رحا مدیا | حسین انجدانی
در تاریخ ملل، فتح سرزمینها رخ میدهد، اما فتحِ معنا، تنها در ساحت امتسازی و در مدار ولایت ممکن میگردد. خرمشهر، از این سنخ است؛ نه صرفاً بازپسگیری خاک، بلکه تجلی «اجتهاد عملی در فقه حکمرانی» و نقطهی عزیمت تمدنی در سیر انقلاب اسلامی است. در هندسهی مفهومی انقلاب، سوم خرداد نه یک واقعه صرفاً نظامی، بلکه لحظهای معرفتزا و شکوفایی یک عقلانیت فقهی است که در آن، نظریهی دفاع، امت، ولایت، جهاد، و نصرت الهی، به عینیترین شکل، در میدان تحقق یافته است. خرمشهر فتح نشد، مگر آنگاه که فقه، از محراب به میدان آمد، و امت، از حالت بالقوه به وضعیت بالفعل رسید. سوم خرداد، در حافظهی تاریخی ملت ایران، نه فقط یک پیروزی نظامی در برابر ارتش بعث، بلکه نماد تامّ و تمام یک تحول معرفتی در نسبت «ایمان و قدرت» است. خرمشهر را ایمان رزمندگان برخاسته از مکتب روحالله، از قلبِ ماشین جنگی صدام بیرون کشید. از این منظر، خرمشهر، نهفقط بازپسگیری یک شهر، بلکه بازگشت جمهوری اسلامی به تراز گفتمان جهاد کبیر بود؛ لحظهای که ملت، به تصریح امام راحل، به «خدای خویش ایمان آورد» و معادلات جهان را به سخره گرفت.
در تحلیل فقهی فتح خرمشهر، باید از زاویهی «فقهالمیدان» به قضیه نگریست. خرمشهر مصداق عینی قاعدهی «النصر مع الصبر» بود؛ و در آن، قاعدهی «نفی سبیل» نه در کتب فقهی، که بر خاک جبهه حک شد. فقه امام رضواناللهعلیه در اینجا، نه صرفاً احکامنگر، بلکه ناظم میدان شد؛ و همین فقه، بر ویرانههای خرمشهر، بنای کرامت امت را دوباره پیریزی کرد. خرمشهر در منظومهی معرفتی امام راحل، صرفاً یک پیروزی تاکتیکی نبود، بلکه رخدادی تکوینی در هندسهی «انقلاب جهانی مستضعفین» بود؛ و به تعبیر بلند امام حاضر، «خرمشهرها در پیش است» نه یک نوید نظامی، بلکه یک اصل راهبردی در فلسفه تاریخ انقلاب است.
در این قرائت، خرمشهر نه فقط موضوع تحلیل سیاسی، بلکه «متن مقدسی» است که میباید در حلقات اجتهادی قرائت شود. این واقعه، مظهر عینی قاعدهی «نفی سبیل» در میدان بینالملل است؛ تجسم «ولایتپذیری بهمثابه قدرتآفرینی» است؛ و شکوفایی نظریهی «توازن قدرت بر پایه ایمان» در هندسه تفکر شیعی است. پیروزی در خرمشهر، پیروزی عقل فقهی بر عقل تکنوکرات، و غلبهی «فقه المیدان» بر مکتب «سازش استراتژیک» بود.
در آن روزها، جهان به دو اردوگاه بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود و رژیم بعث، حلقهای از زنجیرهی راهبردی استکبار در منطقه محسوب میشد. پیروزی جمهوری اسلامی بر صدام، صرفاً پیروزی یک دولتِ تازهتأسیس بر یک ارتش کلاسیک نبود؛ بلکه در واقع، نخستین شکست نظم دو قطبیِ جهان مدرن، بهدست یک انقلاب دینی نوپا بود. از این حیث، سوم خرداد را باید نخستین روز شکاف در ایدئولوژی حاکم بر جهان دانست؛ روزی که نشان داد فقه جهاد، از پس زرادخانه میآید، و ایمان مستضعفان، بر سلاح مستکبران میچربد.
در جهان مدرن، جنگها پایان سیاستها تلقی میشوند؛ اما در انقلاب اسلامی، فتح خرمشهر آغاز صورتبندی جدیدی از نسبت «قدرت، شریعت، مردم و ولایت» بود. این فتح، نوعی «تجربه معرفتی در حاکمیت توحیدی» است. آنگاه که فقهِ نصرت، در میدان واقع تحقق یافت، نص قرآنی «إِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» عینیت یافت. از این رو، خرمشهر صرفاً خاطره نیست؛ «نص تمدنی» است، و باید چونان «نص» خوانده شود، تفسیر گردد و صورتبندی نظری یابد.
خطای فاحش برخی نخبگان آن است که خرمشهر را در قلمرو ژئوپلیتیک صرف میخوانند و از ساحت غیبی و عقلانیت فقهی آن غفلت میورزند. خرمشهر، نماد «رجعت جمهوریت به ولایت» است؛ چرا که در آن، مردم نه در قالب مشارکت عددی، بلکه در قامت امت، در ذیل امام، و بر مدار حجیت فقیه، وارد معرکه شدند. این همان نسبتی است که جمهوری اسلامی را از جمهوریت مدرن متمایز میسازد: مردم نه «منبع قدرت»، بلکه «مجاهدان اقامهی حق»اند.
همچنین این پیروزی، صرفاً تاریخی نیست؛ بلکه «نمونهی تکرارپذیر» در نظام تمدنسازی انقلاب است. خرمشهر به ما آموخت که هیچ بنبستی، در برابر عقلانیت توحیدی، باقی نمیماند. ازهمینرو، رهبر انقلاب در دههی اخیر بارها هشدار دادهاند که «خرمشهرهای دیگری در پیش است»؛ خرمشهرهایی در عرصهی اقتصاد، فرهنگ، جمعیت و جنگ روایتها. فتح آنها، مجدداً نیازمند همان اجماع ملی، همان اطاعت ولایی، و همان عقلانیت مجاهدانه است.
اگر «جنگ» تمام شد، اما «میدان» هنوز برقرار است؛ و این بار نه در خاک خوزستان، که در خاک مفاهیم. آنروز، اگر فتح خاک با خون ممکن بود، امروز فتح معنا با عقلانیت ممکن است. خرمشهر امروز، سنگر روایتهاست؛ روایتی که میکوشد دفاع مقدس را در چارچوب ناسیونالیسم صرف، یا هیجان حماسی خنثی سازد.
اما حقیقت آن است که خرمشهر، نماد «امتسازی از دل بحران» است؛ تجربهای که باید به زبان فقه، به زبان تمدن، و به زبان سیاست بازخوانی شود. آنچه ضرورت دارد، نه صرفاً تجلیل عاطفی از خرمشهر، بلکه تأسیس «مرکز مطالعات معرفتشناسی فتوحات انقلاب» است. باید «نص خرمشهر» را به «ادبیات علمی در فقه مقاومت» بدل کرد. این حماسه باید از سطح روایتگری، به سطح روششناسی در مطالعات امنیتی، تمدنی، و اجتهاد اجتماعی ارتقاء یابد. چراکه خرمشهر یک مدرسه است؛ مدرسهای که میآموزد چگونه با ایمان، امت، و ولایت، قدرت تولید کنیم.
خرمشهر، نه یک شهر، که یک حجت بود؛ حجتی بر اینکه میتوان بدون تکیه بر اردوگاه شرق و غرب، تنها با ایمان و اجتهاد و جهاد، تاریخ را ساخت. اکنون که مجدداً عقلانیت سازشمحور در برخی لایههای فکری کشور سربرآورده است، بازخوانی سوم خرداد، بازگشت به یک عقلانیت مقاوم، عمیق و الهی است؛ همان عقلانیتی که در بیانیهی گام دوم انقلاب نیز بهصراحت مطالبه شده است.
سوم خرداد، روزی است که فقه، سیاست را نجات داد؛ امت، حجت را اقامه کرد؛ و انقلاب، وارد مرحلهی تثبیت هویتی شد. این روز، باید بهمثابه یک «نماد فقهی» در حافظهی نخبگان، حوزه و نظام آموزشی تثبیت شود؛ تا در هر خرمشهر محتمل آینده، همان عقلانیت، ما را دوباره به پیروزی برساند.
در نهایت، خرمشهر، نماد ایمانِ مؤسِّس و قدرتِ برخاسته از توحید است. در جهانی که تکنولوژی، پروژهی لیبرالیسم را در کالبد ناتو و دلار تعقیب میکند، خرمشهر نشانهی امتی است که تنها با نصرت الهی، طرحی نو درانداخت. خرمشهر، بند آغازین کتابی است که فصلی در تمدن اسلامی گشود. و امروز، در مواجهه با پروژههای تحریف و عرفیسازی مقاومت، رسالت حوزه، دانشگاه، و رسانه، بازخوانی معرفتی این متن مقدس است؛ پیش از آنکه دشمن، آن را به تاریخ محض تبدیل کند.