رحامدیا | زهرا ابراهیمی؛
نگرانی در برابر مسیری که فرزندان ما انتخاب میکنند امری طبیعی است؛ اما چنانچه فرزند مسیر نادرستی را مورد انتخاب قرار دهد نگرانی والدین تبدیل به اضطراب میشود. این موضوع زمانی که یکی از والدین یا هر دو مذهبی و یا در کسوت طلبگی مشغول به درس و فعالیت باشند دوچندان میشود. این دسته از والدین گاهی به دلیل خجالت از اجتماع، قید فعالیتهای دینی و اجتماعی را میزنند و ترجیح میدهند که کمتر در معرض دید عموم قرار گیرند چرا که میدانند اگر بخواهند مردم را امر و نهی کنند تمام انتقادها از طرف همان مردم به سمت خودشان و عملکرد فرزندشان سرازیر خواهد شد. این والدین از شنیدن این جمله که اول فرزندت را اصلاح کن بعد سراغ اصلاح جامعه برو، هراس دارند.
اینکه ریشه کجروی فرزندان در خانوادههای مذهبی به کجا برمیگردد مسئلهای است که نیاز به بحث و گفتوگوی مفصل دارد. طبیعتاً برای چنین معلولی به دنبال یک علت بودن خطاست. عوامل متعدد فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و حتی سیاسی میتواند در این امر دخیل باشد که البته این امر موضوع این یادداشت نیست.
موضوع اصلی این متن بحث قضاوت اجتماعی مردم است. آیا طلبه میتواند برای فرار از قضاوت اجتماعی تن به انزوا دهد و از فعالیتهای اجتماعی که مهمترین بخش از رسالت طلبگی اوست انصراف دهد؟
یکی از مهمترین مؤلفههای تبلیغ، اخلاص است. نیت که خالص باشد، موانع در مقابل چشم انسان رنگ میبازند. اگر نیت یک طلبه کسب رضای الهی و اصلاح و خدمت به جامعه باشد طبیعتاً نباید نقصهای شخصی اطرافیان مانع خدمت او گردد. معیار فضیلت، رأی عامه مردم نیست؛ بلکه معیار فرمان خداست. تعارض میان نگاه مردم و مسئولیت الهی برای افراد اهل اخلاص تعارضی حل شده است. پس طلبهای که به این بهانه ترس ورود به اجتماع را دارد باید در نیت خویش تجدید نظر کند.
از دیگر اموری که میتواند قضاوت اجتماعی را به حداقل رساند رفتارهای اخلاقی ملموس طلاب است. طلبهای که از حیث اخلاقی نمونه عینی باشد طبیعتاً حضورش موجب دلگرمی مردم بوده و دیگران نیز او را به دلیل رفتارهای فرزندش سرزنش نخواهند کرد.
علاوه بر این در آموزههای اسلام شرط اصلاح جامعه، لزوماً اصلاح اطرافیان معرفی نشده است. اگرچه همت فرد در اصلاح باید بر خویش و خانوادهاش باشد؛ اما این مسئله هرگز بدین معنا نیست که اگر خانوادهام مسیر خطا رفتند پس من رسالتی در برابر اجتماع ندارم چرا که قرآن اینگونه میفرماید: «وَلتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ترجمه: باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امربهمعروف و نهیازمنکر کنند! و آنها همان رستگارانند.
دعوت به خیر وظیفهای نیست که وابسته به شرایط خانوادگی باشد؛ بلکه وظیفهای برخاسته از ایمان انسان است؛ بنابراین کمال برای یک طلبه حرکت مداوم در مسیر اصلاح است. مادران و پدران طلبه و مبلغ نباید اجازه دهند که احساس شرمندگی در وجودشان بهخاطر رفتارهای فرزند، مانعی در جهت رشد و اصلاح اجتماع شود؛ بلکه برعکس باید از این فرصت بهره برده و این حس را تبدیل به ابزاری برای تلاش بیشتر کنند. مگر نه اینکه نوح پیامبر هم فرزندی داشت که راه نجات را نپذیرفت؛ اما او از رسالت خویش دست برداشت؟ اگر قرار بر این بود که هر مؤمنی بعد از رسیدن خود و یا اطرافیانش به کمال دست به تبلیغ بزند هیچ دعوتی در تاریخ شکل نمیگرفت؛ بنابراین لازم است تا طلاب گرامی با استمرار در خدمت به جامعه بهترین نسخه از خود را ارائه دهند و اینگونه به بازپسگیری روایت عمومی مردم مبادرت ورزند.
انتهای پیام/