به گزارش رحا مدیا، حجتالاسلام والمسلمین کاظم ضرابی از شاگردان علامه طباطبایی(ره) پیرامون شبهات مطرح شده نسبت به زاویه داشتن علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی گفت: پرهیز ظاهری علامه از ورود آشکار به سیاست، یک تاکتیک برای رهایی از چنگ رژیم و تداوم کار بود، چنانکه شهید مطهری نیز با اینکه رییس شورای انقلاب بود در نگاه برخی اصلا انقلابی شناخته نمیشد.
وی افزود: چون بحارالانوار را مطالعه میکردم، صدها سؤال از مباحث ولایت مطلقه از علامه طباطبایی میپرسیدم؛ اما در پاسخها خودِ علامه این کتابش را به من داد و هرگز مخالفتی نسبت به این مهم از ایشان ندیدم؛ فقط سؤالات سیاسی را به دلیل اینکه غیرعلمی بود، پاسخ نمیدادند؛ اما در اصل به این خاطر بود که اگر آشکارا به این مباحث ورود میکردند، بدون شک کشته و حذف میشدند. فارغ از همه اقداماتشان در حمایت از انقلاب، ریشه حکومت شاهنشاهی و غیراسلامی را با همین المیزان زدند. در واقع انقلاب اسلامی یک رکن آشکار به نام امام خمینی(ره) داشت و دو رکن مخفی که آیتالله بهجت(ره) و علامه طباطبایی(ره) بودند.
بدون فلسفه چطور اشکالات غرب و شرق را پاسخ دهیم؟
وی با اشاره به تأکید رهبرمعظم انقلاب نسبت به جایگاه فلسفه در قم و اینکه قم باید مهد فلسفه اسلامی بماند، به غربت فلسفه از آغاز و مجاهدت های علامه برای احیا و گسترش آن اشاره و تصریح کرد: غربت فلسفه، منحصر به قم نبود و در نجف و مشهد هم وجود داشت البته امثال امام در قم هرچند محدود درس فلسفه داشتند، علامه بعد از آمدن به قم اقدام به تدریس فلسفه کردند که با توجه به برخی مخالفتها، آیتالله بروجردی(ره) درسشان را تعطیل و شهریه طلاب فلسفهخوان را قطع کرد. ولی علامه ناامید نشده و خودشان خدمت آیتالله بروجردی رسیده و با محوریت لزوم پاسخ به اشکالات غرب و شرق، رضایت آیت الله بروجردی را جلب کردند.
شاگرد علامه طباطبایی ادامه داد: یادم نمیرود در مشهد میرزا مهدی اصفهانی میخواست به علامه ثابت کند که بین دین و فلسفه اشتراکی وجود ندارد؛ اما علامه نظرش این بود که اینها(مخالفان فلسفه) با مفاهیم آشنا نیستند و مسأله خوب برایشان روشن نشده است وگرنه اختلافی با هم نداریم که بحث کنیم؛ البته اختلافات افراطگونهای که دیده میشود به علت ترس و وحشت از فلسفه هم هست و چه بسا تعمدی.
وی ادامه داد: خود بنده نیز بعد از عمری سروکار داشتن با علامه طباطبایی و فلسفه، ذرهای انحراف از دین در آن ندیدهام؛ بلکه معتقدم برای دینداری باید فیلسوف بود؛ اول تا آخر قرآن، عالیترین فلسفه (به معنای بحث آزاد عقلی) و استدلال عقلی محض است.
تا تعقل درست نشود، تعبد نمیآید
حجتالاسلام والمسلمین ضرابی با اشاره به درک درست علامه طباطبایی از شرایط و مسائل زمانه خود و امتداد اجتماعی فلسفه برای پاسخگویی به شبهات و نیاز جوانان، درباره چگونگی امتداد اجتماعی فلسفه در برهه کنونی توضیح داد: فلسفه یعنی تعقل آزاد؛ انقلاب اسلامی نیز امری فطری و انسانی بود که بدون تعقل کمتر درک میشد؛ از طرفی میدانیم که اولین کار امام زمان(عج) پس از ظهور، تکمیل عقلها است چراکه بدون عقل، انسان از همه مواهب محروم میماند. بنابراین فلسفه به معنای تعقل و استدلال، اصلا چیز ترسناکی نیست و امروزه آنقدر اهمیت دارد که از واجبات محسوب میشود؛ خود علامه طباطبایی برای سنین دبستان اصول اعتقادی نوشتهاند، در دانشگاه هم بدون فلسفه نمیشود تدریس کرد؛ اول باید تعقل جوان را درست کرد تا به تعبد برسد؛ تا فلسفه نباشد، اعتقادات قوی و یقینی نخواهیم داشت.
انقلاب اسلامی با اخلاق منهای عقاید پیش نمیرود
وی با اشاره به این سخن آیتالله بهجت که اگر انقلاب به هم بخورد، تا امام زمان(عج) نیاید دیگر خبری نیست، یادآور شد: مهمترین مشکل انقلاب ما کمکاری در حوزه جهاد اکبر بوده است که بعضا مسئولان غیرمتعهد و نالایق روی کار آمدهاند. حزباللهی بودن که صرفا به داشتن ریش و ظاهر مذهبی نیست؛ بلکه کسی است که خدا را حاکم و ناظر برخود میبیند بنابراین اخلاقمداری، رعایت حقوق اجتماعی، تعهد و مسئولیتپذیری، سلامت نفس و … از ویژگیهای بارز حزبالله باید باشد؛ درس اخلاق نباید در بیان چند کرامت خلاصه شود؛ با این وضعیت نمیشود جامعهسازی کرد. درست است که نظام ولایت فقیه حاکم است؛ اما چه سود اگر حرف ولی روی زمین بماند؟!