آیت الله محمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی از مراجع تقلید بزرگ شیعه درعصرقاجار بوده و نقش بسیارمهمی در تحولات سیاسی آن دوران خصوصا انقلاب مشروطه داشته است.ایشان از بزرگترین حامیان و نظریه پردازان فقهی مشروطه بوده و نقش محوری و رهبری سیاسی-مذهبی را در مراحل اولیه و بحرانی نهضت مشروطه آغاز کرد.آرای سیاسی ایشان محل مناقشات زیادی در بین جریان های مختلف سیاسی و فرهنگی بوده از همین رو جا دارد در بزرگداشت ایشان به مرور برخی اندیشه های سیاسی ایشان و شبهات حول شخصیت سیاسی شان بپردازیم. گفتگوی ذیل با حجت الاسلام والمسلمین دکتر مهدی ابوطالبی عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی ره پیرامون اندیشه های سیاسی مرحوم آخوند خرسانی می باشد.
سوال :آیا مرحوم آخوند خراسانی از اساس یا تشکیل حکومت اسلامی مخالف بود؟
حضور مرحوم آخوند خراسانی در نهضت مشروطیت و تلاش برای تغییرات در ساختار سیاسی حکومت ایران تأکید بر ضرورت نظارت فقها بر مصوبات مجلس و تأکید بر صلاحیت اخلاقی و اعتقادی نمایندگان مجلس، تأکید بر تطبیق قانون و مواد سیاسی با شریعت و ممانعت از حضور افراد ملحد و فرق ضاله در مجلس و تأکید بر اینکه مشروطیت باید بر اساس مذهب شیعه اثنی عشری باشد هم دلایل واضحی است بر اینکه ایشان قائل به اسلامی شدن حکومت و ارکان آن در عصر غیبت هستند. تلگراف ایشان و برخی علمای نجف به شرح ذیل است:
از نجف اشرف، توسط جناب حجةالاسلام نوري دامت بركاته، مجلس محترم شوراي ملي شيدالله تعالي اركانه. مادة شريفه ابديه ـ كه بموجب اخبار واصله، در نظامنامه اساسي درج و قانونيت مواد سياسيه و نحوها من الشرعيات را بموافقت با شريعت مطهره منوط نمودهاند ـ از اهم مواد لازمه و حافظ اسلاميت اين اساس است.
و چون زنادقه عصر بگمان فاسد حريت اين موقع را براي نشر زندقه و الحاد مغتنم و اين اساس قويم را بد نام نموده، لازم است ماده ابدية ديگر، در رفع اين زنادقه و اجراي احكام الهيه عزّ اسمه بر آنها و عدم شيوع منكرات درج شود تا بعون الله تعالي نتيجه مقصود بر مجلس محترم مترتب، و فرق ضالّه مأيوس و اشكالي متولد نشود. انشاء الله تعالي. الاحقر الجاني محمد كاظم الخراساني، الاحقر عبدالله المازندراني. هفتم جماديالاولي .
سوال دوم:منظور آخوند خراسانی ره در نامه 21 دلیلی از غیرعملی بودن حکومت اسلامی چه بود؟
نامه یا گفتگوی منقول بین مرحوم آخوند و مرحوم نایینی در مورد مخالفت مرحوم اخوند با ولایت فقیه و حکومت اسلامی که عمدتا در فضای مجازی منتشر شده است هیچ سند معتبر تاریخی ندارد، مضاف بر اینکه نه ادبیات آن به ادبیات رایج دوره مشروطه میخورد و نه محتوای آن متناسب با شأن علمی مرحوم آخوند خراسانی است. لذا این مطلب از لحاظ سندی و محتوایی مخدوش است و قابل استناد نیست. کتابی هم در رد سندی و محتوایی این مطلب نوشته شده است:
سوال سوم:نقش آخوندخراسانی ره در پررنگ کردن فضای سیاسی حوزه نجف تا چه میزانی بود؟
حضور مرحوم آخوند خراسانی به عنوان یکی از بزرگترین مراجع تقلید در نجف اشرف در وقایع مهم سیاسی اجتماعی نجف اشرف و صدور بیانیه و تلگراف در مسائل مختلف مثل استفاده از کالای ایرانی و پرهیز از کالای خارجی، حضور و به نوعی رهبری نهضت مشروطیت همراه با سایر علما و مراجع تهران و نجف و صدور بیانیه های متعدد در مراحل مختلف نهضت مشروطیت و مواضع ایشان در مقابل زیاده خواهی و اشغال مرزهای ایران توسط بیگانگان، هم یک مرجعیت سیاسی به ایشان در نجف اشرف داد و هم در پررنگ شدن فضای ساسی در نجف اشرف بسیار تاثیرگذار بود. بسیاری از طلاب و حوزویان و مردم به تبع ایشان در فعالیتهای سیاسی وارد شدند و پیگیر مسائل سیاسی بویژه در نهضت مشروطیت بودند.
