رحا مدیا | محمد ملکزاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
یکی از مهمترین لوازم برای علما و روحانیون اسلام، برخورداری ایشان از خصلت بصیرت و آگاهی بوده است. رهبر انقلاب در خصوص ضرورت اتصاف روحانیت به این خصلت مهم و ضربههای که علما از فقدان این خصلت در تاریخ تشیع خوردهاند، میفرماید:
بصيرت و علم به زمان و استفاده از موقعيتها براى هر عاملى -چه اعلمالعلماء باشد، و چه كسى كه در يك محله احكام دين را به چند نفر تعليم مىدهد- ضرورى است؛ منتها هرچه مقام بالاتر باشد، آگاهيهاى بيشتر و وسيعترى مورد لزوم است. بايد آگاهى و بصيرت را در خود تقويت كنيم. ما در طول تاريخ تشيع، به خاطر عدم آگاهى علما از حقايق جريانات دنيا، خيلى ضربه خورديم؛ بخصوص در دويست سال اخير كه دنيا شكل جديدى پيدا كرد و استعمار پديد آمد و سياستها عوض شد و دولتهاى اروپايى وارد ميدان سياست جهانى شدند و به كشورهاى اسلامى تعرض كردند. هرگاه ما عالِم دين و تقىّ و باهوش و زرنگ و دقيقى مثل ميرزاى شيرازى و شيخ انصارى داشتيم، از شر دشمن محفوظ مىمانديم و برنده بوديم؛ ولى آنجا كه قدرى غفلت و ناآگاهى در كار بوده است، ضرر مىكرديم، كه آن ضرر، به يك نفر و يك حوزه و يك مجموعه و يك شهر و يك سال و چند سال محدود نمىشد؛ بلكه در برخى موارد اثرش تا پنجاه سال تمام، جامعه اسلامى را تحت فشار قرار مىداد.(1)
آیتالله منتظری از معدود عالمانی است که به رغم زحمات و تلاشهایی که در مسیر نهضت انقلاب اسلامی کشید در آگاهی و بصیرت انقلابی ضعیف بود. بیتردید ایشان از مبارزان خط مقدم علیه رژیم ستمشاهی و از شاگردان برجسته بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود که از ابتدای مبارزه علیه رژیم ستمشاهی در کنار امام(ره) قرار داشت و در این راه شکنجهها و زندانهای چندی نیز متحمل گردید. با این حال آقای منتظری در چند مقطع قبل و بعد از انقلاب با اتخاذ مواضع و رویکردهای تامل برانگیز پرونده درخشانی از خود به یادگار نگذاشت:
مقطع نخست؛ قبل از پیروزی انقلاب
یکی از مواضع نادرست آقای منتظری، همکاری و دفاع ایشان از باند مهدی هاشمی است. یکی از اقدامات این باند قبل از انقلاب، قتل آیتالله شمسآبادی – از روحانیون سرشناس اصفهان– بود. با وجود انکه اسناد موجود حاکی از همکاری مهدی هاشمی با ساواک بود، آقای منتظری، هیچگاه از این باند فاصله نگرفت و آنها را از خود نراند. ایشان همچنین قبل از انقلاب در مواجهه با منافقین به سادگی فریب آنان را خورد و حتی نامهای در حمایت از منافقین به امام خمینی(ره) نوشت که البته مورد قبول امام واقع نشد.(2)
مقطع دوم؛ پس از پیروزی انقلاب
آقای منتظری از همان ابتدای انقلاب و انتخاب به عنوان قائم مقام رهبری، به تدریج از امام و نظام فاصله گرفت. عوامل متعددی در این موضوع نقش داشت از جمله تأثیرپذیری از لیبرالها و منافقین که همواره با بیت آقای منتظری در رفت و آمد بودند؛ عدم ثبات فکری و فقدان تحلیل جامع و کامل از وضعیت ایران و جهان، ساده لوحی و خودمحوری از دلایلی است که باعث زاویه گرفتن ایشان از نظام و در نهایت عزل ایشان از منصب قائم مقام رهبری توسط امام(ره) گردید. آیتالله مهدوی کنی در خاطرات خود با اشاره به شخصیت و عملکرد آقای منتظری میگوید:
آقای منتظری نوعی تکروی در مسایل داشت و نظرات خودشان را بیان میکردند نقدهایی نسبت به مسایل سیاسی کشور از جمله سپاه، قوه قضاییه و دولت داشتند. گاهی به خود امام(ره) مستقیم و غیرمستقیم اشکال وارد میکرد … یکبار آقای منتظری خودش به من گفت: امام مرا خواسته است و گفتند چرا حرفهایی میزنید که رادیو بغداد اینها را میگوید؟! (3)
سادگی و تاثیرپذیری سریع آقای منتظری از معاندان و معارضان انقلاب غالبا باعث میشد به حمایت از آن جریانها موضعگیری برخیزد؛ در همین راستا تضعیف نهادهای انقلاب و ارزشهای نظام اسلامی، تضعیف دادگاههای انقلابی و زیر سوال بردن احکام صادره توسط مراجع قضایی به ویژه در ارتباط با گروهکهای محارب و برانداز، همفکری و حمایت از لیبرالها و ملیگراها، بیتوجهی به جایگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی و فصلالخطاب قرار ندادن نظرات ایشان و موارد دیگر از جمله اقداماتی است که زاویه ایشان را با نظام و انقلاب به تدریج افزایش داد. امام راحل در طول این مدت با صبر و تحمل فراوان بارها سعی نمود ایشان را به اشتباهات خود متوجه سازد و بیت وی را از افراد مسئلهدار و معاند و لیبرالهای مخالف نظام و انقلاب پاک نماید اما متاسفانه آقای منتظری هیچگاه به توصیهها و رهنمودهای امام توجهی نکرد. وی در 22بهمن 1367 در یک سخنرانی عمومی، با زیر سوال بردن جنگ و مقاومت در برابر متجاوزان، جمهوری اسلامی را کشوری شکستخورده معرفی کرد:
