یادداشت؛

مذاکره برای کدام رفاه؟

«آزاد مرفه» تنها یک هدف اقتصادی نیست، بلکه یک پروژه تمدنی است؛ پروژه‌ای که استقلال سیاسی را به یک دارایی راهبردی و رفاه اقتصادی را به ثمره‌ای پایدار از این استقلال تبدیل می‌کند. اگرچه رفاه اقتصادی امروز اولویتی انکارناپذیر است و مهار تورم و کنترل قیمت‌ها ضروری و حیاتی، اما نباید این مهم را به بهای بازگشت به زنجیرهای استعمار طلب کرد.

رحا مدیا | سجاد انجم‌شعاع

در کارزار زیست اجتماعی و سیاسی، ملل و جوامع بشری همواره در جدال بوده‌اند جایگاه خود را در نظام جهانی تعریف کنند. این جایگاه، برآمده از دو منشأ بنیادین است: «آزادی» و «رفاه» بر اساس این دو، چهار لایف‌استایل، اسلوب زیستن و هویت اجتماعی شکل می‌گیرد: «برده غیرمرفه»، «برده مرفه»، «آزاده غیرمرفه» و «آزاده مرفه». مذاکره

۱. برده غیرمرفه، «تاریکی مطلق استعمار»؛ برده غیرمرفه نمایانگر ملت‌هایی است که نه از استقلال برخوردارند و نه رفاه. اینان، در چنگال استعمارگران، حیثیت انسانی و شرافت ملی خود را از دست داده‌اند. وضعیت آنان نه‌تنها نمود آشکار سلطه‌پذیری، بلکه زخم ناسور ناتوانی در نیل به ابتدایی‌ترین حقوق انسانی است. آنان از حق تعیین سرنوشت محروم‌اند و منافعشان صرفاً به جیب استعمارگران سرازیر می‌شود و این، همان تجلی عریان بردگی مطلق است. مثال بارز این هویت، همان مصر است که در آن‌ ملت‌ نه تنها توان تصمیم‌گیری ندارد، بلکه حتی از حداقل‌های معیشتی نیز محروم‌است.

۲. برده مرفه؛ «سراب رفاه تحت یوغ سلطه»؛ برده مرفه امّا، نسخه‌ای پیچیده‌تر از استثمار است؛ مردمی که تحت سیطره قدرت‌های جهانی‌اند و رفاه نسبی‌شان از سوی همان قدرت‌ها تأمین می‌شود. اما این رفاه، همچون قرضی است که با شرایط تحقیرآمیز بازپرداخت می‌شود و نه از سر لطف، بلکه ابزاری است برای کنترل ذهن و اراده آنان‌. دولت‌های نفت‌محور حاشیه خلیج فارس، نمونه‌ای شاخص‌اند؛ دولت‌هایی که درآمد نفتی‌شان نه برای توسعه ملی، بلکه برای خدمت به منافع قدرت‌های خارجی هزینه می‌شود. ه‍رآنچه و هرآنکه در چنبره سلطه آمریکا گرفتار آمده، در مقابلِ «به‌ظاهر رفاه» باج می‌دهد و نان در آبگوشتش تیلیت می‌کند، خواهد دید که این نون‌خوری، تاریخِ انقضایی دارد و یا امریکا حق‌الامتیاز گزافی را برای حضانتش مطالبه می‌کند و چهارچوب دیگری برای «حقوق الآباء علی الأبناء» ترسیم میکند یا شرایطی حاکم می‌شود که خود امریکا دچار افولی شود که حتی توان تامین منافع نزدیک‌ترین وابستگانش را نیز نداشته باشد. و آن کشوری که به آمریکا دل خوش کرده است ناچاراً باید دنبال پدرخوانده‌ای گردد که قیمومیتش را به دوش کشد و التماس برای بقاء کند.

۳. آزاده غیرمرفه؛ «بهای استقلال در تقابل با متجاوزان ساختارمند»؛ آزاده غیرمرفه، حکایت مِلَل و دُوَلی است که آزادی را بر رفاه ترجیح داده‌اند. این ملت‌ها به‌رغم فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها، تن به سلطه نداده‌اند و استقلال خویش را حفظ کرده‌اند. «ایرانِ پس از انقلاب اسلامی» نمونه‌ای است از این هویت؛ ملتی که با پایمردی، مقابل تهدیدها و تحریم‌های اقتصادی ایستاده است. هرچند این مسیر دشوار بوده و معیشت مردم را تحت فشار قرار داده، اما ارزش این آزادی در طولانی‌مدت، رفاهی از جنس استقلال را نوید می‌دهد. رفاهی که نه باج به بیگانگان است و نه به قیمت ذلت به دست می‌آید و استقلالی که نه قلاده استعمار را بر گردن بیندازد و نه اجازه دهد تا امریکا قیمومیتش را گردن گیرد.

۴. آزاده مرفه؛ «آرمان نهایی نظام اسلامی»؛ کشوری که به مرحله «آزاده مرفه» می‌رسد، به واسطه سیاست‌های راهبردی خود، در سه محور کلیدی «قدرت نرم»، «قدرت سخت»، و «قدرت اقتصادی» توازن ایجاد می‌کند. در این حالت، استقلال سیاسی به معنای واقعی تحقق یافته است؛ چرا که چنین جامعه‌ای به جای پذیرش قیمومیت و پدرخواندگی بیگانگان، خود را به عنوان بازیگری مستقل در نظام بین‌الملل معرفی می‌کند. رفاه اقتصادی در این مدل نه صرفاً حاصل منابع طبیعی یا اتکای تک‌بعدی به صادرات خام است، بلکه از طریق ایجاد ارزش افزوده، نوآوری در فناوری، و توسعه پایدار تأمین می‌شود. در شرایطی که امروز بر ملت ما حاکم است، اولویت اصلی ما رفاه و آسایش اقتصادی مردم است. مهار تورم است، کنترل افزایش قیمت طلا است، کنترل قیمت خودرو و خوراک و مسکن است. اما آیا این رفاه باید به قیمت قیمومیت استعماری آمریکا باشد؟ آیا باید حاضر شویم در برابر یک قدرت استکباری، سر خم کنیم و قلاده وابستگی را بر گردن بیندازیم؟ آیا باید برای تامین این رفاه، منابع هسته‌ای را بتن کنیم، سیاست خارجی مستقل خود را قربانی سازوکارهایی چون FATF کنیم و حق‌الامتیاز آزادی را به واشنگتن پرداخت کنیم؟

رفاه، اگر از مسیر وابستگی به نظام سلطه حاصل شود، چیزی جز خیانت به خون شهیدان و آرمان‌های ملتی که برای عزت و استقلال قیام کرد، نخواهد بود. رفاهی که در بستر توافقات تحمیلی و تعهدات یک‌جانبه‌ای چون برجام یا FATF به دست آید، نه پایدار است و نه قابل‌اعتماد. چنین رفاهی، «نان‌خوری استعماری» است، نانی که تاریخ انقضای آن را دیگران تعیین می‌کنند. آیا این ملت، که دهه‌ها برای «آزادی و استقلالش» جنگید، امروز آماده است این دو گوهر گران‌بها را در پای وعده‌های پوشالی غرب قربانی کند؟ آیا حاضریم برای یک توهم رفاه، چوب حراج به سرمایه‌های ملی بزنیم؟ اگر رفاه را به بهای پذیرش استثمار دیپلماتیک می‌خواهید، بدانید که این رفاه، سرابی بیش نیست. آمریکا و هم‌پیمانانش، همان‌گونه که تاریخ نشان داده، نه دلسوز ما هستند و نه وفادار به توافقاتشان.

«آزاد مرفه» تنها یک هدف اقتصادی نیست، بلکه یک پروژه تمدنی است؛ پروژه‌ای که استقلال سیاسی را به یک دارایی راهبردی و رفاه اقتصادی را به ثمره‌ای پایدار از این استقلال تبدیل می‌کند. اگرچه رفاه اقتصادی امروز اولویتی انکارناپذیر است و مهار تورم و کنترل قیمت‌ها ضروری و حیاتی، اما نباید این مهم را به بهای بازگشت به زنجیرهای استعمار طلب کرد. رفاه واقعی زمانی محقق می‌شود که بر پایه استقلال و تلاش ملی باشد. ملتی که آزادی خود را قربانی رفاه کند، نه آزادی خواهد داشت و نه رفاه پایدار. از این رو، پاسخ روشن است: رفاه از مسیر مقاومت و آزادی می‌گذرد، نه از راه سازش و سرخم‌کردن.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها