به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام والمسلمین سیدرضا محبوبی، فعال فرهنگی در گفتوگو با رسانهی رحا مدیا به تبیین جریان قیام و مقاومت پرداخت و گفت: قیام قطعاً هزینه دارد. آن چیزی که ممکن است در این ایام جامعه اسلامی را نسبت به قیام سست کند، هزینههای قیام است. بله قیام هزینه دارد، قیام صبر میخواهد. فرمودند: «مَا اَحَدٌ مِنّا اَهلَ البَیتِ یُطفِعُ ضَیماً اَو ظُلماً». کسی از ما اهل بیت نیست که قیامی بکند، نهضتی به خرج بدهد و بهنحو مراتب پایینتر مقابل ظلم و ضیمی بایستد، «إلا صَرِعتهُ البَلیة».
آنچه پیش روی شماست مشروح این گفتوگو است.
*به عنوان اولین مسأله، متأسفانه شاهد این قضیه هستیم که برخی تلاش میکنند تا قیام امام حسین(ع) را جوری تبیین کنند که از آن قیام علیه دستگاه ظلم بنی امیه بیرون نیاید. نظر شما دراین باره چیست؟
در ابتدا به صراحت باید این اعتراف را کرد که حتی خیلی از مذهبیهای طرفدار سیدالشهداء، چه در حوزه علمیه و چه در نظریه پردازهای خارج از حوزه علمیه، هنوز تلاش میکنند اصل این که اباعبدالله(ع) در مقابل ظلم قیام کرده باشند را بهسوی دیگری ببرند و بهنحو دیگری تعبیر کنند و بگویند که امام حسین(ع) اصلاً قیام نکردند.
بارها شده در برخی از محافل بحث شده در مورد اینکه امام حسین(ع) قیام نکردند. ایشان فرار کردند. از مدینه و مکه خارج شدند. قصد اینکه مقابل حکومت بایستند را هم نداشتند. چنین تعبیری داشتند که: «امام اراده نمیکند قیام کند مگر اینکه قیام به ثمر برسد. قیام اهلبیت همان قیام حضرت حجت است که در روایات بیانشده. امام زمان(ع) باید ظهور کنند. هر قیامی قبل از آن باشد با گرفتاری همراه است و…». یعنی عدهای اصل قیام امام حسین(ع) را هم کتمان میکنند. مخصوصاً جریاناتی از انجمن حجتیه یا بعضاً متصل به این جریان که طرفدار عالمی ندارند. اینطور که بگوییم یک انسان فرهیخته اهل علمی پای این قول باشد. من ندیدم که تاکنون عالمی چنین حرفی را بزند.
خیلی عجیب است که دیگر بخواهیم در مورد خود قیام ابا عبدالله(ع) هم ان قلت بکنیم و بگوییم که این قیام نبوده است، فراری بوده است که به یک جهاد و به یک درگیری منجر شده است. یعنی ابا عبدالله(ع) مجبور شدهاند که در انتهای قضیه بجنگند. در اینجا یک خلطی رخ داده و آن هم این است که خود امام حسین(ع) در عبارات مختلفی که وجود دارد و در اسناد متعدد هم ذکر شده فرمودند: «إنی لم اخرج اشراً و لا بطراً». حضرت فرمودند که من دارم خروج میکنم. در مقابل یک خلیفهای که حضرت میفرمایند: «اِذا بٌلیَتِ الاِسلام بِراعٍ مِثلَ یَزید. فَعلَی الِاسلام وَ اَلسَّلام». خصوصیت قیام اباعبدالله(ع) این است که مقابل یک شخصیت ظاهر الفسقی، خلاف معاویه که پدر یزید بود و امام حسین(ع) 10 سال در زمان خلافت معاویه امامت دارد ولی حضرت در آن 10 سال قیام و خروجی نمیکنند. بعد از معاویه شرایط برای قیام حضرت در زمان یزید مهیا میشود. یزید ابن معاویه خصوصیاتی دارد که مردم را برای خروج ابا عبدالله(ع) آماده کرده است. وگرنه همین حضرت 10 سال از امامتشان در زمان خلافت معاویه است ولی حضرت بروز و ظهوری ندارند. حتی روایات نقلشده از حضرت در زمان معاویه، در 10 سال اول امامت حضرت، بسیار قلیل است. شاید قریب به 100 روایت بیشتر از امام حسین(ع) نقل نشده. یعنی حتی مردم احکام خود را هم میرفتند و از ابن عباس میپرسیدند و از امام حسین(ع) نمیپرسیدند. یعنی حضرت آنقدر تحت فشار هستند. فقط آن خطبه معروف مِنَی که 2 سال قبل از قیام اباعبدالله و آخرهای عمر معاویه است، مقداری بروز اجتماعی دارد و رنگ و بوی بروز اجتماعی گرفته است. قبل از آن شرایط خیلی پیچیدهاست.
جا دارد راجع به این قضیه هم عرض کنیم که چه شرایطی است؟ امام از چه چیزی میترسد؟ اما که از جان دادن نمیترسند. آیا وقتی امام حسن(ع) صلح میکنند از جان دادن میترسند؟ ابداً. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ إِمَامَانِ قَاما أَوْ قَعَدا». یا آیا امیرمؤمنان علی(ع) اگر در ماجرای سقیفه صبر میکنند، قعود میکنند و قیام نمیکنند، ترس از جان دارند؟ ابداً. خود حضرت میفرمایند: «من یک عمری دنبال جان دادن در رکاب پیامبر بودم». حضرت از لیلةالمبیت در بیست و چند سالگی جان خود را نثار این دین کرده. پس چیست که حضرت را وادار به قعود میکند؟ نتیجه این خون دادن. یعنی در زمان سقیفه، در زمان معاویه، در 10 سال امامت امام مجتبی، در 10 سال امامت سیدالشهداء(ع) در زمان حکومت معاویه، حتی شرایط خون دادن هم برای امام فراهم نیست. این روایت نورانی که آبان ابن تغلب از امام صادق(ع) در احتجاج طبرسی نقل میکند، خیلی روایت عجیبی است. حضرت خطاب به سلمان فارسی، اباذر، مقداد، ابو هیثم ابن تیهان و اینهایی که بعد از ماجرای سقیفه آمدهاند و به حضرت میگویند که قیام کنید. ما در رکاب شما هستیم. به مسجد تشریف ببرید. ما میآییم و شمشیر بهدست میشویم. حضرت میفرمایند: «اگر شما این کار را بکنید من هم برای دفاع از شما در پشتسر شما دست به شمشیر خواهم شد و بدانید که قطعاً ما را خواهند کشت». مگر حضرت از جان دادن ابا دارد؟ ابداً. فرمودند: «وَاللّه ِلابن أبیطالِبٍ انس بالموت مِنَ الطِّفلِ بِثَدیِ اُمِّه». پسر ابیطالب به مرگ مأنوس است. همانطور که فرزند شیر خوار به شیر مادر وابستهاست. من اینطور به مرگ مأنوس هستم. در غزوات رسول الله اکرم دنبال شهادت میگشتم. در لیلةالمبیت شهادت را به جان خریدم و جای رسولالله خوابیدم. این امیرالمؤمنان قطعاً ترسی از مرگ ندارد. قطعاً دنبال شهادت است. قطعاً دنبال قتل فی سبیلالله است. به تعبیر امام سجاد(ع): «اَلْقَتْلُ لَنا عادَةٌ وَ کَرامَتُنَا الشهاده».پس چیست که در زمان معاویه مانع قیام حضرت است؟ برای امام مجتبی همین طور. برای امام حسین(ع) همین طور. برای امیرالمؤمنین در زمان بعد از شهادت رسول اکرم(ص) همین طور.