خیلی جاها گوش به حرف ندادیم، افراد عاقل تذکر دادند و در روزنامهها و جراید، اعلامیهها، از داخل و خارج راهنمایی و وساطت میکردند، اما ما قبول نمیکردیم. حالت لجبازی و گوش نکردن به نصیحتها، خودمحوریها، کنار زدن نیروهای فعال و منزوی کردن افراد دلسوز به ضرر انقلاب بوده است… آیا در طول جنگ تحمیلی توانستیم خوب عمل کنیم؟ یا دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند پیروز از کار درآمدند؟ حساب کنیم چقدر نیرو از ایران ما از دست رفت و جوانها مثل قرص ماه شهید شدند، چه شهرهایی از ما خراب شد، اینها را حساب کنیم بعد ببینیم اگر اشتباهی کردهایم توبه کنیم. چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را نسبت به ما بدبین نمود. باید بفهمیم اشتباه کردهایم. خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم و دنیا را از خود ترساندیم. جهانیان خیال کردند در ایران کار ما کشتن مردم است…!(4)
انعکاس این سخنان در محافل جهانی موجی از شادی و خشنودی دشمنان نظام را در پی داشت زیرا این سخنان به طور آشکار چنین القاء میکرد که جمهوری اسلامی ایران از مواضع اصولی خود عدول کرده و خود اعتراف میکند که شکستخورده جنگ است. از این رو حضرت امام(ره) در برابر این اظهارات در سوم اسفند 67 پیام مهمی خطاب به حوزهها و روحانیت صادر فرمودند که به منشور روحانیت معروف گردید در بخشی از این پیام، ایشان با پاسخ قاطعانه به این اظهارات نادرست میفرماید:
چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت، رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است، در حالی که صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ما است، علاقه به اسلامشناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا، یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ما است. من اینجا از مادران و پدران و خواهران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسما معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم، راستی مگر فراموش کردهایم ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است؟ ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقاء انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است. آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟! نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند که جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی بدست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟ تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم، همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مامور به نتیجه، اگر همه انبیا و معصومین (ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است، ذکری به میان آورند. در حالی که به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمانان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کردهایم. ما همه شعارهایمان را با عمل محک زدهایم….
سرانجام روند این وقایع و موضعگیریهای غیر اصولی آقای منتظری، بنیانگذار جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که حفظ آقای منتظری در جایگاه مهم قائم مقامی رهبری هرگز به صلاح آینده نظام و انقلاب نیست از این رو طی نامه مورخ 6/1/1368 نظر نهایی خود را نسبت به ایشان اعلام و رسما آقای منتظری را از منصب قائم مقام رهبری عزل نمودند.
مواضع آقای منتظری بعد از عزل
امام در نامه 6 فروردین 68 به آقای منتظری توصیه کرد «چون فردی سادهلوح هستید، در مسایل سیاسی دخالت نکنید» اما متاسفانه آقای منتظری همچون گذشته به تذکر امام توجهی نکرد و این بار نیز رویکرد مقابله با نظام و رهبری را در دستور کار خود قرار داد. این در حالی است که حتی پدر ایشان مرحوم علی منتظری معروف است که پس از شنیدن خبر عزل فرزندش از این اتفاق استقبال کرد و گفت: «خدایا! عمر امام خمینی رو هزار ساله کن و پسر من رو از جهنم نجات بده… من میدونم حسینعلی چی هست، حسینعلی مرد حکومت نیست. او برای مملکتداری نیست. امام خمینی فرزند من رو از آتش جهنم نجات داده…».
در همین ایام ارتباط جریانات معاند و اپوزیسیون با آقای منتظری و رفت وآمد آنها به بیت ایشان بیش از گذشته ادامه یافت. عزت الله سحابی با خشنودی از این اتفاقات گفت: «امروز دیگر حتی منتظری پایهگذار(!) اندیشه ولایت فقیه هم از اندیشه خود عدول کرده و در درون حاکمیت هم زمزمههایی در مورد تعدیل ولایت فقیه به گوش میرسد!»(5)
آقای منتظری به ویژه پس از رخداد دوم خرداد 76 مواضع تندتری علیه نظام و رهبری در پیش گرفت و این مواضع را تا پایان عمر خویش ادامه داد. رهبر انقلاب در پیامی به مناسبت رحلت آقای منتظری -به رغم آزار و اذیتهای فراوان وی به رهبری- بزرگوارانه از مبارزات ایشان در مسیر نهضت به نیکی یاد کرد و از خداوند برای برخی مواضع اشتباه ایشان، طلب مغفرت نمود.(6)
پینوشت
1.بیانات در مراسم بيعت مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه علميه مشهد، 20/4/1368؛ 2137https://khl.ink/f/.
2.رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران از روی کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزی انقلاب، تهران، خانه کتاب، 1387ش، ص250.
3.غلامرضا خواجه سروی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 359.
4.سخنرانی آقای منتظری در 22بهمن 1367.
5.پیام هاجر، شهریور 77، ش 236.