فَحصی در چیستیِ نظریۀ مردم سالاری دینی
نظریۀ مردمسالاری دینی، بیان جدیدی در گفتمان سیاسی است که بر بستر مبانی سیاسیِ اسلام و متأثر از آموزه های نبوی(ص) و علوی(ع) شکل گرفته؛ تا ضمن رعایت حقوق مردم در حوزۀ سیاست و پرهیز از الگوهای استبدادیِ حکمرانی، اصول و مبانی ارزشی را رعایت کند و نظام اسلامی را از الگوهای سکولارِ غربی تفاوت بخشد.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین تئوری مردمسالاری دینی با تأکید بر این مولفه که مردمسالاری در دین اسلام وجود داشته و دارد، چنین میفرمایند که؛ “مردمسالاری دینی به ریشههای دموکراسیِ غربی مطلقاً ارتباط ندارد، این طور نیست که ما دموکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعۀ کاملی داشته باشیم، نه، خود این مردمسالاری متعلق به دین است”ایشان با تأکید بر دروغ بودن ادعاهای غرب در زمینۀ مردمسالاری، تأکید میکنند: “مردمسالاری دینی یک حقیقت واحد در جوهرۀ نظام اسلامی است چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمیشود، ضمن آنکه تحقق مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست”در تبیین بیشترِ مفهوم مردمسالاری دینی میتوان چنین استدلال کرد که؛ مردم سالاری دینی ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم در چارچوب مقررات الهی استوار است و در راستای حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی ایفای نقش میکند.با این تعاریف به نظر می رسد که مردمسالاری دینی بر دو پایه استوار می باشد؛ یکی رکن الهی، یعنی اینکه ریشه در آموزههای وحیانی دارد و دوم رکن انسانی به این معنا که این آموزه از رهگذر خواست و ارادۀ مردم دنبال می شود.مردمسالاری دینی علاوه بر اینکه بر اصولی همچون حاکمیت الهی، فضیلت محوری و ایمان دینی مبتنی است؛ انتخاب مردمی، شایسته سالاری، قانون محوری و رضایت مندی را نیز در ذیل اصول خود جای داده است.شاید بتوان چندین وجه اشتراک میانِ مردم سالاری دینی و مردمسالاری غیردینی، با گزاره هایی از قبیل؛ صاحبحق دانستن مردم، زمینهسازی برای مشارکت مردمی در مراحل تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی، تعیین انتخابات و… ردیف کرد اما وجوه افتراقیِ متعددی نیز میتوان برای این دو برشمرد.
برای نمونه؛ در مردمسالاری سکولار، حاکمیت ملی به طور مطلق پذیرفته می شود ولی در مردم سالاری دینی با پذیرش حاکمیت مطلق خداوند، حاکمیت ملی نسبی خواهد شد.مردمسالاری سکولار، رأی اکثریت را به صورت مطلق ملاک عمل قرار می دهد اما در مردم سالاری دینی در بُعد قانون گذاری، رأی اکثریت در چارچوب شریعت پذیرفته می شود.در مردم سالاری سکولار، حاکمیت اولاً و بالذات از آنِ مردم است ولی در مردم سالاری دینی، حاکمیت اولاً و بالذات از آنِ خداست و حاکمیت مردم در طول حاکمیت خداوند است، نه در عرض آن.در مردم سالاری سکولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزۀ فردی است اما در مردم سالاری دینی، دین، حوزه های فردی و اجتماعی زیستِ مردم را در بر می گیرد.با این تفاسیر، عنوان مردمسالاری دینی در نظام سیاسیِ ایران اسلامی، حرف جدیدی محسوب می شود که توانسته توجه بسیاری را به خود جلب کند، حرف و مدل جدیدی از سیاستورزی که برخاسته از “دین” است و ریشههای عمیق مذهبی نیز دارد.