یادداشت؛

عقلانیت؛ کارگردان تاریخ

تراژدی کربلا، نقطه عطف روایت شیعی است. اما عقلانیت انقلابی، این تراژدی را به سکوی پرش امید تبدیل می‌کند. اینجا، امام‌حسین(ع) تنها قهرمانی شهید نیست؛ او کارگردانی است که با شهادت خود، منطق تاریخ را به سخره می‌گیرد. شهادت او فریادی است که از عمق قرن‌ها فریاد می‌زند «تاریخ را با معیار خون می‌سنجند، نه با شمارش سال‌ها!»

رحا مدیا | یوسف پورجم‌

پیش‌درآمد: تاریخ، صحنه‌ای که تشیع بر آن نقش می‌زند

تاریخ در نگاهِ عقلانیتِ انقلابی، نه خط راست تکاملیِ هگلیست، نه حلزونیِ ویکو، و نه حتی چرخه بازگشت‌ناپذیر اساطیری. تاریخ، نمایشی الهی است که کارگردانِ پنهانش، اراده خداوند است، اما نقش‌هایش را انسان‌هایی بازی می‌کنند که می‌توانند متن را بازنویسی کنند. شیعه در این نمایش، هم بازیگر است، هم منتقد صحنه، هم نگهبان سناریوی اصلی که تاریخ را زنده نگه‌می‌دارد: از کشته‌شدگان کربلا تا مظلومان غزّه. این یادداشت می‌خواهد عقلانیت شیعی را همچون هنر صحنه‌گردانی تاریخ بکاود؛ هنری که انتظار مهدوی را از گوشه‌نشینی عرفانی به میدان عمل اجتماعی می‌کشاند.

انتظار؛ تُنگ‌ماهی زمان یا اسب تروا؟

انتظار فرج در نگاه سطحی، شبیه نشستن کنار جاده‌ای است که قرار است موعود از آن بگذرد. اما عقلانیت شیعی، این واژه را دگرگونه تصویر می‌کند. انتظار، نه چشم‌بستن به آینده، که «آینده را به حال آوردن» است. امیرالمومنین امام‌علی (ع) می‌فرماید: «اَنتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ». این انتظار، سازنده «زمانِ انقلابی» است؛ زمانی که در آن، هر لحظه می‌تواند شکافی در دیوار وضعیت موجود باشد.

این نگاه، امت را از اسارت حال می‌رهاند. نمونه‌اش را در گفتمان مقاومت می‌بینیم. هنگامی که سید حسن نصرالله می‌گوید «ما از فردا نمی‌ترسیم»، در واقع دارد حال را به آزمایشگاهی برای ساختن فردا تبدیل می‌کند. و این است معنای واقعی «زنده نگه‌داشتن عاشورا»: هر روز، کربلایی شدن زمان!

تاریخ تشیع؛ از تراژدی تا تئاترِ امید

تراژدی کربلا، نقطه عطف روایت شیعی است. اما عقلانیت انقلابی، این تراژدی را به سکوی پرش امید تبدیل می‌کند. اینجا، امام‌حسین(ع) تنها قهرمانی شهید نیست؛ او کارگردانی است که با شهادت خود، منطق تاریخ را به سخره می‌گیرد. شهادت او فریادی است که از عمق قرن‌ها فریاد می‌زند «تاریخ را با معیار خون می‌سنجند، نه با شمارش سال‌ها!»

اما این پایان ماجرا نیست. شیعه هر سال در محرم، این تراژدی را بازسازی می‌کند؛ نه برای گریستن، که برای «تکثیر حسین(ع) در هزاران روح». اینجاست که داستان غم‌انگیز عاشورا از حد یک روایت فراتر می‌رود و به «ابزار بازآفرینی امت» تبدیل می‌شود. در این صحنه، هر عزادار یک «حسین بالقوه» است که می‌تواند تاریخ خود را از نو بنویسد.

ولایت؛ سناریست تاریخ یا ناظر چهارم؟

برخی ولایت را ناظری بیرونی می‌پندارند که از فرازِ تاریخ، دستورها را صادر می‌کند. اما در عقلانیت شیعی، ولیّ فقیه به مثابه «نویسنده هم‌زمان نمایشنامه» است؛ کسی که متن را نه پیش از آغاز نمایش، که در حین اجرا می‌نویسد و با واکنش بازیگران (امت) آن را بازبینی می‌کند. این همان ولایت پویاست که در اجتهاد شیعی ریشه دارد. فقیه، نه ناقل احکام خشک، که مفسر اراده الهی در بستر متغیر تاریخ است.

امام خامنه‌ای (مدظله) در این زمینه، اصطلاح «نظام‌سازی اسلامی» را به کار می‌برند؛ گویی ولایت، نقش معمار شهری را بازی‌می‌کند که باید طرحی کلی ارائه دهد، اما اجرایش به خلاقیت ساکنان (امت) وابسته‌است. اینجا، عقلانیت شیعی، مرز بین «خط‌قرمز» و «میدان نوآوری» را تبیین می‌کند، مانند نقاشی که طرح کلی را می‌کشد، اما رنگ‌آمیزی را به تماشاگران می‌سپارد.

امت؛ از بازیگرِ نقش دوم تا نویسنده جمعی

امت در این نمایشنامه، نه جمعیتی منفعل که «نویسندگانِ گمنامِ تاریخ» هستند. عقلانیت شیعی با تکیه‌بر باور به مردم، امت را به صحنه‌گردانان اصلی تبدیل می‌کند. این همان نقطه اوج خلاقیت شیعی است؛ دینی که پیامبرش فرمود «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِیمَانِ»، امروز در گفتمان‌های انقلابی به «مردم‌سالاری دینی» می‌رسد؛ جایی که ولایت و امت، دو روی یک سکه‌اند.

نمونه زنده این همکاری را در دفاع مقدس می‌بینیم. رزمنده‌ای که با یک کلاشینکف در مقابل تانک می‌ایستد، در واقع دارد تاریخ را با دست‌های خالی بازنویسی می‌کند. اینجاست که امت از حاشیه به متن می‌آید و عقلانیت شیعی، نه به مثابه نظریه، که همانند راه‌رفتن بر صفحات تاریخ تجلی می‌یابد.

تاریخ؛ بازی بی‌پایان تشیع و تقدیر

عقلانیتِ انقلابی شیعی، تاریخ را صحنه‌ای می‌داند که در آن، «جبر و اختیار» نه در تقابل، که درآمیختگی دیالکتیکی‌اند. شیعه در این صحنه، هم بازیگر است، هم منتقد، هم کارگردان. این سه‌گانگی، رمز پویایی آن است، امت به مثابه «ماشینِ صحنه» که نمایش را پیش می‌برد، ولایت به مثابه «نورپردازی» که مسیر را روشن می‌کند، و عقلانیت به مثابه «فیلم‌نامه‌نویسی» که ماجرا را میان گذشته و آینده می‌بافد.

و این‌گونه است که شیعه، تاریخ را نه میراثی مُرده، که کارگاه قالی همیشه برپا می‌بیند. کارگاهی که در آن، هر نسل باید نقش خود را بیافریند، نه آنکه منتظر نقشی از پیش نوشته بماند.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها