یادداشت؛

عاشورا؛ فریادی علیه تحریف دین و فساد قدرت

تاریخ اسلام گواه آن است که هرگاه مسلمانان با دشمن آشکار درگیر شدند، پیروز میدان بودند. اما شکست‌های تاریخی امت اسلامی زمانی رخ داد که دشمنان در لباس دوست ظاهر شدند. نمونه بارز آن، ماجرای بنی‌امیه است.

رحا مدیا | غلامرضا رضایی تربقان

در گستره تاریخ اسلام، دوره‌ای تاریک و پیچیده وجود دارد که با تحولات سیاسی و دینی بنی‌امیه گره خورده است؛ دورانی که پس از خلافت امیرالمؤمنین علی(ع)، مسیر حکومت الهی به سلطنت موروثی و قبیله‌محور تغییر کرد و ارزش‌های اصیل اسلام به تدریج رنگ باخت.

«از صلح تحمیلی تا قیام عاشورا» روایتی است از چگونگی مقابله امام حسین(ع) با فساد سیاسی و انحراف دینی حکومت بنی‌امیه؛ قیامی که نه صرفاً یک اعتراض سیاسی، بلکه فریادی بود برای بازگشت به اصول ناب اسلام و احیای عدالت، حق‌طلبی و ایستادگی در برابر ظلم. این حرکت تاریخی، الگویی بی‌زمان برای مقاومت در برابر انحرافات قدرت و پاسداری از حقیقت دینی است که پیام آن تا امروز زنده و اثرگذار باقی مانده است.

برای درک صحیح واقعه عاشورا، ضروری است بخشی از تاریخ اسلام، به‌ویژه دوران سلطه بنی‌امیه (سال‌های ۴۰ تا ۶۰ هجری) را مرور کنیم؛ دورانی که حکومت اسلامی به سلطنت موروثی و قبیله‌محور بدل شده بود. پس از خلافت امیرالمؤمنین علی(ع)، مسیر رهبری جامعه اسلامی به‌کلی تغییر کرد و حکومت از ساختار الهی و ارزشی خود فاصله گرفت. با روی‌کارآمدن بنی‌امیه، دولتی نژادپرست و کاملاً عرب‌محور، در پوشش اسلام، بر جامعه مسلمانان چیره شد؛ حکومتی که مظاهر جاهلیت را احیا کرد، ارزش‌های دینی را دگرگون ساخت و دین را ابزاری برای تثبیت قدرت خود ساخت.

تاریخ اسلام گواه آن است که هرگاه مسلمانان با دشمن آشکار درگیر شدند، پیروز میدان بودند. اما شکست‌های تاریخی امت اسلامی زمانی رخ داد که دشمنان در لباس دوست ظاهر شدند. نمونه بارز آن، ماجرای بنی‌امیه است. آنان که در ابتدا با شمشیر در برابر اسلام ایستادند و در بدر و خندق شکست خوردند، پس از آن‌که لباس توحید بر تن کردند و در صفین قرآن بر سر نیزه‌ها نمودند، توانستند شکست‌های گذشته را جبران کرده و ضربه‌هایی مهلک از درون به پیکره اسلام وارد سازند.

مسلمانان در برابر این نقشه پیچیده دچار غفلت شدند. پس از شهادت علی(ع)، اسلام اصیل رو به ضعف نهاد و جاهلیت نوین تقویت شد. امام حسن(ع) وارث حکومتی بود که نفاق در لایه‌های آن نفوذ کرده بود. بسیاری از نزدیک‌ترین یارانش به معاویه گرایش یافته و برخی فرماندهان سپاه برای توطئه‌ای بزرگ، با دشمن معامله کرده بودند. شرایط به گونه‌ای پیش رفت که امام ناچار شد صلح تحمیلی را بپذیرد تا جان شیعیان حفظ شود.

معاویه پس از تحکیم قدرت، سیاستی سخت‌گیرانه علیه شیعیان در پیش گرفت؛ دستور داد نام شیعیان علی(ع) از دیوان عطایا حذف شود، دوستان آن حضرت قتل‌عام گردند و هرکس به محبت علی(ع) متهم شود، کشته شود. در آن دوران هیچ‌کس جرأت نداشت فضائل علی(ع) را بر زبان جاری کند.

۷۰ هزار منبر در سراسر سرزمین‌های اسلامی برپا شد که بالای آن‌ها، علی(ع) مورد لعن قرار می‌گرفت. بنی‌امیه با ایجاد بدعت‌ها و اعمال جنایات گسترده، پایه‌های دین را متزلزل کردند و بنیاد آن را که با تلاش‌های پیامبر(ص) و خون شهدای بدر و احد بنا شده بود، در معرض نابودی قرار دادند.

معاویه به‌نام دین، به جنگ دین آمد

او مردم را با تزویر و دروغ فریفت و همان مردمی که روزی در رکاب پیامبر(ص) بودند، در زمان یزید به‌گونه‌ای شست‌وشوی مغزی شده بودند که امام حسین(ع) را مرتد و یاغی می‌پنداشتند. از نگاه آن‌ها، یزید خلیفه مسلمین بود و هر مخالفتی با او خروج از دین تلقی می‌شد؛ درحالی‌که یزید به فسق و فجور مشهور بود، اما حکومتش، به‌دلیل ابزارهای رسانه‌ای آن روز و سیاست‌های تبلیغاتی پدرش معاویه، به‌عنوان «خلافت دینی» جلوه داده می‌شد. این روند انحرافی تا امروز نیز ادامه دارد؛ دشمنان دین، همچنان با ابزار دین، به نابودی دین مشغولند.

امام حسین(ع) وارث نهضتی بود که از پیامبر آغاز شد و توسط امام علی(ع) و امام حسن(ع) تداوم یافت. در آن زمان، مسلمانان به سه دسته تقسیم شده بودند: گروهی وضعیت را تاب نیاورده، قیام کردند و به شهادت رسیدند؛ گروهی به خلوت‌نشینی و سکوت پناه برده و از صحنه اجتماع خارج شدند؛ گروهی دیگر نیز افتخارات گذشته خود را به بهای دنیای فانی فروختند و با دروغ‌پردازی، حکومت باطل را تقویت کردند.

امام حسین(ع) اما نه از جنس سکوت بود و نه اهل معامله، او از میان مردم برخاست ولی مانند دیگران عمل نکرد؛ زیرا موقعیت تاریخی‌اش اجازه نمی‌داد. بعد از شهادت امام حسن(ع)، علی‌رغم درخواست شیعیان، از قیام علیه معاویه پرهیز کرد چون پایبند به عهد صلح برادرش بود.

پس از مرگ معاویه، یزید به قدرت رسید و برای تثبیت خلافت خود، از امام حسین(ع) خواست تا بیعت کند. بیعت امام به معنای مشروعیت بخشیدن به فسق یزید بود؛ بنابراین، امام حسین(ع) با بصیرت تمام مدینه را ترک و راهی مکه شد تا به‌صورت علنی با خلافت مقابله کند. در ایام حج که علما و بزرگان در مکه گرد آمده بودند، امام از فرصت استفاده کرده و با ایراد خطبه‌ای روشنگر، انحراف گسترده در امت اسلام را برملا کرد. او با نگاهی عمیق وضعیت مساجد، تریبون‌ها، بیت‌المال، قضات، مفسران، محدثان و حتی علمای وقت را تشریح کرد. همه‌چیز از مسیر اسلام اصیل خارج شده بود و دینی که پیامبر(ص) آورده بود، حالا به‌دست فریبکاران و ستمگران افتاده بود.

امام در وصیت‌نامه‌اش به محمد حنفیه، به صراحت هدف قیام را بیان کرد:«إِنِّي قُمْتُ لِإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي، لَا لِطَمَعٍ وَلَا لِفَسَادٍ وَلَا لِعِصْبِيَّةٍ، وَلَكِنْ لِأَأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ.» من برای اصلاح در امت جدم قیام کرده‌ام؛ نه برای جاه‌طلبی، نه فساد و نه ظلم. هدفم امر به معروف و نهی از منکر است.

در آخرین لحظات نبرد عاشورا، امام حسین(ع) خطبه‌ای ایراد کرد و با توبیخ شدید سپاه دشمن فرمود: خاک بر سرتان باد، ای بندگان دنیا! قرآن را کنار افکنده‌اید، فریب شیطان را خورده‌اید، چراغ الهی را خاموش کرده‌اید، فرزندان پیامبر را می‌کشید، با نطفه‌های ناپاک نسب می‌سازید و بندگان آزاد را به قتل می‌رسانید. پسر زنازاده مرا میان مرگ و ذلت مخیّر کرده‌اید، اما “هیهات منّا الذله!” ما اهل ذلت نیستیم، خدا و رسولش و مؤمنان بر ذلت ما راضی نیستند.

این سخنان امام، نقطه اوج نهضتی بود که برای بازگرداندن اسلام به مسیر حقیقی خود آغاز شده بود. نهضت عاشورا، قیامی صرفاً سیاسی یا نظامی نبود. هدف امام، رسیدن به قدرت نبود، بلکه حفظ جوهره دین بود. حسین(ع) جان داد تا دین زنده بماند. او به ما آموخت که حق، حتی اگر تنها باشد، باید ایستادگی کند. این آموزه عاشورا هنوز هم زنده است و پیام آن برای هر عصری راهگشاست.

نقد سریال معاویه را در این صفحه ببینید.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عاشورا؛ فریادی علیه تحریف دین و فساد قدرت

لینک کوتاه: