصلی: مقدمات، سطح یک، سطح دو و دروس خارج تعریف و پیادهسازی کرد.
پیش از آن، درس خارج اصول که امروزه ستون فقرات آموزش عالی حوزوی است به معنای دقیق و ساختاریافته آن در حوزههای ایران وجود نداشت. طلاب پس از گذراندن سطوح عالی معمولاً برای تکمیل تحصیلات و رسیدن به اجتهاد، چارهای جز مهاجرت به نجف اشرف نداشتند. آیتالله حائری با برپایی رسمی و منظم درس خارج فقه و اصول، این انحصار را شکست و حوزه قم را به مرکزی مستقل و بینیاز از مهاجرت علمی تبدیل نمود. این اقدام، تحولی شگرف در استقلال علمی حوزههای ایران محسوب میشد.
ایشان تنها به فقه و اصول بسنده نکرد. وی با درکی عمیق از نیازهای فکری جامعه، به تقویت بنیادین فلسفه و عرفان در حوزه همت گمارد. با دعوت از شخصیتهای برجستهای، جریان حکمت، فلسفه و عرفان را در قم بنیان نهاد. این نگاه، در تقابل با رویکرد رایج در نجف که غالباً با فلسفه میانهای نداشت قرار میگرفت. در زمینه اخلاق نیز با حضور چهرههای شاخص، تحولی عمیق صورت گرفت. حتی نگاه نو به علوم جدید مانند پیشنهاد تدریس زبان انگلیسی برای طلاب از سوی وی مطرح شد، اگرچه با مخالفتهای سنتیگرایان مواجه گردید و عملی نشد.
مواجهه هوشمندانه با فشارهای رضاخان و حفظ استقلال حوزه
دوران زعامت آیتالله حائری، مصادف با اوجگیری قدرت رضاخان و آغاز سیاستهای خصمانه او علیه روحانیت و مظاهر دینی بود. یکی از اصلیترین سیاستهای رضاخان، تحت نظارت درآوردن کامل حوزههای علمیه و در نهایت نابودی یا بیاثر کردن آنان بود. بهانه او برای این کار، ساماندهی و تعیین صلاحیت طلاب از طریق برگزاری آزمونهای تحت نظر وزارت معارف بود. طرحی که در صورت اجرا، استقلال حوزه را به کلی از بین میبرد.
در برابر این فشار شدید حکومتی، آیتالله حائری با درایت و قاطعیت ایستادگی کرد. وی بر استقلال کامل حوزه در تمامی شئون از برگزاری آزمونهای داخلی گرفته تا اعطای مجوز تبلیغ، معافیت از خدمت سربازی و اجازه اجتهاد تأکید ورزید. در نامهای به رضاخان صراحتاً بیان داشت که همانگونه که او در امور نظامی دخالت نمیکند، دولت نیز حق دخالت در امور حوزوی را ندارد. این ایستادگی موفقیتآمیز بود و حوزه توانست استقلال خود را حفظ کند.
سیاست کلی آیتالله حائری، پرهیز از درگیری مستقیم و بیمورد سیاسی بود که بهانهای به دست رضاخان برای سرکوب کامل حوزه میداد. شعار اصلی و استراتژی محوری او حفظ حوزه از همه چیز مهمتر بود. این به معنای کنارهگیری مطلق نبود. در موارد لازم مانند موضعگیری صریح درباره مسئله فلسطین و اعتراض به مهاجرت سازمانیافته یهودیان واکنش نشان میداد. این درایت، باعث شد حوزه در فضایی نیمهباز اما کنترلشده، به حیات خود ادامه دهد و پایهگذار قرنی جدید برای روحانیت شیعه شود.
