رحا مدیا | زهرا ابراهیمی
یکی از معضلاتی که در نقد مباحث دینی (مخصوصاً مباحثی که ابعاد فلسفی یا اجتماعی و سیاسی دارد) به چشم میخورد معضل مطلقگویی است. منتقد منصف کسی است که در نقد خود از بهکارگیری واژگانی که شائبه مطلقگویی را یدک میکشد اجتناب نماید.
نقد کردن نیازمند دقت و ظرفت است تا جایی که منتقد باید بهضرورت تفکیک میان بیان ایرادات و انکار خوبیها واقف باشد. برخی از منتقدان ممکن است کمتر به این مهم توجه کنند و باهدف تأکید بر یک موضوع، از قانون تعمیم استفاده کنند؛ حال آنکه تأکید بر یک نکته خاص نباید مجوزی برای مطلقگویی شود.
برای نقد باید بسترهای تاریخی و فرهنگی و عرفی یک موضوع را مدنظر قرارداد و بیتوجهی به این بسترها نقد منصفانهای را رقم نخواهد زد.
در کنار تعمیمهای بیجا، استدلالهای ضعیف و توسل به احساسات را میتوان از دیگر آسیبهای نقد منطقی دانست. حجتالاسلام و المسلمین استاد عبدالرحیم اباذری پژوهشگر حوزوی در کانال تلگرامی خود مطلبی را با عنوان «قیام حسینی، رهایی از جهالت» منتشر نمودهاست. ایشان در متن خود به خطر غفلت اشاره کرده و با تبیین رفتارهای متعصبانه و افراطی مذهبیون و مقایسه آن با نمونههای تاریخی بهنقد این رفتارها پرداختهاست. اباذری لزوم عقلانیت در دین را نیز از ضرورتهای مهم دینداری برشمرده است. اگرچه متن ایشان دارای نقاط قوت است؛ اما در عین حال میتوان گفت که ایشان ناخواسته در دام مطلقگویی افتادهاند.
در بخشی از متن ایشان آمده است: «در تعلیموتربیت جوانان مذهبی بیشتر به همین ظواهر و پوسته متمرکز شدیم و ملاک و معیار فقط انقلابی بودن و حزباللهی شدن شد، خیال کردیم که شیعه راستین همین است که فقط نماز، روزه بهجا بیاورد، در مراسم دعای ندبه، کمیل، زیارت عاشورا، راهپیمایی ۲۲ بهمن و روز قدس و اخیراً در پیادهروی اربعین حاضر شود کفایت میکند درحالیکه از نشر اخلاق نبوی، ترویج روح اسلامی و فرهنگ شیعی در جامعه غفلت کردیم» و در انتهای متن اینگونه نتیجه گرفتهاند: «(باید) اولاً: در کنار مناسک به اخلاق و معارف نیز توجه کنیم؛ ثانیاً: محافل افراطی و آدمهای تندرو را مهار و تعدیل نمائیم و ثالثاً: و فاق ملی، تفاهم دینی، سعهصدر را در میان جامعه عینیت بخشیم».
اباذری مطلب را بهشکلی بیان کرده گو اینکه مصداق افراطیگری و تندروی همان مواردی است که در بالا ذکر کرده؛ یعنی شرکت در راهپیمایی 22 بهمن و شرکت در راهپیمایی اربعین و روز قدس و… را از مصادیق افراطیگری دانسته و اینجا بهنوعی دچار مطلقگویی شدهاست.
نکته دیگر اینکه اگر بخواهیم موضوع مهمی چون توجه به پوسته دین و بیتوجهی به باطن آن را نقد کنیم باید مطلب را بهشکلی عنوان کنیم که پوسته و ظاهر زیر سؤال نرود. یعنی مخاطب با خواندن متن به این نتیجه نرسد که ظواهر مهم نیست و مهم این است که انسان دلش پاک باشد! توجه به باطن نباید عامل بیتوجهی و یا تنزلدادن ظواهر گردد.
اباذری در متن خود رهایی از جهالت را فلسفه قیام عاشور میداند؛ اما تعریفی از جهالت ارائه نمیدهد و تنها به مصداق جهالت یعنی تمسک صرف به مناسک اشاره میکند همین مسأله باعث میشود که در ذهن مخاطب انجام مناسک ظاهری با موضوع جهالت گره بخورد و مخاطب توان تفکیک آن را نداشتهباشد.
ایمان به عمل ختم میگردد؛ بنابراین رفتار دینی و سیاسی چون شرکت در راهپیمایی اربعین میتواند برگرفته از ایمان باشد و نه لزوماً توجه به پوسته و ظاهر دین! این نکته نیز از نگاه نویسنده مغفول ماندهاست.