سوال چهارم:نقش آخوند خراسانی ره در صدور حکم جهاد علیه محمدعلی شاه قاجار و تقویت نهضت مشروطه تا چه میزانی بود؟
صدور حکم جهاد علیه محمد علی شاه برای احیای مشروطیت و مجلس شورا با محوریت مرحوم آخوند خراسانی بود لذا ایشان مهمترین نقش را در این مرحله از نهضت داشت و چنانکه در منابع تاریخی ذکر شده بسیاری از حاضران در این مرحله از نهضت بر اساس حکم ایشان ورود کردند. لذا کسروی تصریح می کند که ستارخان و باقرخان به اعتبار فتاوای علمای نجف پا در عرصه مشروطیت نهادند و ستارخان دائما این را تکرار می کرد که میروم ک حکم علمای نجف را اجرا کنم.
سوال پنجم:علت اختلاف مرحوم آخوندخراسانی با شهید شیخ فضل الله نوری چه بود و انگلیسی ها در آن چه نقشی را ایفا کردند؟
شيخ شهيد و مرحوم آخوند هر دو در اصل مشروطيت به معناي تحديد قدرت سلطنت و دولت البته با قوانين مطابق با شرع،هر دو با مساوات در محدوده دستورات شرعي، هر دو با آزادي به معناي آزادي از ظلم و ستم و حق اظهار نظر در امور سياسي اجتماعي بازهم در محدوده احکام ديني و هردو با تشکيل مجلس شورا به شرط عدم قانونگذاري بر خلاف موازين شرعي ـ با نظارت علما و مجتهدين طراز اول ـ موافق بودند و هر دو در طول نهضت خواهان همين مطلب بودند. ولي با گذشت زمان، در طول نهضت شيخ شهيد به اين نتيجه رسيد كه مشروطهاي كه در تهران محقق شده و در حال رشد و گسترش است، مشروطه مورد نظر وي و علماي نجف و ساير علماي بلاد نيست و روند آن خلاف شرع مطهر است، لذا با آن مخالفت كرد و آن را تحريم كرد، اما مرحوم آخوند بنا به دلايلي به اين نتيجه رسيده بود كه اين مشروطه همان مشروطه مورد نظر ايشان و مطابق شرع مبين است و لذا آن را تأييد كردند و مخالفت با آن را مخالفت با امام زمان (عج) دانست. لذا اختلاف اين دو بزرگوار اختلاف در تشخيص مصداقِ يك كلي (يعني مشروطة منطبق با شرع) بود كه هر دو در آن كلي اشتراك نظر داشتند و براي رسيدن به آن تلاش کردند و در همه موارد همه آنها به دنبال تطبيق و تنظيم مشروطه و مفاهيم آن با شرع مقدس بودند. اما اختلاف در تشخیص مصداق و موضع متفاوت نسبت به مجلس محقق شده در تهران در چند امر بود:
اختلاف در شناخت رجال سیاسی فعال در مشروطه
مرحوم شيخ در رجال شناسي از مرحوم آخوند جلوتر بود. به عبارت ديگر اين اختلاف موضع ناشي از عدم شناخت صحيح مرحوم آخوند از ماهيت فكري روشنفكران سكولارِ طرفدار مشروطه و نيّات غير مذهبي و ضد ديني آنها در ابتداي نهضت و در زمان تأسيس مجلس و برعكس، شناخت دقيق شيخ از آنها و توجه و دقت نظر وي نسبت به حركات و نيات و افكار آنها بود.
اين شناخت شيخ و عدم شناخت آخوند نيز مربوط ميشود به حضور چندين ساله شيخ در تهران و در متن جريان نهضت و عدم حضور آخوند در متن نهضت و همراهي با نهضت از طريق اخبار و اطلاعاتي كه به وي ميرسيد كه قطعاً به طور دقيق و آنچنان كه شيخ مطلع بود، نميتوانست در جريان اوضاع و احوال ايران و خصوصاً تهران باشد و حتي بعضاً خبرهاي نادرست و كذب نيز به ايشان ميرسيد و حتي شايد در مواردي نامهها و فتاوايي به اسم ايشان صادر ميشد كه حقيقت نداشت و برخی منابع خارجی در این امر تاثیرگذار بودند. در همين زمينه در جلسه 163 مجلس شورا در تاريخ 1330 شوشتري نمايندة مجلس گفت:
«اسنادي الان توي خانه من است به نام مرحوم آيت الله عظمي آخوند خراساني يا حاج ميرزا حسين … كه اينها [مخالفين شيخ] برميداشتند مينوشتند عكس ميآوردند كه حضرت آيت اللّه عظمي شيخ [فضل اللّه] نوري فرمودند امور حربيه حرام است يا فلان شخص مهدورالدم است. بعد فهميديم تمام اين اسناد از منبع خارجي بوده است، براي اينكه عالَم روحانيت و اسلام را تكان بدهند … براي اينكه اختلاف در ايران پيدا بشود و براي اينكه وحدت كلمه از ايران رخت بربندد و براي اينكه هر آدم متنفذي را و هر آدم مؤثري را ما در ايران خائن بشناسيم».
نامهاي كه 9 ماه پس از قتل شيخ (12 ربيع الثاني 1328) مرحوم آخوند و مرحوم مازندراني به عضد الملك نوشتند، حكم به فساد مسلك سياسي تقيزاده داده و خواهان اخراج وي از مجلس شدند، دلیل بر همین عدم شناخت است. در اين نامه آمده است:
«عجالتاً آنچه كه به تحقيق و وضوح پيوسته آنكه، وجود آقا سيد حسن تقيزاده به عكس آنچه اميدوار بوديم مصداق اين شعر است:
فكانت رجاءً ثمّ صارت رزيّهً لقد عظمت تلك الرزايا و جلّت
… چون ضديت مسلك سيد حسن تقيزاده كه جداً تعقيب نموده است با اسلاميت مملكت و قوانين شريعت مقدسه بر خود داعيان ثابت و از مكنونات فاسدهاش علناً پرده برداشته است. لذا از عضويت مجلس مقدس ملي و قابليت امانت نوعية لازمة آن مقام منيع بالكليه خارج و قانوناً و شرعاً منعزل است.»
دقت در معناي شعر مذكور كه مرحوم آخوند، تقيزاده را مصداق آن شعر معرفي ميكند، در تأييد ادعاي ما راه گشاست. معناي شعر اينست:
ابتدا مايه «اميد» بود سپس تبديل به «مصيبت» شد؛ مصيبتهايي سخت و بزرگ.
يعني تقيزاده در ابتدا به قدري مورد حسن ظنّ مراجع نجف بوده كه مايه اميد آنها حساب ميشده ولي بعد از مدتي مصيبتي براي آنها شد و اين بعدها براي آنها روشن و آشكار شد. مصيبت آن هم به حدي بود كه مانند يك عضو فاسد در بدن كه ديگر اميدي به بهبود آن نيست و بايد قطع شود، تصميم به جدا كردن وي از جريان مشروطه و مجلس گرفتند. در حالي كه مرحوم شيخ فضل الله نوري سه سال قبل به اين نتيجه رسيده بود.
اختلاف در غرب شناسی
به نظر ميرسد مرحوم آخوند نسبت به غرب و مفاهيم غربيِ مشروطه، آزادي و مساوات آگاهي كامل و جامعي نداشت. در حالي كه دلايل و قرائني وجود دارد كه نشان ميدهد شيخ فضل الله با مباني فرهنگ و تمدن غرب و اصول موضوعه فكري و سياسي آن، آشنايي كلي اما عميقي داشت و نقادي شيخ فضل الله نوري از ماهيت نظام مشروطه عميقتر و دقيقتر از مرحوم آخوند بود.
عبارات و كلام شيخ در نوشتهها و اعلاميههاي وي در همان بحبوحة مشروطه نشان از آگاهي كلي ولي عميق وي از انديشه و نظام فكري غرب و عالَم جديد دارد:
«در اين عصر ما فرقهها پيدا شدهاند كه بالمرّه منكر اديان و حقوق و حدود هستند. اين فرق مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض اسمهاي مختلف است: آنارشيست، نهيليست، سوسيساليست، ناطوراليست، بابيست و …»
«[غربيها] مهمي جز تكميل حس ظاهر و قواي نكرويه ندارند و عقولشان مغطي به اغطيه كثيره كثيفه شده»
مرحوم شيخ علاوه بر اين غربشناسي كلي ولي عميق، نسبت به مسائل روز و جاري ايران و جهان نيز آگاهي خوبي داشت و همواره به دنبال كسب آخرين اخبار و اطلاعات مربوط به ايران و اسلام در نقاط مختلف جهان بود. از مرحوم آيت الله شيخ حسين لنكراني نقل شده است كه مرحوم شيخ فضل الله با حاج ميرزا عبدالغفار خان نجم الدوله (رياضيدان و منجم نامدار و دانشمند ذوفنون عصر قاجار) ارتباطات خاصي داشته و ايشان اوراق و نشرياتي را كه در خارج از كشور منتشر ميشد و در رابطه با اسلام و ايران بود تهيه ميكرد و همراه با ترجمة بخشهايي از آنها كه به زبانهاي غير شرقي بود، تحويل مرحوم شيخ ميداد.
همچنين آمده است كه مرحوم شيخ كار ترجمه و ارسال مندرجات مطبوعات اروپايي دربارة ايران را در صدر مشروطه به علامه ميرزا محمد خان قزويني (مصحح ديوان حافظ و چهار مقاله عروضي) واگذاشته بود كه نزد شيخ درس خوانده و در آن زمان در اروپا به سر ميبرد.
اختلاف در اولویت دشمن شناسی
دلیل سوم اختلاف مرحوم آخوند و شیخ فضل الله اختلاف در اولویت در دشمن شناسی بود . مرحوم آخوند خراسانی در میانه نهضت مشروطه دشمن اصلی و نقطه اصلی مبارزه را استبداد میدانستند و بعد استعمار. اما شیخ فضل الله به رغم مبارزه با استبداد در نهضت مشروطه با روشن شدن نقش بیگانگان و غربگرایان خطر آنها را مهمتر از خطر استبداد میدید.



