به مناسبت صد سالگی حوزه علمیه قم؛

گفت‌وگوی رحا مدیا با یکی از نوادگان شیخ عبدالکریم حائری

حجت الاسلام جواهر الکلام گفت: حاج شیخ عبدالکریم متولد مهرجرد یزد هستند در سال ۱۲۷۶ قمری متولد شدند. مدتی کوتاه در اردکان ادبیات خوانده‌اند بعد به یزد رفتند و در سال 1298 همراه مادرشان به سامرا رفتند و از محضر مرحوم شهید شیخ فضل الله نوری و سید محمد فشارکی و آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی صاحب فتوای شیرازی استفاده کردند.

به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین جواهر الکلام، از نوادگان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی مؤسس حوزه علمیه قم و نویسنده کتاب تربت پاکان در گفت‌وگویی اختصاصی با رسانه رحا به «بازخوانی فعالیت‌های شیخ عبدالکریم حائری یزدی» پرداخت؛ وی در این گفت‌وگو از چگونگی تحصیلات حاج شیخ تا ماجرای مهاجرت به قم و ساده زیستی ایشان سخن گفتند و از نحوه مدیریت عالی حوزه علمیه در زمان حکومت رضاشاه توسط حاج شیخ تمجید کردند.

مشروح این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان محترم می‌شود.

اینجانب عبدالحسین جواهر کلام هستم نوه پنجم صاحب جواهر، شیخ الفقها و المجتهدین که با پنج واسطه هم پدری هم مادری به حاج شیخ می‌رسند. ما اوایل انقلاب بود که به قم اومدیم و خدمت بزرگانی بودیم که ما را سمت تراجم و زندگی‌نامه و تاریخ معاصر سوق دادند مرحوم آقا عزیز طباطبایی، مرحوم شیخ محمد سمامی که در عرصه تراجم و زندگینامه مشهور بودند.

معرفی کتاب تربت پاکان

ابتدا شروع کردیم پژوهش درباره مقابر قم و علمای مدفون در قم که نتیجه آن کتابی در چهار جلد شد با نام «تربت پاکان قم» و سال ۸۲ چاپ شده‌است. در ویرایش به ده جلد افزایش پیدا کرده است. در نسخه 4 جلدی ۹۵۰ عالم نام برده شده بود و در نسخه جدید نزدیک ۲۰۰۰ عالم رسیده است. یک جلد اختصاصی برای حضرت معصومه سلام الله علیها، یک جلد مخصوص امامزادگاه استان قم، یک جلد هم اختصاصی درباره تاریخ قم و حوزه قم از ابتدا تا سال ۱۳۰۰ قمری. بقیه مجلدات درباره مدفونین قم از ۱۳۰۰ تا به امروز.

انواع اجازاتی که حاج شیخ می‌نوشتند

در تربت پاکان درباره حاج شیخ عبدالکریم مطالب زیادی دارد. از زندگی نامه تا اسناد و اجازات ایشان. الان ۲۱۵ تا اجازه است که 100 اجازه مستقل برای شاگرانشان است و 115 اجازه هم توشیح ایشان است بر اجازات علمای هم عصرشان. حاج شیخ اجازات داره که تک و منحصربه‌فرد است و بعد از ایشان علمایی مثل آیت الله اصفهانی و آقای خویی و دیگران استفاده کرده‌اند و آن اجازه تدریس است.

در میان اجازت ایشان، اجازه تبلیغی هم وجود دارد. که از مرحوم حاج شیخ اجازه تبلیغ می‌گرفتند که آیا بنده مجاز هستم که به تبلیغ بروم؟

یکی دو مورد هم در میان اجازات ایشان، اجازه برای استخاره وجود دارد. بعضی افتخار می‌کردند که ما مجاز هستیم در این نوع استخاره؛ مثل مرحوم آقای اخوانی مرعشی که از علما بودند ایشان می‌گفت من این استخاره با قرآن را به این حالت که وقتی قرآن رو باز می‌کرد شش تا ورق می‌زد خط ششم یا هفتم را نگاه می‌کرد و می‌گفت من در این مدل استخاره از یکی از بزرگان نجف اجازه دارم.

