رحا مدیا | یوسف پورجم، پژوهشگر حوزوی
فرار محمدرضا پهلوی در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷، نهتنها پایان یک حکومت وابسته، بلکه آغاز فصل جدیدی از مبارزات مردمی برای استقلال و عدالت بود. این رویداد تاریخی، درسهای ارزشمندی برای امروز و فردای ایران در بر دارد. با نگاهی به گذشته و تطبیق آن با تحولات کنونی، میتوان به وضوح دید که سیاستهای خصمانه قدرتهایی مانند ایالات متحده، همواره مانعی در برابر استقلال و پیشرفت کشورهای مستقل بوده است.
پایان حکومت ستمشاهی حاصل ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی بود که بحران مشروعیت حکومت پهلوی را به اوج رساند. شاه، با تکیهبر درآمدهای نفتی و حمایت قدرتهای خارجی، برنامههای مدرنیزاسیون سریع را اجرا کرد، اما این برنامهها بدون در نظر گرفتن بافت سنتی جامعه و نیازهای واقعی مردم، شکاف عمیقی بین دولت و ملت ایجاد کرد.
فساد گسترده در دربار، ناکارآمدی سیستم اداری و سرکوب مخالفان، اعتماد عمومی را بهشدت تضعیف کرد. از سوی دیگر، وابستگی شاه به قدرتهای خارجی، بهویژه ایالات متحده، باعث شد تا او در میان مردم بهعنوان یک عامل بیگانه تلقی شود. این عوامل، در کنار هم، بحران مشروعیت را برای حکومت پهلوی به اوج رساندند و راه را برای خیزش مردمی هموار کردند.
نقش ایالات متحده در فرار شاه، نمونهای بارز از سیاستهای دوگانه و خصمانه این کشور در قبال کشورهای مستقل است. آمریکا که تا پیش از آن حامی اصلی شاه بود، در سالهای پایانی حکومت او، بهدلیل تغییر استراتژیهای منطقهای و نگرانی از بیثباتی ایران، حمایت بیقید و شرط خود را کاهش داد. این تغییر موضع، شاه را در موقعیتی آسیبپذیر قرار داد ولی با این حال تا روزهای پایانی به حمایت آمریکا امیدوار بود.
این رفتار آمریکا، تنها محدود به ایران نبود. تاریخ نشان داده است که ایالات متحده همواره با کشورهای مستقل و مردمی که خواهان تعیین سرنوشت خود هستند، خصومت ورزیدهاست. از کودتاهای نظامی در آمریکای لاتین تا تحریمها و فشارهای اقتصادی علیه کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا و ایران، همه نشاندهنده این واقعیت است که آمریکا منافع خود را در تضعیف استقلال ملتها میبیند.
این سیاستها، با گذشت بیش از چهار دهه پس از فرار شاه، همچنان جامعه ایران با چالشهای جدیدی روبهرو کرده است. تحریمهای ظالمانه، فشارهای اقتصادی و تبلیغات منفی علیه ایران، بخشی از سیاستهای خصمانه قدرتهای خارجی برای تضعیف استقلال این کشور است. این تحریمها، که با هدف فلج کردن اقتصاد ایران و ایجاد نارضایتی عمومی طراحیشدهاند، نهتنها نتوانستهاند اراده مردم ایران را در هم بشکنند، بلکه باعث تقویت همبستگی ملی شدهاند.
علاوه بر تحریمها، آمریکا از ابزارهای جنگ روانی و فضای مجازی برای انحراف افکار عمومی در ایران استفاده میکند. شبکههای اجتماعی و رسانههای وابسته به غرب، با انتشار اطلاعات نادرست و ایجاد جنگ روانی، تلاش میکنند تا تفرقه و بیاعتمادی را در جامعه ایران گسترش دهند. اما جامعه ایران، بهویژه نسل جوان، نشان داده است که با آگاهی و هوشیاری میتواند در برابر این تهدیدها مقاومت کند.
با وجود این تجربههای تلخ و سیاستهای خصمانه آمریکا، هنوز هم برخی در داخل کشور اصرار به مذاکره با این کشور دارند. این در حالی است که تاریخ نشان داده است آمریکا نهتنها قابلاتکا نیست، بلکه همواره از روابط خود بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهدافش استفاده کرده است. از نقض برجام تا تحریمهای ظالمانه پس از آن، همه نشاندهنده این واقعیت است که آمریکا به تعهدات خود پایبند نمیماند و تنها بهدنبال منافع خود است.
مذاکره با کشوری که بارها ثابت کرده است قابلاعتماد نیست، نهتنها کمکی به حل مشکلات ایران نمیکند، بلکه میتواند به تضعیف موقعیت کشور در عرصه بینالمللی منجر شود. بهجای تکیهبر وعدههای پوچ قدرتهای خارجی، ایران باید با تکیهبر تواناییهای داخلی و همبستگی ملی، راه پیشرفت و استقلال را هموار کند.
تاریخ روابط ایران و آمریکا، به وضوح نشانمیدهد که ایالات متحده نهتنها قابلاعتماد نیست، بلکه همواره بهدنبال تضعیف استقلال و منافع ملی ایران بوده است. از حمایت از حکومتهای وابسته تا تحریمهای ظالمانه و جنگ روانی، همه نشاندهنده این واقعیت است که آمریکا تنها بهدنبال منافع خود است و هیچ تعهدی به حفظ حقوق و استقلال دیگر کشورها ندارد.
تجربههای تلخ گذشته، از جمله نقض برجام و ادامه تحریمها، به وضوح نشانمیدهد که مذاکره با آمریکا نهتنها راهحلی برای مشکلات ایران نیست، بلکه میتواند به تضعیف موقعیت کشور در عرصه بینالمللی منجر شود. بهجای تکیهبر وعدههای پوچ قدرتهای خارجی، ایران باید با تکیهبر تواناییهای داخلی و همبستگی ملی، راه پیشرفت و استقلال را هموار کند.