
پاراکتاب | هشدار استاد مطهری درباره چپ اسلامی
فیلسوف انقلاب اسلامی آیت الله شهید مطهری:
▪️در کتاب قیام و انقلاب مهدى(ع) گفتهایم؛ بعضى خیال کردهاند هر دفعه [در معارف اسلام] اسم حرکت آمد، حال به هر شکلى بود، هر دفعه اسم تضاد آمد، به هر شکل بود، پس اسلام هم منطقش منطق دیالکتیک است. ملاصدرا هم منطق دیالکتیکى داشته چون قائل به حرکت جوهریه است!
▫️تو نه حرکت جوهریه را مىفهمى نه منطق دیالکتیکى را. اصلا حرکت جوهریه را فقط اسمش را شنیدهاند که در کتابها یک حرکت جوهریه وجود دارد؛ همچنان که اسم منطق دیالکتیک را شنیدهاند. اکثر این کسانى که [این حرفها را مىزنند] نمىفهمند منطق دیالکتیکى چیست. زود مىگوید قرآن منطقش منطق دیالکتیک است، ملاصدرا منطقش منطق دیالکتیک است، چرا؟ چون گفته است: «لولا التضاد ما صحّ دوام الفیض عن المبدأ الجواد»، بعد هم قائل به حرکت جوهریه شده؛
خب دیالکتیک مگر غیر از این است؟ تو نمىفهمى دیالکتیک چیست.
حالا اگر کسى نمىخواهد از لفظ خوش آهنگ «دیالکتیک» بگذرد چون لفظ خیلى قشنگى است، پس بگوید من یک اصطلاح مخصوص به خودم دارم؛ من به دیالکتیک هگل و دیالکتیک مارکس کار ندارم، مىخواهم یک اصطلاحى از خودم وضع کنم، اسمش را «دیالکتیک» مىگذارم، چون لفظش لفظ قشنگى است؛ خب «لا مُشاحةَ فى الاصطلاح». اما بدون توضیح دادن که من اصطلاحى دارم غیر از آن اصطلاحى که در تمام دنیا رایج است، جز سبب گمراهى مردم چیز دیگرى نیست.
خدا مىداند ما الآن دچار #بدترین_مصیبتها هستیم. امیرالمؤمنین سلام الله علیه مىفرماید: فَوَ اللهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلّا ذَلّوا [نهجالبلاغه، خطبه 27] هیچ قومى دشمن در درون خانهاش به او حمله نکرد مگر این که آن قوم ذلیل و بیچاره شد.
بیست و پنج سال پیش که کتاب اصول فلسفه را مىنوشتیم آنهایى که این حرفها را مىزدند دکتر ارانى بود و مارکس و انگلس، حالا همان حرفها #لباس_اسلام پوشیده داخل خود ما آمده؛ همانها جامه اسلام پوشیده عصاى اسلام هم به دست گرفته در خانه ما آمده.
ما که نباید #غافل باشیم. ما خودمان منطق داریم، خودمان فکر داریم، خودمان فلسفه داریم، نظر داریم. ما قرآن داریم، معارف هزار و سیصد ساله داریم. درست است که این معارف ما از نظر زبان و بیان به درد مردم امروز نمىخورد یعنى بدون شک باید به زبان امروز در بیاید، اما ما نباید از ارزش این ذخایر عظیم گرانبهایى که داریم غافل باشیم.
عرض کردم، یک اصالت وجود ما از نظر ارزش قابل تقویم نیست. تنها آن نیست. آن قدر ما مسائل داریم در مسائل انسانى و مسائل اجتماعى که از متن قرآنِ ما استنباط و استخراج مىشود. ما احتیاجى به کس دیگر نداریم، احتیاجى به بیرون خودمان نداریم، احتیاجى نداریم گدایى کنیم از آن فیلسوف مادى یا کس دیگر.
ما باید متکى به خودمان باشیم. اول بیاییم خودمان را ارزیابى کنیم، اگر دیدیم نداریم و فقیریم برویم سراغ آنها، برویم گدایى درِ خانه آنها. ولى وقتى که خودمان داریم، بالاترش و بهترش را داریم، چرا ما باید این جور فکر کنیم؟!