چرایی عدم قیام به شمشیر بقیه ائمه علیهمالسلام
این عبارت نورانی امام صادق(ع) از آبان ابن تغلب که در احتجاج طبرسی نقلشده. نظائر این هم در نهج البلاغه و در عبارات دیگر است. حضرت میفرمایند: «اگر قیام کنیم و دست به شمشیر شویم و قیام به صیف کنیم، کشته خواهیم شد. ولی بدانید که این خون دادن ما را هم اینها حل خواهند کرد». یعنی شرایط جور چنان غالب است و مردم چنان تحتتأثیر شرایط جور هستند که حتی خبر خون دادن ما هم به گوش آیندگان نخواهد رسید. این عبارت حضرت امیر است: «کالکحل فی العین او کالملح فی الزاد». ما را حل خواهند کرد. مثل نمک در غذا و مثل سرمه در چشم حل خواهیم شد و به چشم نخواهیم آمد. حتی خون امیرالمؤمنین(ع). یعنی شرایط در زمان جور بهگونهای است که حضرت فرمودند: «طَفِقتُ أرتَئي بَينَ أن أصُولَ بِيَدٍ جَذّاءَ ، أو أصبِرَ على طَخْيَةٍ (ظُلمَةٍ) عَمياء». مردد بودم قیام کنم یا اینکه صبر کنم. « فَرَأيتُ أنّ الصَّبرَ على هاتا أحجى». نگاه کردم دیدم اینجا جای صبر کردن است. یعنی هیچ مجالی برای قیام حضرت امیر وجود ندارد و حضرت مجبوراً قعود را انتخاب میکند. صَبَرتُ. صبر کردم. در چه شرایطی؟ «فِی العَینِ قَذیً، و فِی الحَلقِ شَجاً». مجبور به صبر کردن شدم. چون شرایط قیام فراهم نبود. زمان امام مجتبی(ع) همینطور است. زمان امام حسین(ع) در 10 سال اول همینطور است. تا زمانی که یزید ابن معاویه روی کار میآید.
در زمان یزید ابن معاویه که یک یاغی مانند نعمان ابن بشیر که از فرماندهان اصلی معاویه در زمان غارات است و در زمان سیدالشهدا(ع) والی کوفه است، وقتی که خبر میرسد مسلم ابن عقیل دارد به کوفه میآید میگوید: «من مجالی نمیبینم برای اینکه در رکاب یزید مقابل حسین ابن علی، سبط رسول الله اکرم بایستم». یعنی شرایط یزید ابن معاویه از نظر مقبولیت در بین خود اعضای بنی امیه و مریدان بنی امیه اینگونه است که امام حسین(ع) میفرمایند: «لم اخرج اشراً و لا بطراً». ««اِذا بٌلیَتِ الاِسلام بِراعٍ مِثلَ یَزید. فَعلَی الِاسلام وَ اَلسَّلام». در چنین شرایطی حضرت خروج میکنند.
شما چطور میتوانید این را به چیز دیگری حمل کنید. یعنی در زمانی که مردم در بیعت با یزید ابن معاویه هستند، یعنی علیالظاهر در بیعت کسی دیگر هستند و معاویه برای پسرش یزید بیعت گرفته. در این شرایط حضرت مسلم ابن عقیل را به کوفه میفرستند و مسلم دارد برای امام حسین(ع) بیعت میگیرد. شما این این چگونه تلقی میکنید؟ اگر خروج تلقی نمیکنید. اگر قیام تلقی نمیکنید. اگر نهضت تلقی نمیکنید. اینکه دیگر بهنحو قطع است. یعنی امام حسین(ع) خروج و قیام کردند. چه در کلمات خودشان است، چه در گواهیهای تاریخی و چه در نحوه کاری که حضرت انجام دادند. بله قرار نبود حضرت به این زودی جنگ کنند. نرسیده به کوفه وارد یک ماجرای جدال بشوند. حضرت پای آن قیام ماندند. بهجهت اینکه میدیدند این خون دادن بهدرد خواهد خورد. این قیام حتی اگر قیام خونین باشد بهدرد خواهد خورد. به تعبیر نازنین امام صادق(ع) در زیارت اربعینیه: «بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عبادک مِنَ الجَهالَةِ وحَیرَةِ الضَّلالَة». خدایا جد ما خون رگش را و خون قلبش را در راه تو داد.
خصوصیت این خون دادن، این نهضت خونین، این قیام خونین و این خروج خونین ابا عبدالله(ع) این است که مردم را بیدار میکند. شرایط زمانه به گونهای است که قیام ابا عبدالله مردم را بیدار میکند حتی اگر منجر به کشته شدن مظلومانی بشود. این همان شرایطی است که در زمان امام حسن(ع) فراهم نیست که اگر بود قطعاً حضرت قیام میکرد. این همان شرایطی است که در زمان امیرالمؤمنین(ع) فراهم نیست که اگر بود قطعاً قیام میکرد. فرمودند: «لو وجدتُ أربعین رجلا لفرقتُ جَماعتکم». این یک اتفاقی است که در فضای قیام امام حسین(ع) افتادهاست.
درس مهم قیام امام حسین(ع) برای شیعیان در طول تاریخ
آن چیزی که مسأله قیام ابا عبدالله(ع) را برای ما یک رنگی میبخشد این است که اکنون وظیفه شیعه در تتمه قیام ابا عبدالله(ع) چیست؟ این جمله نازنین ابا عبدالله(ع) در حین قیام است که فرمودند: «مِثلی لا یُبایِعُ مِثلَه». مثل حسینی با مثل یزید بیعت نمیکند. یعنی شیعه اگر شرایط داشتهباشد که قعود نکند و قیام کند، قیام خواهد کرد. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله مؤمن را. ایشان چقدر مفصل به این روایات در ایام غیبت پرداختهاند. این کج فهمی برخی است که محدود میکنند و قیام در ایام غیبت را حرام اعلام میکنند. به این جریان مفصل پرداختهشده. من یک سر فصلی عرض میکنم و بعد در خدمت عزیزان هستم. بعضی گمان میکنند، برای آن ماجرای تشریعی و شرعی که حضرت امام قبل از انقلاب مفصل پاسخ دادهاند و پرداختهاند. آقا سید مصطفی خمینی همینطور. حضرات علمایی که در آن زمان بودند. شهید مطهری و شهید بهشتی همینطور. مخصوصاً آقا سید مصطفی خمینی در این زمینه نوشتههای خیلی قشنگی دارند. کسانی که حتی بعداً خودشان از گفتههای خودشان برگشتند. کسی مانند آقای منتظری که ایشان هم نوشتهها و جوابیههایی برای ماجرای حرمت قیام در ایام غیبت دارند. حال بماند.
یک نکته اساسی عرض کنم و خدمت عزیزان باشم. آن نکته این است که آقایان قیام قطعاً هزینه دارد. آن چیزی که ممکن است در این ایام جامعه اسلامی را نسبت به قیام سست کند، هزینههای قیام است. بله قیام هزینه دارد، قیام صبر میخواهد. فرمودند: «مَا اَحَدٌ مِنّا اَهلَ البَیتِ یُطفِعُ ضَیماً اَو ظُلماً». کسی از ما اهل بیت نیست که قیامی بکند، نهضتی به خرج بدهد و بهنحو مراتب پایینتر مقابل ظلم و ضیمی بایستد، «إلا صَرِعتهُ البَلیة». از زمین و زمان برایش میآید. خصوصیت شیطان است. اگر جریان حق قیامی بکند و نهضتی به خرج بدهد چرا سر جایشان بنشینند؟ مگر مریض و دیوانهاند؟ چرا بنشینند سر جایشان و نگاه کنند ببینند که شیعه قیام کرده، شیعه نهضت به خرج داده، شیعه جریان ایجاد کرده است؟ مقابل ظلم ایستادهاست. مگر دیوانهاند که بنشینند نگاه کنند. قطعاً به تعبیر امیرالمؤمنان(ع): «صَرعَتهُ البَلیة». از زمین و زمان و از شش جهت سر شیعه خواهند ریخت. سر جریان حق خواهند ریخت. این خصوصیت جهان است که با ابتلا، با سختی و با جهاد همراه است. این خصوصیت نهضت در رکاب امام معصوم است.
شما در سال 57 برای امامزمان قیام کردید و انقلاب کردید. مگر استکبار جهانی و کفر دیوانه است که بنشیند به شما نگاه کند؟ از زمین و زمان روی سر شما خواهند ریخت. این طبیعی است. تحریم خواهیم شد، جنگ فرهنگی خواهیم شد، وارد جنگ سیاسی و اجتماعی خواهیم شد، وارد جنگ خانوادگی که این روزها میبینیم چه هجمههایی به خانوادهها وارد میشود خواهیم شد. فشارها زیاد خواهد شد. این خصوصیت قیام است. قیام مرد خودش را میخواهد. آدم خودش را میخواهد. تعدادی از اصحاب ابا عبدالله(ع) هم اعلام قیام کردند. اعلام حضور کردند که ابا عبدالله قیام کردند. امیرالمؤمنان(ع) در 5 سال آخر عمر شریفشان، اگر نهضت به خرج دادند، اگر به صحنه آمدند، از مردم بیعت گرفتند و قبول خلافت کرده به این خاطر بود که مردم حاضر شدند. «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بوجود الناصِر. لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِا». چون مردم آمدهاند، من به میدان آمدم. مردم در سال 57 به میدان آمدهاند. ما پای این قیامها ایستادهایم. سختیها کشیدهایم. گرفتاریها کشیدهایم. این هزینههای قیام است. یک حرف آرام کننده که خیلی لازم است که مبلغین در این ایام بگویند این است که بگویند: «اگر قیام هزینه دارد، مگر قعود هزینه ندارد؟»”. یعنی اگر ما صبر کنیم و قیام نکنیم، در شرایطی باشیم که بهتعبیری مجبور به صبر باشیم، یعنی دیگر هزینهها تمام است و دشمن دست از سر ما بر میدارد؟ یعنی اگر قیام هزینه دارد، قعود و صبر هزینه ندارد؟ اگر ما مجبور به صبر باشیم دیگر هزینههایمان تمام است؟ ابداً ابداً. اگر هزینههای قعود و صبر از قیام بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
ما 13 معصوم شهید دادیم. فقط 3 تا از آنها در زمان قیام و بهتعبیری نهضت شهید شدند. بقیه مجبور به قعود و صبر بودند و باز هم دشمن دست از سرشان بر نداشت و شهید شدند. اگر امامحسن مجتبی(ع) با معاویه صلح کردند و مجبور به قعود شدند، یعنی دشمن دست از سر ایشان بر میدارد یا جگر ایشان را پاره پاره میکند. باز هم هزینهها قعود باقی است. دشمن چه ما قائم باشیم و چه قاعد باشیم دست از سر ما بر نمیدارد. قاعده اولیه برای امام معصوم صبر نکردن در مقابل کفر است. یعنی اگر امام معصوم بتواند قیام کند، قیام میکند. اگر جریان شیعه به امر امام معصوم بتواند مقابل ظلم بایستد، میایستد. اگر مجبور هم بشود در یک جاهایی مقابل ظلم قعود و صبر کند، باز هم این هزینهها باقی است. 10 معصوم ما شهید کردند در حالی که همه در حال صبر بودند. اما هادی(ع) را شهید کردند. اما عسگری(ع) را شهید کردند. اما رضا(ع) را شهید کردند. همه اینها در حال صلح، صبر و قعود بودند ولی باز هم دشمن دست از خون آنها نکشید. اینها هم هزینههای قعود و صبر است. وقتی امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «فَصَبَرتُ، وفِی العَینِ قَذیً، وفِی الحَلقِ شَجاً»، خار در چشم و استخوان در گلو صبر کردم، یعنی قعود هم هزینه دارد. هزینه خار در چشم و استخوان در گلو دارد. یعنی حضرت میفرمایند که صبر کردن هم هزینه دارد. یعنی من کلافه بودم و صبر کردم. خیلی باید به این استخدام لفظ امام معصوم(ع) پرداخت. وقتی حضرت میفرمایند که من استخوان در گلو و خار در چشم صبر کردم، یعنی هزینههای قعود و هزینههای صبر. یعنی اگر قیام هزینه دارد، قعود هم هزینه دارد. اگر مجبور به صبر و قعود باشیم، هزینههای آن اگر بیشتر از هزینههای قیام نباشد کمتر از آن هم نیست. از اینکه هزینههای قیام فعالانهتر و غیر منفعلانهتر از هزینههای قعود است بگذریم.
* آیا عملکرد شیعیان باعث شده که ائمه گاهی صلح و گاهی قیام کنند؟
هم تأثیر عملکرد شیعه در این قضیه مؤثر است و هم عملکرد و نحوه دشمنی دشمن. مثلاً امام حسین(ع) تعدادی یار دارند و اعلام قیام میکنند. ولی شرایط به گونهای است که مقابل امام حسین(ع) یزید است و معاویه نیست. امام حسین(ع) با آن یاران و اعلام یاری آن یاران قیام را قبول میکنند و اقدام به قیام میکنند. مقولهها و پروسههای مختلفی در این قضیه مؤثر است. یکی حضور مردم است. اینکه شیعیان زمان حضرت چطور عمل خواهند کرد. یا حتی فراتر از شیعیان. مقبلین و اقبال کنندههای حضرات معصومین چطور عمل کردهاند؟ نمونهاش همین جمله معروف امیرالمؤمنین در همین خطبه مبارک نهج البلاغه است که فرمودند: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بوجود الناصِر». اگر اینهایی که آمدند اقبال کردند، در خانه من جمع شدند و هجوم آوردند همگانی آوردند برای اینکه من را به خلافت برگردانند؛ اگر این اقبال مردم نبود من قطعاً قیام نمیکردم. «لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غاربها وَ لَسَقَیْتُ آخرها بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ». اگر این حضور مردم نبود، مسئولیت بر دوش علی ابن ابیطالب نمیآمد و این افسار خلافت را رها میکردم تا مردم بدانند دنیا در نزد علی ابن ابیطالب از آب بینی بز کم ارزشتر است.
این جمله نازنین امیرالمؤمنین(ع) اشاره به همین حضور مردمی دارد. همان حضور مردمی که در انقلاب اسلامی انقدر حضرات امامین انقلاب و بزرگان انقلاب روی آن تأکید میکنند. در ادبیات آقای مصباح از آن به مقبولیت نام شده و بعد از آن این جمله خیلی باب شد. در کنار مشروعیت یک معنایی به نام مقبولیت است و این همان اقبال مردمی است. این همان «لولا حضورِ حاضر» است که در واقع همان وظیفه مردمی حضور در رکاب امام است. اگر امام(ع) سینه زن داشتهباشد، به میدان میآید. اگر سینه زن و اهل قیام ببیند به میدان میآید. تازه این وظیفه بر دوش امام میآید که قیام کند و بعد حضرت وارد میدان میشود.
* بهخوبی اشاره فرمودید که حضور مردم، شیعیان، مسلمانان و امت اسلامی خیلی به ولی کمک میکند. چه معصوم باشد و چه فقیه باشد. تا بتواند اهداف را پیش ببرد. با توجه به اینکه با تأخیر هم شروعشده، اگر فکر میکنید در اصل آن موضوع، یعنی جریان قیام و مقاومت، با این شرحی که فرمودید، بهعنوان نکات جمعبندی و ماحصل بحث در جلسه اول اگر چیزی است مطرح کنید.
یک جمله دوستان فرمودند و آن این بود که چرا امامزمان ظهور نمیکنند. مقولههای مختلفی دارد. یکی از آنها 313 تا یار حضرت است. باید شرایط ظهور حضرت هم آماده بشود. این 313 یار حضرت هم یار معمولی نیستند. حضرت یار معمولی زیاد دارد. همان طور که امیرالمؤمنین هم در زمان سقیفه یار معمولی دارد. در برخی از روایات داریم که چند هزار نفر دم خانه حضرت آمدند و گفتند که دست به شمشیر شو. حضرت فرمودند: «لَو وَجدتُ أربَعینَ رَجُلَ». من برای قیام رجل میخواهم. نه یار معمولی. من برای قیام 40 تا رجل میخواهم. 40 تا عمار میخواهم. 40 تا مالکاشتر میخواهم. 40 تا سلمان فارسی میخواهم. بلکه شاید سلمان هم حریف این ماجرا نباشد. 40 تا جعفر طیار میخواهم. که هر کدام وقتی به میدان میآیند یک کشوری را با خود همراه کنند و بیاورند. مثل جعفری که وقتی به پیغمبر اکرم(ص) پیوست، حبشه را با خودش همراه کرد.
این مسألهای که امروز مطرح شد، من دو عنوان اساسی را عرض کردم. یکی ماجرای قیام ابا عبدالله(ع) و خصوصیت ایام قیام سید الشهدا(ع) و آن عبارت «مثلی لا یبایع مثله» و عبارات نظیر آن. این تتمه جریان قیام ابا عبدالله(ع) است. بله، قیام امام حسین(ع) فقط قیام خود ایشان است. قیامهای ما تتمه قیام امام حسین(ع) است. عینیت با قیام ابا عبدالله(ع) ندارد. چه حقانیتی در دین نظیر قیام خود امام حسین(ع) است؟ به این خیلی دقت بفرمایید. هیچکسی ادعا ندارد قیام شیعه در زمان غیبت امام معصوم قیام خود معصوم است. اینکه قطعاً با قیام ابا عبدالله(ع) عینیت ندارد ولی امتداد قیام معصوم است. جلوه قیام معصوم است. تتمه قیام معصوم است. باید این را بلد بود و دقت کرد. مخصوصاً در بیان حضرت امام و در بیان حضرت آقا، این قضیه خیلی رعایت میشود. ما تمهید حضرت حجت هستیم ولی امتداد قیام سیدالشهداء هستیم. یعنی قیام شیعه امتداد قیام امام معصوم است. مطلب، مطلب واضح و بسیطی است. این یک مسأله خیلی مهم است. یک بحث هم است که نمیدانم اصلاً فرصت میشود یا نمیشود، در ذهن آقایان است یا نیست. این بحث راجع به شبهات قیام در ایام غیبت است. اجمالاً اشاراتی کردم، کدها و سندهایی دادم که آقایان معمولاً به این پرداختهاند. مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامی فقهای عظام به این پرداختهاند. ماجراهای بحث ولایت فقیه در ذیل همین بحثها مطرح میشود. این یک مسأله بود.
هزینه قیام بیشتر است یا هزینه قعود و سازش؟!
یک مسأله دیگر هم که به آن پرداختیم، بحث هزینههای قیام و هزینههای قعود بود. این خیلی مهم است. اگر اشتباه نکنم غالب عزیزانی که در جلسه حضور دارد ممکن است مبلغین، اهل فضل، اهلعلم، اهل تبلیغ و اهل ابلاغ باشند. چه از گروه دانشجویان و چه در گروه طلاب. برخی هم غیر از این دو گروه عزیز هستند. باید خیلی به این هزینههای قیام و قعود پرداخت. عنوان بحث جلسه بعد فکر میکنم متفاوت است. ولی شما به هزینههای قعود نگاه کنید. شیعه در زمان پهلوی چه هزینههایی داد. کاپیتولاسیون از هزینه قعود است. انجمنهای ایالتی و ولایتی از هزینههای قعود است. کشف حجاب از زنان مسلمان در قانون رسمی کشور از هزینههای قعود و صبر است. ممنوع شدن قطعی روضه ابا عبدالله بهنحو محض در کشور شیعه از هزینههای قعود است. اعدام بزرگان شیعه در میدان قیام تبریز در روز عاشورا از هزینههای قعود است. اینها هزینههای قعود است. مگر قعود هزینه ندارد؟ خیلی باید به اینها پرداخت.
من پیشنهاد میکنم آقایان حتماً کتاب «ایران بین دو انقلاب» از آقای آبراهامیان را در این زمینه مطالعه بفرمایند. اشارهای هم بکنیم به شبهاتی که به انتقام شهید هنیه میگویند. اینکه به ما چه ربط دارد که بخواهیم قیام کنیم. از این حرفها گذشتهاست. شهید هنیه یکی از خونهایی است که در جریان قیام مسلمین مقابل یهود ریخته شده. مگر حاج قاسم خود ما رئیس سپاه قدس نبوده که شهید شده؟ از زمان رسول الله اکرم بوده. این را مفصلاً در جلسه آخر که عنوان آن «تقابل اسلام و یهود» است را عرض خواهیم کرد. این تقابل از قبل از ولادت رسول الله اکرم شروعشده و ما شهید دادهایم. از هاشم ابن عبد مناف گرفته تا عبدالله، پدر رسول الله اکرم. تا خود سید الشهدا(ع) و حضرت زهرا سلاماللهعلیها. اینکه دست یهود به خون عزیزان از اهلبیت رسول الله اکرم آغشتهاست. اینها تتمه آن است. این نبردی که وجود دارد. قبل از ماجرای اسمائیل هنیه در دهه مبارک محرم عرض کردم و گفتم منتظر باشید که جنگ از این بالاتر بگیرد. ما به یکی از قلههای تقابلمان با یهود رسیدهایم.
خدا رو شکر که ما زندهایم و این ایام را درک میکنیم. انشاءالله خدا به ما در این تقابل یهود یک کاری بدهد. کاری که کار رسول الله اکرم بود، کار امیرالمؤمنان بود. فاتح خیبر مولای ما است. جنگ اصلی، جنگ شیعه و یهود است. فاتح خیبر مولای ما است که یک تنه خیبر را فتح کرد. ان شاء الله عرض خواهیم کرد که شأن صدور «نادِ عَلِیاً مَظهَرَ العَجائِب» در فتح خیبر توسط مولای ما امیرالمؤمنان است. اینها از مولای ما داغ به دل دارند. اساس جنگ اینها با شیعه است. شبهاتش را بهصورت مفصل در جلسه سومی که در چهارشنبه یا دوشنبه هفته بعد است، عرض خواهم کرد. اسم کتابی که عرض کردم «ایران بین دو انقلاب» از آقای آبراهامیان است. حضرت آقا هم پیشنهاد کردهبودند که وقایع مشروطه را زیاد بخوانید تا بدانید الان در چه شرایطی هستیم. این کتاب معروف است شاید منظورشان این است که باید با اصلاحطلبان صلح کرد. نه فقط اصلاحطلبان. گروههای مختلفی هستند که صلحطلب هستند. چه در فضای روشنفکری و چه در فضای حوزه علمیه. باید به این موضوع بهنحو علمی پرداخت و پاسخ داد. خلاصه این سه عنوان مد نظر مبارکتان باشد. اگر عزیزان هم احیاناً مکتوب یا خلاصه نویسی میکنند به این سه عنوان خیلی بپردازند. این سه عنوان جای کار کردن دارد. ان شاء الله خدا ما را جزو یاران واقعی و بهدردبخور حضرت صاحب الزمان رقم بزند و در این ایام غیبت حضرت و پیچ و خمهای انقلاب، ان شاء الله ما را یار بهدردبخور انقلاب قرار بدهد و ما را شرمنده خون شهدا نکند.