رحامدیا | بابک شکورزاده
«منشور روحانیت»، پیام امام خمینی(ره) خطاب به سطوح مختلف طلاب و جامعه روحانیت است که در ۳ اسفند ۱۳۶۷ش، در جواب به شبهاتی در مورد نظام اسلامی و شیوه عملکرد آن صادر شد. امام خمینی در این پیام، راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران و رسالت حوزههای علمیه را تعیین کرد و از دغدغهها و نگرانیهای خود دربارهٔ این نهاد سخن گفت. منشور روحانیت یکی از مهمترین اسناد برجایمانده از امام خمینی است و میتوان آن را نوعی وصیتنامه خاص هم تلقی کرد.
یکی از دغدغهها و به نوعی گلهمندیهای امام خمینی این بود که سپردن امور مهم و پستهای کلیدی به افرادی که اعتقاد راسخی به اسلام ناب نداشتند اشتباه بوده است و حضور این افراد باعث انحراف انقلاب از مسیر واقعی خود خواهد شد.
امام خمینی در فرازی از منشور چنین میفرماید: «من امروز بعد از دهسال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میكنم كه بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمهی كشور به گروهی كه عقیدهی خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است كه تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود؛ گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی كار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم كه آنان به چیزی كمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حركت بهسوی آمریكا جهانخوار قناعت نمیكنند… .»
متاسفانه این مشکل همچنان پابرجاست و با گذشت بیش از چهل و اندی سال که از انقلاب اسلامی میگذرد بدنه انقلاب دچار چنین افراد ناسالمی هست که عملا اعتقادی به ماهیت و اهداف انقلاب ندارند. برخی جریانها و افراد متمایل به غرب و آمریکا افسار قدرت را به دست گرفتند و مسیر انقلاب و راه امام و انقلاب را منحرف کردند. بخشی از این اتفاق نامیمون، بعد از فتنه 88 که ماهیت خیلی از این جماعت رو شده بود و دیگر جایی برای مماشات باقی نمانده بود، روی داد.
آنچه که تعجب و تأسف بیشتری را به همراه دارد این پرسش است، چرا نهادهای بالادستی، با وجود نمایان شدن چهره واقعی برخی از این جریانها مانع این حضور نشدند. در حالی که جا داشت ساز و کارهایی انجام شود تا این جماعت عملا بایکوت سیاسی شوند. انقلاب اسلامی تا چه زمانی باید گرفتار تفکرات لیبرالی، غربگرایی و غیر انقلابی شود؟! آیا حضور این طیف سیاسی در تعارض با انقلاب اسلامی و اهداف آن نیست؟ مگر یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب، استقلال و خودکفایی نبود. اگر قرار بود که جامعه به سمت غربگرایی و پیادهسازی تفکرات لیبرالی برود چرا اصلا انقلاب شد؟!
با این وجود، از آنجا که برخی مسئولان حاضر در پستها کلیدی را قشر طلبه، خصوصا روحانیون معمم تشکیل میدهند؛ یکی از رسالتهای مهم حوزه علمیه، تربیت نیروهایی است که علاوه بر روحیه تقوا و تهذیب نفس، معتقد به مبانی امامین انقلاب باشند که اگر به پستهای مهم راه پیدا کردند، هم باعث بدبینی مردم به دین و انقلاب نشوند و مسیری را طی کنند که همسو با آرمانهای انقلاب باشد و باعث انحراف نشود.
حوزه علمیه همچنینن میتواند با تبیین مبانی انقلاب و فرهنگ سازی درست مدیریتی درموقعیتهای مختلف؛ از جمله جایگاه منبر و استادان حوزوی که کرسی تدریس در دانشگاه دارند نقشآفرینی موثری در آگاه سازی و تربیت مدیران غیر روحانی داشته باشند و فرهنگ باور به اهداف بلند انقلاب را نهادینه کند.
یکی از معضلاتی که کشور در این زمینه با آن روبه رو است، رشتههای علوم انسانی حاکم بر دانشگاهها مثل علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی و… است که عمدتا بر پایه تفکرات اومانیستی و غیر الهی است و عملا میتواند فرهنگ غرب را در دانشجویان نهادینه کند. طبیعی است که اگر دانشجوی امروز، با این تفکرات رشد یابد، وقتی فردا به جایگاهی برسد و سر از پستهای مهم در بیاورد، همان مسیری را خواهد رفت که امام راحل نسبت به آن دغددغه داشت و آن را آفتی برای انقلاب میدانست.
بنابراین حوزه علمیه میتواند نقش قابل توجهی در این زمینه داشته باشد و با حاکم کردن تفکر الهی بر تفکر اومانیستی و نقد و به چالش کشیدن تفکرات غربی، گام موثری در سالم سازی مدیران داشته باشد و حداقل به صورت غیرمستقیم در تربیت مسئولین تراز انقلاب اسلامی نقش داشته باشد.
یادداشت «لبنان پر افتخار» از همین نویسنده