یادداشت شفاهی؛

نسبت‌سنجی حوزه علمیه و انقلاب اسلامی 

آسیبی که حوزه به‌لحاظ تاریخی پیدا کرده این است که به تعبیر مرحوم آقای سید منیرالدین هاشمی شیرازی (ره): «تفاوت حضرت امام با خیلی از آقایان علما در این است که حضرت امام اصالة الاسلامی است، آقایان اصالة الحوزوی هستند»؛ حوزه که موضوعیتی ندارد. حوزه نهاد علمی دین است و اصل، دین است.

رحا مدیا | حجت الاسلام احمد رهدار، دکترای علومسیاسی

اینکه پرسیده می‌شود حوزه انقلابی باید چطور باشد و چه کار کنیم که حوزه انقلابی بشود، نشان از این دارد که حوزه حداقل در نسبت با انقلاب سر جای خودش نیست. آدم‌ها تا زمانی که چیزی را از دست ندهند دنبال آن نمی‌گردند. درست به همین علت است که ما تاکنون دنبال دست خود نگشته‌ایم. وقتی دنبال چیزی می‌گردیم به این دلیل است که قبلاً آن را از دست داده‌ایم. درست به همین علت است که شاید ما در دهه اول انقلاب به‌دنبال چنین موضوعی نبودیم که نسبت حوزه با انقلاب اسلامی چیست؟ جایی که حوزه وسط صحنه انقلاب است دیگر جای پرسش ندارد و هست.

اینکه گروه‌های مختلفی در حوزه از جریان‌های انقلابی به این تکاپو افتاده‌اند که نسبت حوزه و انقلاب اسلامی چیست؛ به گمان من نشان از این دارد که این نسبت در جاهایی ترک‌خورده است؛ اگر نگوییم که بعضی از راه‌هایشان قطع و حداقلی شده ‌است. توجه به این نکته از این جهت حائز اهمیت است که چیزی را که احتمالاً ممکن است برای بعضی از آقایان در لایه فرضیه، اثبات و طرح کنیم، به نظرم الان مفروض شده است.

مفروض موضوعی است که ما دیگر راجع به این بحث نداریم. ارتکاز جمعی حداقل طلاب انقلابی این است که آبی برای انقلاب از حوزه گرم نشده یا نمی‌شود. این را فرضیه نکنیم که بخواهیم ثابت کنیم، آدم‌هایی را مثال بزنیم، کارهایی را از انقلاب ذکر کنیم و بعد بگوییم که حوزه کجاست. عجالتاً این را مفروض بگیریم و ببینیم مشکل کجا است که این اتفاق‌افتاده است.

نکته بعدی این است که به گمان من حوزه و انقلاب دو چیز هستند. یعنی از اصل هم دو چیز هستند. قرار بوده که اینها در یک جایی به‌هم بپیوندند. در یک نقطه‌ای از تاریخ به‌هم‌پیوسته‌اند که آن نقطه، نقطه عطف هر دو آنها هم است. هم حرکت سیاسی اجتماعی جامعه اسلامی و هم خود حوزه است. الان ما نگران این هستیم که چرا یک‌چیز به‌دست آورده را داریم از دست می‌دهیم.

چیستی حوزه و رابطه آن با انقلاب

حوزه در اصل یک نهاد علمی برای استنباط احکام دینی، استنباط دین به معنی عام و بعد هم تلاش برای اقامه دین است. این اقامه دین یک سطوحی دارد که یک سطح آن شاید جزو سطوح عالی آن است و آن، سطح انقلاب است. انقلاب به معنی ساختار سیاسی است. یک سطح از اقامه دین در مقیاس حکومت است، در مقیاس ساختارهای سیاسی و در مقیاس تقنین است؛ وگرنه روزگاری هم که ما انقلاب اسلامی نداشتیم، حوزه، حوزه بوده، با نشاط بوده و کار خودش را انجام می‌داده است. نمی‌گویم که حوزه کامل بوده، می‌گویم که حوزه در نسبت با داشته‌های خودش، کارهای خودش را می‌کرده و به‌دلیل همان کارهایی هم که کرده، از دل آن انقلاب اسلامی در آمده است. این کار حوزه است و حوزه در اصل این است.

این حوزه در یک مقطع تاریخی خودش را به سطح حکومت رسانده‌ است. یعنی در یک مقطعی از تاریخ، حوزه دین را در مقیاس حکومت اقامه کرده است. یک ظرفیت‌هایی برایش باز شده که به نظر می‌آید آن ظرفیت‌ها را اندازه‌ای که از آن انتظار می‌رفت، حتی اندازه‌ای که مبنا و ماده و تجربه آن را داشت، فعال نکرده‌است.

ما در گذشته تاریخی در برخی از چیزهایی که نیاز داریم یک تجربه داشتیم. مثلاً در دوره صفویه در نسبت با حکومت اسلامی و قومیت‌ها و اقلیت‌های دینی یک تجربه داشتیم. اگر همان تجربه را در جمهوری اسلامی بیاوریم، وضعمان بهتر می‌شود.

حوزه و حکومت اسلامی

واقعیت این است که بنده معتقد نیستم که حوزه باید از حکومت اسلامی مستقل باشد. این به گمان من از همان میراث‌های غلط و میراث‌هایی است که به‌لحاظ تاریخی بر ما تحمیل‌شده است. حتی چند سال قبل که رهبر انقلاب به قم تشریف آوردند و فرمایشی راجع به استقلال حوزه داشتند، یک یا دو ماه قبل از اینکه ایشان به قم تشریف بیاورند، یک یا دو تن از مراجع بزرگوار تقلید راجع به استقلال حوزه فرمایشاتی داشتند و زیر سؤال برده‌بودند؛ گمان شخصی من این است که رهبر انقلاب خواستند که قصه را جمع کنند، وگرنه قصه استقلال حوزه از حکومت اسلامی منطقاً با عقل جور در نمی‌آید.

کسانی که این ایده را طرح می‌کنند، مفروض گرفته‌اند که حکومت اسلامی یک حکومت فاسد و دارای امکان عقلی حداقل انحراف و فساد است و بعد می‌گویند که اگر حوزه با این حکومت گره بخورد، طبعاً پر فساد، انحراف و نقص حکومت به حوزه و دین می‌خورد. هر دو غلط است. چه بگوییم حوزه و چه بگوییم دین.

به گمان من آسیبی که حوزه به‌ لحاظ تاریخی پیدا کرده این است که به تعبیر مرحوم آقای سید منیرالدین هاشمی شیرازی (ره): «تفاوت حضرت امام با خیلی از آقایان علما در این است که حضرت امام اصالة الاسلامی است، آقایان اصالة الحوزوی هستند»؛ حوزه که موضوعیتی ندارد. حوزه نهاد علمی دین است و اصل، دین است.

به نظر می‌رسد حوزه گرفتار یک تعصب صنفی شده و مأموریت خود را در جاهای دیگر فراموش کرده است. به همین علت گمان من این است که مسأله استقلال حوزه، بیشتر یک محتوایی ناشی از تحمیل وضعیت در حاشیه بودن حوزویان در گذشته تاریخی است. وگرنه الان که سرمایه حوزه جمع شده و در یک نهادی به‌نام ولی فقیه در رأس یک نظام اسلامی رفته، اگر حوزه خودش را از نظام ولایت فقیه کنار بکشد، یعنی اینکه تو خراب هستی یا امکان خراب شدن داری، من چرا هوای خودم را آلوده کنم!

وقتی ما می‌گوییم حوزه یعنی کجا و یعنی چه‌کسی؟ آدم‌های حوزه حیثیت‌های مختلف دارند. یک لایه‌ای از آدم‌های حوزوی شأن حقوقی دارند. مثلاً عضو شورای‌عالی مدیریت حوزه است. مسئول فلان مرکز حوزوی است و شأن حقوقی دارد. یکسری آدم‌ها هستند که شأن علمی دارند و لایه اساتید حوزوی هستند. اساتید سطح و اساتید خارج. هیچ شأن حقوقی ندارند. به این معنا که هم‌زمان قدرت امضا ندارند، قدرت تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نهادی ندارد. یک لایه از حوزوی‌ها هم طلبه‌ها هستند. هر سه اینها حوزه هستند.

تنظیم: بابک شکورزاده

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها