نقد کتاب؛

لولیتاخوانی؛ از جریان ادبی تا تحریف انقلاب اسلامی

در فصل لولیتا از اتفاقات یک استاد زن پسا انقلاب می‌نویسد و در مورد چگونگی شکل‌گیری کلاس خصوصی‌اش سخن به میان می‌آورد. نفیسی در این بخش همه زنان ایران را لولیتا‌هایی دانسته که در دست مردان اسیر هستند و جمهوری اسلامی آنان را به بردگی گرفته است.

رحا مدیا | فائقه جاویدان، دکتری مطالعات زنان

چندی ست تصویر «لولیتاخوانی» در فضای رسانه‌ای بسیار بازنشر شده‌ است و تنها با عبارت‌های مشابه و خلاصه نسبت به آن اطلاع رسانی شده‌است، اما بهتر است اصل ماجرا و شروع این داستان را واکاوی کنیم:

در سال ۱۹۵۵ کتابی منتشر شد که در عین تابوشکنی که انجام داده‌ بود توانست خود را در زمره یکی از معروف‌ترین کتاب‌های ادبیات جهان قرار دهد. کتاب «لولیتا» اثر «ولادیمیر ناباکوف» که داستان این کتاب بسیار پر شباهت به واقعیت زندگی دختری به نام «سالی هونر» بوده داستان استادی را روایت می‌کند. این استاد به نام «هامبرت» در سنین نوجوانی به دختر همسایه‌شان علاقمند می‌شود که به‌دلیل بیماری و مرگ وی این عشق نافرجام می‌ماند. این مسأله باعث علاقه غیر عادی «هامبرت» به دختران نوجوان می‌شود. سال‌ها بعد او مستأجر زنی بیوه می‌شود که به‌خاطر علاقه‌ای که به دختر نوجوانش «دولورس» پیدا می‌کند با آن زن ازدواج می‌کند تا بتواند به‌راحتی در کنار «دولورس» باشد. مادر «دولورس» در یک حادثه تصادف کشته می‌شود و «هامبرت» «دولورس» را از یک شهر به شهر دیگر می‌برد و تلاش می‌کند به او نزدیک شود؛ اما موفق به برقراری رابطه جنسی نمی‌شود. تا اینکه یک شب «دولورس» بیمار می‌شود و زمانی که او را به بیمارستان می‌برد فرار، می‌کند. «دولورس» سال‌ها بعد نامه‌ای برای «هامبرت» ارسال می‌کند و در آن بیان می‌کند که با استاد تئاترش فرار کرده بود و حالا از او باردار است در حالی که استادش او را رها کرده و در شرایط بد مالی به سر می‌برد. «هامبرت» به‌دنبال پدر بچه می‌گردد تا او را بکشد و سپس با «دولورس» فرار کند ولی بعد از کشتن پدر بچه دستگیر و به اعدام محکوم می‌شود و «دولورس» نیز هنگام زایمان از دنیا می‌رود.

اثر «لولیتا» بر اساس ادعای بسیاری از منتقدان یک اثر اروتیک و شامل مضامین غیراخلاقی است. و برخی نیز معتقدند محتوای این کتاب در زمره محتوای پدوفیلی دسته‌بندی می‌شود.

این کتاب تا سالیان سال به‌دلیل محتوای غیر عرفی در آمریکا ممنوع بود. و حتی در شوروی(کشور ناباکوف) نیز ممنوع بود. از همین روی ناباکوف اولین نسخه این کتاب را در فرانسه به چاپ رساند. این کتاب در ایران همچنان جزو کتاب ممنوع است. ناباکوف در ضمن پردازش داستان، به عقاید ضد شوروی خود نیز در این اثر پرداخته‌است؛ از همین روی یکی از اساتید سابق دانشگاه ایران در رشته ادبیات از ناباکوف و ممنوعه‌هایش برای تحقیر و سرکوب شرایط ایران پس از انقلاب اسلامی استفاده کرده است.

خانم «آذر نفیسی» متولد ۱۳۳۴ در خانواده‌ای که در زمان رژیم پهلوی دارای مناصب سیاسی بودند پرورش پیدا کرده و برای تحصیلات به خارج از کشور مهاجرت کرده بود. در سال ۵۷ پس از پایان تحصیلات به ایران مراجعت می‌کند و در دانشگاه تهران مشغول به تدریس می‌شود. اما با تصویب قانون حجاب به‌جهت مخالفت با آن استعفا می‌دهد، اما دو سال بعد‌(یعنی۱۳۶۰) در دانشگاه «علامه طباطبایی» مشغول تدریس می‌شود. وی به‌طور همزمان با نشریات ادبی همکاری می‌کرد و به‌نقد رمان‌ها می‌پرداخت تا اینکه در سال ۷۴ از دانشگاه علامه استعفا داد و در سال ۷۶ برای همیشه به آمریکا مهاجرت کرد.

ماجرای اصلی را می‌توان در این دو سال فاصله میان استعفا تا مهاجرت خانم نفیسی دنبال کرد. ایشان در این مدت هر پنجشنبه کلاسی را برای ۷ نفر از دانشجویان مورد اطمینان خود برگزار می‌کند. این کلاس با عنوان بررسی آثار ادبی جهان تشکیل شد اما محتوای اصلی آن خواندن رمان‌های ممنوعه بود.

خانم نفیسی ماجرای این کلاس و توصیفات دانشجویان و واکنش‌هایی که میان آنان صورت می‌گرفت را در کتابی به نام «لولیتاخوانی در تهران» در سال ۲۰۰۳ در آمریکا منتشر کرد. این کتاب یکی از کتاب‌های پرفروش آمریکا شد. با اینکه آذر نفیسی ایرانی‌الاصل است ولی در میان سطور کتاب لولیتا‌خوانی در تهران آنچه بسیار به چشم می‌آید تاختن به فرهنگ و تمدن ایرانی است. فرهنگ و تمدنی که قرن‌ها پابرجاست. قاعدتاً برای افرادی شبیه نفیسی که جوانی خود را در غرب گذرانده و آرمان‌شهر خود را در غرب می‌بینند، این چنین گره خوردن فرهنگ و تمدن ایرانی و اعتقادات مذهبی عامل تحقیر و سرکوب باشد و نتوانند تحلیل کنند که این مردم در راستای همان فرهنگ اصیل ایرانی گره خورده به اعتقادات دینی، انقلاب اسلامی ۵۷ را رقم زدند و خواستار حکومت اسلامی شدند.

کتاب لولیتا‌خوانی در تهران شامل چهار فصل است که هر یک از این فصول روایتگر یکی از مراحل زندگی نفیسی است و ایران پس از انقلاب را تعریف می‌کند. فصل‌های چهارگانه عبارتند از: لولیتا، گتسبی، جیمز، آستین

در فصل لولیتا از اتفاقات یک استاد زن پسا انقلاب می‌نویسد و در مورد چگونگی شکل‌گیری کلاس خصوصی‌اش سخن به میان می‌آورد. نفیسی در این بخش همه زنان ایران را لولیتا‌هایی دانسته که در دست مردان اسیر هستند و جمهوری اسلامی آنان را به بردگی گرفته است.

فصل گتسبی (که عنوانش برگرفته است کتاب گتسبی بزرگ است) از آرزوهای بر باد رفته جوانانی می‌گوید که با روی کار آمدن انقلاب نتوانستند به آمال خود برسند.

در فصل جیمز دوران جنگ تحمیلی را تعریف می‌کند و اشاره به منع تدریس برخی از اساتید (به‌ویژه اساتید خانم) به‌دلیل اختلاف عقیدتی دارد.

و فصل آخر که آستین نام دارد، نفیسی به زمان حال برمی‌گردد و از انتخاب و آزادی برای زنان سخن می‌راند. وی مسأله قانون حجاب و پوشش را بارها زیر سؤال می‌برد به‌گونه‌ای که احساس تنفر را به خواننده القا کند.

این متن خلاصه‌ای است که در سایت فیلم‌ ایتالیا و «یونایتد توپ یا ریکلیس» درباره فیلم در لولیتاخوانی در تهران آمده‌ است:

«آذر نفیسی، معلمی جسور و با انگیزه در جمهوری اسلامی ایران، هر پنجشنبه صبح به‌مدت دو سال، هفت نفر از همفکران و وفادارترین دانشجوهای دختر خود را دور هم جمع می‌کرد تا رمان‌های کلاسیک غربی ممنوعه را بخوانند. بعضی از این دخترها در خانواده‌های محافظه‌کار و مذهبی و بعضی دیگر در خانواده‌های سکولار بزرگ شده‌بودند… در ابتدای این راه، آنها خجالت می‌کشیدند درباره افکار و عقاید خود صحبت کنند اما خیلی زود حجاب برداشتند و راحت‌تر حرف زدند. سرگذشت و داستان‌های آنها با رمان‌هایی که از جین آستن، اسکات فیتزجرارلد، هنری جیمز و ولادیمیر ناباکوف می‌خواندند در هم تنیده‌بود. در دورانی که گشت‌های ارشاد، متحجران و سانسور کور زندگی و هنر را خفه کرده‌بود، این زنان در خانه نفیسی آزادانه از رؤیاها و ناامیدی‌هایشان صحبت کردند.»

این فیلم توسط یک کارگردان اسرائیلی به نام «ریلکلیس» که سابقه ۳۵ سال فیلم‌سازی داشته ساخته شده‌است. این فیلم در سال ۲۰۲۰ با مشارکت اسرائیل و ایتالیا در کشور ایتالیا مراحل ساخت خود را آغاز کرد و در سال ۲۰۲۴ در جشنواره کن اکران خواهد شد.

این فیلم به وضوح اختلاف عقیدتی و کینه از جمهوری اسلامی ایران را به‌تصویر می‌کشد و تلاش می‌کند تصویری سیاه و دروغین از ایران را نمایش دهد. این فیلم می‌خواهد به بهانه نشان دادن اوضاع زنان در حکومت اسلامی ایران چهره‌ای وحشتناک و سیاه از ایران و فرهنگ ایرانی به جهانیان عرضه کند.

اما آنچه در این میان پر واضح است آن است که همان‌گونه که چنین فعالیت‌هایی سالیان سال است علیه کشور جمهوری اسلامی ایران توسط دشمنان و معاندین انجام می‌پذیرد؛ اما نتوانسته آثار مخربی را در میان اذهان عمومی جهان القا کند. اقبال روزافزون عمومی به ایران و حاکمیت ایران، خصوصاً رهبر معنوی و پرقدرت و پر صلابت ایران حاکی از آن است که چنین تیرهای دشمنی دشمنان به سنگ خورده و به لطف خداوند متعال اثر نخواهد داشت.

guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی عسگری
علی عسگری
3 ماه قبل

فوق العاده یادداشت جذابی بود.