رحا مدیا | حسین انجدانی
در تاریخ پرفراز و نشیب تشیع، اندکاند چهرههایی که در یک زمان، هم حافظ اصالت و هم معمار هویت بودهاند؛ رجال سترگی که از محدودهی حلقههای درسی فراتر رفته، نصوص و روایات اهلبیت علیهمالسلام را از طاقچهی حوزه به متن حیات امت کشاندند، از علم حدیث پلی به هویت تمدنی زدند و نامشان با «هویت» یک مکتب درهمتنیده شد. بیتردید، علامه محمدباقر مجلسی اعلیالله مقامه در این زمره است؛ ایشان بیش از آنکه گردآورندهی روایات باشد، در حقیقت «مهندس عقل نقلی» بود؛ عالمی که حدیث را، به جایگاه «دستگاه هویتساز» امت ارتقا داد و با عقلانیت نقلی ویژهی خود، مجموعهای بینظیر همچون بحارالأنوار را، در قامت شالودهای هویتی و تمدنی در اختیار امت نهاد.
عقل، چهار رکن اساسی دارد: «عقل برهانی» که در ساحت فلسفه و علم کلام تبلور مییابد؛ «عقل عملی» که در میدان فقه و اخلاق ظهور میکند؛ «عقل عرفی» که در عرصهی حیات اجتماعی و تدبیر معاش و مناسبات مردمان رخ مینماید؛ و «عقل نقلی» که پشتوانهی خود را در میراث روایی و نصوص منقول اهلبیت علیهمالسلام بازمییابد. علامه مجلسی رضواناللهعلیه، در مقطع خطیر دولت صفوی، روزگاری که هویت شیعی درحال تثبیت نهادی و اجتماعی بود و خطر انزوای میراث نقلی و حتی تحریف و فراموشی معارف اهلبیت علیهمالسلام جدی مینمود، قامت افراشت و با تأسیس و تألیف کتاب گرانسنگ بحارالأنوار، عقل نقلی را نهتنها بازسازی و احیا کرد، بلکه آن را بهمثابه رکن فراموششدهی هویت علمی و تمدنی شیعه، تثبیت و مرجعیت بخشید. علامه با بحارالأنوار، تنها یک «دایرةالمعارف حدیثی» نساخت، بلکه به معنای حقیقی کلمه، «نقشهی معرفتی» و «شاکلهی هویتی» برای امت فراهم آورد.
روششناسی علامه، عقلانیت نقلی بود. او بهجای آنکه حدیث را تنها در سطح فردی یا حلقههای محدود علمی نگاه دارد، آن را به مثابه «زبان رسمی هویت» به کار گرفت. بحارالانوار را نه برای کتابخانهها، بلکه برای امت تألیف کرد؛ گردآوریای که عقل نقلی را به مرجعیت اجتماعی ارتقا داد. این حرکت، نشان از آن داشت که علامه، برخلاف برخی از اخباریان سطحی، به جای انزوا در ظواهر، به دنبال ایجاد یک دستگاه معرفتی تمدنی بر بنیاد نصوص بود. بحار، بهرغم انبوهی و تکثر، صورتبندی جدیدی از عقل نقلی است: عقل نقلیای که میتواند در امتداد عقل فلسفی یا برهانی و عقل عملی، کارکرد تمدنی ایفا کند.
علامه مجلسی را باید در بستر صفوی دید. صفویان، تشیع را از حاشیهی تاریخ به متن حیات سیاسی آوردند، اما آنچه این حضور سیاسی را به دوام معرفتی رساند، اندیشه و جهاد علمی بزرگانی چون مجلسی بود. او در دل پایتخت صفوی، از منبر مسجد تا کرسی مدرسه و از مجلس روضه تا کاخ سلطنت، «نصوص اهلبیت» را به زبان مردم و حاکمان جاری ساخت. این هنر علامه بود که پیوندی میان سنت روایی، سیاست دینی و فرهنگ عامه برقرار کرد؛ و همین تدبیر، تشیع را از یک گرایش صرفاً اعتقادی، به «هویت ملی تمدنی» بدل ساخت. علامه، از حدیث، قدرت نرم ایجاد کرد و آن را در فضای عمومی بسط داد. خطابههای او در منابر اصفهان به زبان فارسی برای تودهی مردم، نشان از درک ژرف او از نسبت دانش و جامعه داشت. او میدانست حدیث اگر در کتابخانهها حبس شود، کارکرد تمدنی نخواهد یافت. از اینرو با زبان مردم سخن گفت، با روح جامعه درآمیخت و توانست حدیث را به نیرویی برای تحکیم هویت دینی بدل سازد. حاصل این روش آن شد که جامعهی صفوی با همهی کاستیهای سیاسی و ساختاریاش، به برکت تلاشهای علامه، بر شالودهای از هویت روایی استوار شد که تا امروز استمرار یافته است.
بزرگداشت علامه مجلسی، اگر صرفاً به سطح تکریم یک شخصیت تاریخی تقلیل یابد، در حقیقت جفایی مضاعف است. نام و یاد آن محدث عظیمالشأن، امروز بیش از هر زمان دیگر، به مثابه ندایی بیداربخش در گوش ما طنین میافکند که خطر تحریف معارف، سطحیسازی دین و لغزش به ورطهی بیهویتی، خطری بالفعل و حاضر است. همانسان که در عصر او، خطر سیطرهی ذوقگرایی، روایتهای غیرمستند و تحریفهای عقلی بر میراث اهلبیت وجود داشت، امروز نیز خطر دیگری رخ نموده است: سیطرهی روایتهای مجازی، گزارههای سطحی و معرفتهای بیپایه که از بستر رسانه و شبکههای اجتماعی به ذهن و ضمیر امت تزریق میشوند. همانطور که او با احیای عقل نقلی و بازآفرینی حدیث در حیات اجتماعی، سدّی در برابر تهیشدن امت از هویت دینی ساخت، امروز نیز تنها با رویکردی مجلسیوار میتوان در برابر تهاجم نرم جهانی ایستاد.