نقش محوری حوزه در نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی
حوزه قم که با هدف حفظ موجودیت روحانیت و در ابتدا با رویکردی محتاطانه نسبت به سیاست تأسیس شده بود، در نهایت با رهبری حکیمانه و شجاعانه امام خمینی رحمت الله علیه به کانون تحول سیاسی و اجتماعی ایران تبدیل شد. امام، با شکستن سنت انزوا و در پیش گرفتن روشی جدید سخنرانی برای عموم مردم از جمله اصناف مختلف روحانیت را وارد عرصه جدیدی از حیات اجتماعی کرد.
اگرچه در ابتدا و به ویژه پس از حادثه تلخ فیضیه در سال ۱۳۴۲ بخش قابلتوجهی از روحانیت و حتی مراجع تقلید، به دلیل فشارهای شدید و ملاحظات مختلف، از عرصه مبارزه مستقیم فاصله گرفتند یا کنارهگیری کردند، اما شاگردان وفادار و انقلابی امام در مراکزی حیاتی مانند تهران و قم پیشقراول نهضت شدند. نقش تهران به عنوان پایتخت و کانون اصلی تحولات در این میان کاملاً کلیدی بود. امام، بر خلاف سیره پیشین که اعزام مجتهدان به تهران برای اقامه جماعت بود، شاگردان انقلابی خود که نگرش سیاسی و مبارزاتی داشتند را به تهران اعزام میکرد. شخصیتهایی که نقش تعیینکنندهای در پیشبرد، سازماندهی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی داشتند. این شبکه ارتباطی بین قم به عنوان کانون ایدئولوژیک و تهران به عنوان کانون اجرایی و مردمی، از عوامل اصلی موفقیت نهضت بود.
حوزه امروز و ضرورت تحول متناسب با عصر تمدن نوین اسلامی
بیانیه رهبر معظم انقلاب به مناسبت صدسالگی حوزه قم، صرفاً یک مرور تاریخی نیست، بلکه سندی راهبردی برای آینده است. تأکید اصلی این بیانیه بر لزوم تحول اساسی و همهجانبه در حوزه هم در ساختار، محتوا، روشهای آموزشی و طول دوره تحصیل، و هم در نحوه تعامل با مردم، مسائل روز و حکمرانی اسلامی است. این تحول باید پاسخگوی نیازهای پیچیده جهان امروز و آرمانهای تمدن نوین اسلامی باشد.
یکی از هشدارهای جدی، خطر تمرکز صرف بر قم و غفلت از تقویت حوزههای بلاد به صورت خاص تهران به عنوان پایتخت و کانون اصلی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور است. در گذشته، حوزه تهران با وجود تمام نقاط ضعف به دلیل ارتباط تنگاتنگ با بدنه اجتماعی، بازار و مراکز دانشگاهی، نقش واسط حیاتی بین روحانیت و جامعه را ایفا میکرد. امروز، به رغم افزایش کمّی طلاب، این ارتباط و نفوذ اجتماعی تا حدی تضعیف شده است. گزارشهایی حاکی از خالی ماندن درصد قابل توجهی از مساجد کشور از امام جماعت است، حال آنکه در گذشته حتی با جمعیت کمتر تعداد روحانیون اثرگذار در متن جامعه بیشتر بود.
احیای سنت «امام محله» یعنی استقرار مجتهدان و روحانیون باسواد و اثرگذار در محلات مختلف شهرهای بزرگ، به ویژه تهران، تعامل فعال و سازنده با بدنه اجتماعی، دانشگاهها، مراکز علمی و بازار، و طراحی نظام تبلیغی هجومی، فعال و پاسخگو به جای رویکرد صرفاً دفاعی و انفعالی، از جمله الزامات این تحول است. حوزه باید بتواند در متن زندگی و مسائل واقعی مردم حاضر باشد تا بتواند نقش راهبردی و هدایتگری خود در جامعه را به درستی ایفا کند. تحولی که آیتالله حائری آغازگر آن بود، اکنون باید با سرعت و عمقی بیشتر، متناسب با افقهای جدید، ادامه یابد.