در تاریخ معاصر ایران، هیچ قشری به اندازه طلاب بسیجی نتوانسته است با کمترین امکانات مادی، عمیقترین تأثیرات فرهنگی، سیاسی و تمدنی را در جامعه پدید آورد. اینان نه با تکیه بر سازوکارهای قدرت رسمی، نه با اتکا به رسانههای فراگیر و نه با بهرهمندی از ثروت انباشته، بلکه صرفاً با اتکای به چهار رکنِ اخلاص، علم، شجاعت و سادهزیستی، موتور محرک جریانسازی انقلاب اسلامی در حساسترین برهههای تاریخی شدند.
سبک زندگی این طلاب، یک پدیدهشناسی منحصربهفرد در علوم اجتماعی انقلاب به شمار میرود. طلبهای که شب در محضر درس خارج فقه آیتالله العظمی خمینی و دیگران از مراجع بزرگوار زانو به زانو مینشست و بامدادان با همان لباس مبازره و عمامه در جیب، راهی جبهههای جنوب و غرب میشد، در حقیقت تجسم عینی مفهوم «جهاد کبیر» بود که رهبر کبیر انقلاب آن را تئوریزه کرده بود. او همزمان هم «مبلّغ» بود، هم «رزمنده»، هم «تحلیلگر سیاسی» و هم «مربی اخلاقی». این چندبعدی بودن نقشی، دقیقاً همان چیزی است که در نظریههای جامعهشناسی انقلاب، «عامل انسانی جریانساز» نامیده میشود.
در عملیات کربلای پنج، هنگامی که امواج تبلیغاتی دشمن از طریق رادیو بیبیسی و صدای آمریکا به دنبال تضعیف روحیه رزمندگان بود، طلاب بسیجی با تکیه بر ابزارهای ابتدایی (یک بلندگوی دستی، چند برگ کاغذ و صدای گرم روضه) موفق شدند فضای روانی جبهه را مدیریت کنند. این پدیده را میتوان با مفهوم جنگ روایتها در مطالعات راهبردی معاصر تطبیق داد؛ با این تفاوت بنیادین که روایت آنها از متن وحی و عترت سرچشمه میگرفت و از همینرو، از اصالت و ماندگاری بینظیری برخوردار بود.
در فتنه پیچیده سال ۱۳۸۸ نیز، هنگامی که شبکههای ماهوارهای و اتاقهای فکر غربی عبری عربی درصدد مصادره خیابانی انقلاب برآمدند، دوباره این طلاب بسیجی بودند که با حضور میدانی و استدلالی خود، گفتمان اصیل انقلاب را احیا کردند. آنها با استناد به آیات ولایت (مانند آیه ۵۹ سوره نساء) و روایات معتبر در باب «امر به معروف و نهی از منکر سیاسی»، توانستند مرز میان اعتراض مشروع و آشوب سازمانیافته را برای افکار عمومی تبیین کنند. این عملکرد، نمونهای کلاسیک از «جهاد تبیین» است که امروز به عنوان یکی از راهبردهای اصلی جبهه فرهنگی انقلاب مطرح میشود.
از منظر جامعهشناسی دین، سبک زندگی طلاب بسیجی را میتوان «زهد انقلابی» نامید؛ زهدی که برخلاف زهد منفعل صوفیانه، کاملاً کنشگر، جامعهساز و تمدنآفرین است. این زهد چهار مؤلفه اصلی دارد:
۱. اخلاص معرفتی: عمل بدون چشمداشت به نتیجه دنیوی و با نیت قربهً الیالله ۲. بصیرت روشمند: تسلط بر فقه حکومتی، کلام جدید، فلسفه سیاسی و تحلیل راهبردی ۳. شجاعت وجودی: عدم هراس از هزینه دادن در راه آرمان، تا مرز شهادت ۴. قناعت تمدنی: بسنده کردن به حداقل امکانات مادی برای حداکثر اثرگذاری معنوی
امروزه که تمدن غربی با تمام قوا در حال پیادهسازی «جنگ شناختی ترکیبی» علیه ملتهای مسلمان است، تنها نسخه نجاتبخش، بازگشت به همین الگوی سبک زندگی است. تجربه مقاومت لبنان نیز این ادعا را اثبات میکند؛ حزبالله لبنان، حاصل مستقیم تربیت همین طلاب بسیجی ایرانی است که در دهه شصت با دست خالی به جنوب لبنان رفتند و با تأسیس حوزه علمیه امام منتظر(عج) در بعلبک، هزاران جوان را به مجاهدان مؤمن انقلابی تبدیل کردند.
اگر امروز برخی جریانهای درونحوزوی از این سبک زندگی فاصله گرفتهاند و به زندگی مرفه و بیوتات مجلل روی آوردهاند، دقیقاً همین انحراف است که موجب کندی جریانسازی انقلاب شده است. بازگشت به سیره شهدایی چون آیتالله مصطفی ردانیپور، شهید آقامهدی باکری (با روحیه طلبگی)، شهید چمران و شهید سید حسن نصرالله (که خود را طلبه میداند)، تنها راه احیای پویایی تمدنی انقلاب است.
در پایان، با الهام از کلام نورانی امام خمینی(ره) که فرمود: «طلبه باید در متن جامعه و در وسط میدان باشد»، باید گفت که تا زمانی که حوزههای علمیه دوباره به کانون تربیت طلاب بسیجی تبدیل شوند، پرچم انقلاب برافراشته خواهد ماند و وعده الهیِ «وَعدَ اللهُ الَّذینَ آمَنوا مِنكُم وعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأَرضِ» تحقق خواهد یافت.
اللّهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.



