رحا مدیا | محمدامین امامی
اتهام بیسوادی به شخصیتی که سالها در بالاترین سطوح اجرایی کشور خدمت کرده و پیش از آن نیز سابقهای طولانی در تدریس سطوح عالی در معتبرترین نهادهای علمی و حوزوی داشته است، نه تنها یک افترا به فرد، بلکه خدشهای جدی به اعتبار نظام آموزشی و علمی کشور محسوب میشود. در این میان، سکوت معنادار و تاسفبار مراکز علمی و حوزوی در قبال این اتهام، که متوجه رئیسجمهور شهید، آیتالله سید ابراهیم رئیسی بود، پرسشهای جدی و انتقادات بنیادینی را برانگیخته است. چگونه ممکن است نهادهایی که خود شاهد سالها تدریس ایشان در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه امام صادق، دانشگاه آزاد و مدرسه عالی شهید مطهری بودهاند، و حوزههای علمیه مروی، مجد، امیرالمومنین و امام حسین تهران که سالها میزبان تدریس دروس سطح عالی ایشان بودهاند، در برابر چنین اتهام سنگینی سکوت اختیار کنند و هیچگونه بیانیهای در دفاع از جایگاه علمی ایشان صادر ننمایند؟
این سکوت، خواه ناشی از غفلت باشد یا پرهیز از ورود به فضاهای سیاسی ملتهب کشور، در هر صورت پیامدهای ناگواری به دنبال داشته است:
نخست آنکه، اعتبار و جایگاه خود حوزه و دانشگاه به عنوان نهادهای تربیتکننده نیروهای علمی تراز اول کشور زیر سوال رفته است. چگونه میتوان انتظار داشت این نهادها در بزنگاههای حساس از کیان علمی کشور دفاع کنند، در حالی که در مواجهه با اتهامی چنین سنگین علیه یکی از پرورشیافتگان و مدرسان خود، مهر سکوت بر لب زدهاند؟ این انفعال، تصویری از نهادهای علمی و حوزوی منفعل و بیتفاوت در برابر تخریب سرمایههای علمی کشور به نمایش میگذارد.
دوم آنکه، این سکوت نه تنها به لکهدار شدن آبروی نظام اسلامی منجر شده است بلکه به دامن زدن به روند تخریب چهرههای خدوم و متعهد نیز کمک کرده است. فردی که سالها در عالیترین مناصب قضایی و سپس ریاست جمهوری مشغول خدمت بوده و همواره بر تعهد و خدمتگزاری او به مردم تاکید شده است، به سادگی و بدون واکنش قاطع نهادهای علمی، متهم به بیسوادی میشود. این امر، دستاویزی برای بدخواهان و رقبا فراهم میآورد تا با تضعیف جایگاه علمی مسئولان نظام، مشروعیت و کارآمدی آن را زیر سوال ببرند. چگونه میتوان پذیرفت که شخصیتی با چنین سوابق علمی و اجرایی، به آسانی مورد تمسخر و استهزای رقبا قرار گیرد و نهادهای متولی امر آموزش و علم در کشور، در این میان نقش تماشاچی را ایفا کنند؟
پرسش اساسی اینجاست که علت این سکوت چه بوده است؟ آیا مسئولین این مراکز در تراز علمی آقای رئیسی تردید داشتهاند؟ اگر چنین بوده، چرا اجازه تدریس ایشان در سطوح عالی این نهادها داده شده است؟ و اگر تردیدی نبوده، پس این سکوت طولانی و بیعملی در برابر یک اتهام ناروا چه توجیهی دارد؟ از زمان طرح این اتهامات تا کنون، ما شاهد هیچگونه واکنش رسمی و قاطعی از سوی این مراکز نبودهایم. این سکوت ادامهدار، نه تنها ابهامات را رفع نکرده، بلکه بر عمق آنها افزوده و این گمانه را تقویت میکند که شاید ملاحظات سیاسی یا ضعف در احساس مسئولیت اجتماعی، مانع از دفاع این نهادها از جایگاه علمی یکی از اعضای دیرین خود شده است.
مطالبهی جدی از مسئولین مراکز علمی و حوزوی پاسخ به این سوالات است؛ چرا در مواجهه با این بد اخلاقی و بیتقوایی سیاسی سکوت اختیار کردید؟ چرا اجازه دادید یک شخصیت علمی فعال در سطوح بالای مدیریتی کشور، اینگونه مورد استهزا و توهین قرار گیرد؟ و چرا تا به امروز نیز حاضر به شکستن این سکوت و روشنگری در این خصوص نشدهاید؟ این سکوت، نه تنها در زمان خود یک اشتباه استراتژیک بود، بلکه تبعات آن همچنان بر پیکره نظام علمی و اجرایی کشور سنگینی میکند. انتظار میرود مسئولین محترم این نهادها، با شفافیت و شهامت، دلایل این سکوت را برای افکار عمومی تبیین نموده و از این پس، در دفاع از جایگاه علم و عالمان کشور، رویکردی فعالانهتر و مسئولانهتر اتخاذ نمایند. بیشک، تداوم این سکوت، نه تنها به ترمیم آسیبهای گذشته کمکی نخواهد کرد، بلکه اعتماد جامعه علمی و افکار عمومی را بیش از پیش سلب خواهد نمود.