 خلاصه اجازات انواع دارد که یکی از آنها اجازه اجتهاد است که حاج شیخ کمتر صادر کردند. و معمولاً اعجازات اجتهاد ایشان حالت سؤال و جواب دارد؛ برای شهربانی بوده برای اداره‌ای بوده برای حفظ عمامه بوده و لذا سؤال می‌شده که جناب حضرت آیت الله آیا شما مثلاً سید احمد خونساری را مجتهد می‌دانید؟ یا خود آقایان مطرح می‌کردند به‌خاطر مصلحت و می‌گفتند شما از من بپرس من جواب می‌دهم که از این سؤال و جواب استفاده کند. من توانستم هر کدام از این مجازین را با عکس در دو صفحه معرفی کنم.

شاگران آیت الله حائری

شاگردان ایشان حدود ۵۰۰ نفر هستند. که غالب آنها در همین قم شاگر بوده‌اند و البته تعداد کمی هم مربوط به دوره‌های تدریس حاج شیخ در اراک و کربلا هستند. اما از شاگرادان ایشان زمانی که در سامرا تدریس داشه‌اند اطلاعاتی نداریم.

از شاگردان دوره تدریس در کربلا می‌توان از مرحوم علی دشتی روزنامه‌نگار معروف نام برد ایشان عمامه داشته و ۱۳۶۰ شمسی فوت کرده و در جوار امامزاده عبدالله تهران خاک شده‌است. ایشان مجرد زیست و شاگرد درس کفایه حاج شیخ بوده است. و از سیاسیون بوده، نماینده مجلس بوده چند دوره نماینده سنا بوده است.

حاج شیخ عبدالکریم در همه‌جا شاگردی مدفون دارند یک زمانی فکر کردم که در قبرستان ظهیرالدوله تهران ایشان شاگردی دفن شده ندارند، اما کتابی خواندم و متوجه شدم که یکی از شاگردان ایشان دفن است به‌نام سید صادق نشئت که سفیر ایران در قاهره بودند و تألیفات و ترجمه هم دارند. کتابی دارند به‌نام «شخصیات ادرکتها».

مختصری از زندگی‌نامه حاج شیخ

حاج شیخ عبدالکریم متولد مهرجرد یزد هستند در سال ۱۲۷۶ قمری متولد شدند. مدتی کوتاه در اردکان ادبیات خوانده‌اند بعد به یزد رفتند و در سال 1298 همراه مادرشان به سامرا رفتند و از محضر مرحوم شهید شیخ فضل الله نوری و سید محمد فشارکی و آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی صاحب فتوای شیرازی استفاده کردند. که این همه در آن زمان اساتید سامرا بودند. بعد از آن در سال 1317 قمری به دعوت آیت الله سید محسن اراکی که جد خاندان سید محسنی هستند به اراک می‌روند. اما خروج ایشان از اراک جایی ثبت نشده است اما ظاهراً اوایل 1320 قمری بوده است. و بر می‌گردند نجف تا از محضر آخوند خراسانی استفاده‌کنند.

از آنجایی که شیخ عبدالکریم عاشق کربلا بودند نجف را رها کرده و به کربلا می‌روند و مشغول تدریس می‌شوند. آیت الله الله سید محسن اراکی در سال 1325 به رحمت خدا می‌روند و سال ۱۳۳۲ قمری فرزندان ایشان دوباره از شیخ عبدالکریم دعوت می‌کنند تا به اراک هجرت کنند. ایشان هم برای ادای نذری که برای زیارت امام‌رضا علیه السلام داشتند حرکت می‌کنند اما ده سال در اراک توقفشان طول می‌کشد و حوزه علمیه اراک حسابی رونق می‌گیرد و ایشان علاوه بر تدریس تمام مدارس علمیه را هم مدیریت می‌کردند. تا اینکه به‌عنوان نوروز 1301 و زیارت حضرت معصومه به قم مشرف می‌شوند. و با اصرار علما برای ماندن در قم استخاره می‌گیرند که این آیه سوره یوسف «وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِین» می‌آید که دیگر بر نمی‌گردند به اراک و رحل اقامت می‌افکنند.

فعالیت حوزههای علمیه در زمان حضور شیخ عبدالکریم در اراک

دو سه تا حوزه دوران حاج شیخ خیلی مهم و فعال بوده یکی حوزه خراسان که الحمدلله هیچ‌گاه خاموش نشد و تا حالا الحمدالله برپاست خیلی حوزه مهمی بوده تمام خراسان سابق نه خراسان سه تکه فعلی؛ هر کس درسی، مقدماتی می‌خوانده می‌رفته سمت مشهد الرضا و اونجا درس می‌خوانده‌است. کتابی هست با عنوان «تاریخ علمای خراسان» نویسنده آقای میرزا عبدالرحمن که مدرس آستان قدس رضوی بوده و ۱۳۳۸ قمری هم فوتش کردند. که گزارش حوزه خراسان قبل از صاحب جواهر و قبل از شیخ انصاری حوزه خیلی پر رونقی داشته است.

اصفهان هم که همین طور بوده از حوزه‌های پربار و پر ثمر و پرطمطراق بوده البته حکمت غالب بوده بر حوزه علمیه اصفهان.

حوزه علمیه تهران هم فعال بوده که بزرگان و اعلامی دارد اما درباره حوزه علمیه تهران خوب کار نشده است. ملا علی کنی داشتیم یک شیخ عرب به اسم شیخ عیسی زاهد از شاگردان صاحب جواهر بوده که 1268 قمری به درخواست علمای تهران از نجف به تهران می‌آیند و می‌مانند. ملا آقای دربندی اهل دربند که از تفلیس و شوروی بوده است خلاصه خیلی حوزه پرباری بوده و اهمیت خیلی داشته داشته است اما کمتر به آن پرداخته شده‌است.

وقتی شیخ عبدالکریم وارد قم شدند بعضی از علمای تهران، تهران را رها می‌کنند و به قم می‌آیند. دو نفر را نام ببرم یکی محمد ثابتی همدانی که خیلی استاد سطح مهمی بوده یکی هم آخوند ملا علی معصومی همدانی.

وقایع دوران زعایت ایشان بر حوزه علمیه قم

حاج شیخ شخص سیاسی نیست ولی سیاست‌مدار بوده از بدو تأسیس حوزه قم با مشکلاتی مواجه بودند. که از همه مهمتر دوره رضاشاهی بوده است. رضاخان از اول چوب لای چرخ حوزه علمیه و کار حاج شیخ می‌کرده، بعد هم که داستان کشف حجاب پیش آمد.

یکی دیگر هم جریان مرحوم آیت الله شیخ نورالله نجفی و علمای مهاجر اصفهان که در حوزه علمیه قم تحصن می‌کنند که حاج شیخ تمام اینها را خیلی خوب و عالی مدیریت می‌کند.

مورد بعدی که برای شیخ پیش آمد قضیه تبعید علمای نجف اشرف بود؛ آیت الله میرزای نائینی، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله میرزا علی شهرستانی، آقا سید عبدالحسین حجت، شیخ جواد جواهری و… که با فیصل اول پادشاه وقت عراق اختلاف پیدا می‌کنند. میرزا مهدی خالصی در اعتراض به فیصل از کاظمین به مشهد می‌آیند و این علما در حمایت از ایشان قد علم می‌کنند و فیصل همه را تبعید می‌کند به ایران. اینها از سمت کرمانشاه می‌آیند تا به قم می‌رسند و ۸ ماه در قم می‌مانند و حاج شیخ از اینها می‌خواهد تا تدریس داشته‌باشند. لذا یک سری افراد درس آیت‌الله ابوالحسن رفتند همین هشت ماه بوده است.

جریان کتک زدن مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی که به کشف حجاب دختران و زن رضاخان اعتراض کرده بود هم اتفاق افتاد که حاج شیخ در همین جریانات موفق بودند با اینکه هیچ‌گاه درس سیاست نخوانده بودند.

آمار جمعیتی طلاب در زمان حاج شیخ

دوران قم ایشان خیلی مهم است هم از نظر تعداد شاگردان هم مدیریت مدرسین و خرج آنها و اینکه منابع مالی حاج شیخ چه بوده؟ ظاهراً آخرین آماری که تا هزار و ۳۱۵ که حاج شیخ فوت کردند 700 تا طلبه بودند. سوای از طلابی که در این 15 سال به قم آمدند و برگشتند. مثل شیخ علاء آل آقا از علمای کرمانشاه که بعد از پنج شش سال برمی‌گردند کرمانشاه. و امثال ایشان زیاد بودند که درس خواندند و رفتند.

می‌گویند که اواخر عمرشان درس اصولی برای پسرش شیخ مرتضی حائری گذاشته‌بود که مورد استقبال سایر طلاب قرار گرفته‌بود و شرکت می‌کردند. حاج شیخ زیاد از طلاب سامرا یاد می‌کردند و می‌گفتند «کو حوزه سامراء»؛ یک روز شیخ مرتضی اعتراض می‌کنند که سامرا کلاً 300 تا طلبه دارد والان فقط در قم 700 طلبه هست که مرحوم شیخ عبدالکریم می‌گویند بله 300 مجتهد بودند.

آیت الله سید علی محقق داماد که نوه حاج شیخ هستند و الان در قم کرسی تدریس خارج دارند به من گفت: «شاگردان شیخ عبدالکریم هر کدام به شهر خودش و منطقه خودش برگشته یک آقایی شده و مطرح بوده مثل پدر آیت الله اعرافی در اطراف میبد ایشان شاگرد حاج شیخ بوده امام برای خودشان در آنجا آقا بوده، محترم بوده، مقدم بوده، حرفش ۵۰ سال ۶۰ سال کارگر بوده است. تمام شاگردان حاج شیخ برای خودشان شخصیتی شده‌اند.

برترین شاگران حاج شیخ

روزی حاج آقای علوی که تهران هستند از من پرسید؛ مستشکل درس حاج شیخ کی بوده؟ من نتوانستم جواب بدهم ولی بعد رفتم نگاه کردم و پیدا کردم؛ از کسانی که حرف می‌زدند و اشکال می‌کردند و حاج شیخ را به چالش می‌انداختند آیت الله سید محمد تقی خونساری بوده و یکی هم آیت الله محمدعلی اراکی که ایشان از اراک ملازم شیخ بوده و تمام 15 سال قم هم شاگردی کرده است.

حاج شیخ عنایت ویژه به آیت الله حجت داشتند و ایشان پنج، شش سال بعد از تأسیس حوزه وارد قم می‌شوند و شیخ ایشان را نگه‌می‌دارند و درس ایشان خیلی موازی درس‌های آیت الله عبدالکریم حائری بوده است.

زیر نظر بودن حاج شیخ توسط حکومت رضاخان

در کتاب «مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست» ۱۰۴ تا گزارش شهربانی هست. آقای حاج شیخ کمتر با رضا شاه تماس می‌گرفته یا سعی می‌کرده برخوردی در کار نباشد. مثلاً در قضیه ضرب و شتم آیت الله بافقی حاج شیخ عمداً واکنش نشان نمی‌دهند برای اینکه سیاست رضاشاه را می‌دانستند و می‌دانستند که جنگ رضاشاه منجر به برچیدن حوزه می‌شود.

محمد حسین اسفه‌ای هست، اهل زواره که درباره دایی خودش مرحوم شهید مدرس حسن مدرس می‌نویسد بعد از تبعید شهید مدرس به خاف وقتی خدمت حاج شیخ رفتیم تا وساطت بکند پیش رضاخان ایشان قبول نکردند و گفتند این آدم حرف من را نمی‌خرد.

حاج شیخ حساب و کتاب می‌کرده که کاری انجام بدهد یا ندهد. رضا شاه قلدر بوده و حاج شیخ برای حفظ مصلحت حوزه و دین و مذهب خیلی جاها چشم پوشی کرده و به مقابله و مبارزه برنخاسته است.

عملکرد حاج شیخ در قصه کشف حجاب رضاخانی

من در «تربت پاکان» خودم نقل کرده‌ام که در قصه کشف حجاب از مرحوم شیخ آیت الله شیخ جواد عارفی بیرجندی از علمایی که ۱۱۱ سالشون در بیرجند عمر کردند و من خدمتشان هم رسیدم ایشان گفت در قضیه کشف حجاب حاج شیخ خیلی ناراحت شدند و دستور داد به ما که هر کس از شاگردانم بتواند جایی، تبلیغی علیه رضا شاه بکند مضایقه نکند. ایشان نقل می‌کند که من به اراک رفتم و کل ماه رمضان درباره آیات حجاب صحبت کردم و روز آخر ضربه آخر زدم و علیه قانون کشف حجاب صحبت کردم.

از منبر که پایین آمدم گفتند شهربانی مسجد را محاصره کرده و من را از در پشتی مسجد فراری دادند. من رفتم اصفهان اصفهان که پیاده شدم یک آژانس به من گفت که شما شیخ جواد عارفی را می‌شناسید؟ گفتم اگر ایشان را ببینم می‌شناسم گفتم حالا چی شده؟ گفت نه کارت نباشه شما بفرمایید. فهمیدم که اینها منتظر من بودند. گفت از آنجا از راه بیابان و از راه طبس برم‌ی گردند بیرجند و تا مدتی در روستای خرمی و محل تولدش مخفی شده بوده است.

زهد و ساده زیستی حاج شیخ

حاج شیخ فکر کنم سه چهار تومان پنج تومان بیشتر شهریه نمی‌داد آنهم اواخر عمر و حاج شیخ هم گفته‌بود به طلاب که هرچقدر به شما می‌دهم خودم هم به همان مقدار برم‌ی دارم. لذا در شبی که حاج شیخ فوت کرد نوشته‌اند و ثبت شده که خانواده‌اش شام نداشتند و از بیت آقای صدر یا آقای حجت شام برای بچه‌های حاج شیخ می‌فرستند. حالا بعضی‌ها می‌گویند هنر کرده و بعضی‌ها می‌گویند فضیلتی نیست برای حاج شیخ.

سیاست مرحوم حاج شیخ در مقابل رضاشاه

یک شخصی بوده به‌نام آقا رضا رفیع شریعتمدار رشتی این ملبس بوده و عمامه داشته، این از وزرای رضا شاه می‌شود با همان عمامه‌اش این آقا حالت رابط بین رضا شاه و حاج شیخ بوده و هر برنامه‌ای می‌خواست اجرا کنند این شخص را می‌فرستاده خدمت حاج شیخ. رضا شاه از ایشان درخواست می‌کند که فردا برو قم پیش حاج شیخ و فقط کاری که انجام می‌دهی این است که عمامه‌ات را بردار و برو و واکنش حاج شیخ رو می‌خواهم بفهمم. این شخص لباسش را می‌گذاره کنار و با لباس شخصی خدمت حاج شیخ می‌رسد. چند ساعتی که پیش حاج شیخ بوده و با هم ناهار هم خوردن تا بعد از ظهر هم مانده اما حاج شیخ درباره لباسش هیچ نگفته است. و ظاهراً دست رضاشاه را خوانده بوده؛ خداحافظی می‌کند و می‌رود روز بعد که پیش رضا شاه بوده گزارش می‌دهد که حاج شیخ از هر دری حرف زد الا اینکه بگوید که آقا چرا بی لباس آمدید! تعبیر رضاشاه را دقت کنید گفته‌بود که؛ «من هر کاری کردم، حاج شیخ با سیاست به من جواب داد» یعنی منتظر بوده یک اعتراضی بشود تا به حاج شیخ بگوید آقا به سایت را جمع کن.

گزارشگر: محمد رحمانی

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها