یادداشت؛

هیمنه عاشورا و انهدام اسطوره ترس در منظومه مقاومت

عاشورا، روایتی از شکست قدرت مادی در برابر عقلانیت ایمانی است. در چارچوب فکری غرب، اقتدار از انباشت تجهیزات و برتری فناوری زاده می‌شود؛ اما در مکتب عاشورا، اقتدار، مولود ایمان، و مولفه‌ی اصلی قدرت، «حقیقت خون آگاه» است. عاشورا، زنجیر ترس را از گردن ملت‌ها می‌گسلد، زیرا با خون اثبات می‌کند که «مرگ سرخ»، بر «زندگی سیاه» شرافت دارد

رحا مدیا | حسین انجدانی

در هندسه‌ی نظام‌های هیبت‌محور، نخستین خاکریزی که مستکبران در آن نفوذ می‌کنند، «ذهن ملت‌ها»ست، نه مرز کشورها. آنان پیش از آن‌که خاک را اشغال کنند، روان را تسخیر می‌نمایند، و پیش از آن‌که سرباز گسیل دارند، ترس می‌پراکنند.

در راهبردهای ابرقدرت‌های پوشالی، «ترس»، مؤثرترین ابزار سلطه، و «روایت شکست‌پذیری»، کلید قفل‌گشای سیطره است. در تمام سطور سیاست‌های رسانه‌ای امپراتوري صهیونی آمریکایی، هدفی بالاتر از «فروپاشی روانی» ملت‌ها یافت نمی‌شود. و در چنین ساختاری از جنگ شناختی، عاشورا، نه فقط یک رویداد تاریخی، بلکه یک الگوی رهایی از ترس و شکستن اسطوره‌ی هیمنه است.

عاشورا، آموزشگاه ایستادگی بی‌قید است؛ آنجا که مرگ، از فریاد، هراسان می‌شود. در روزگاری که رسانه‌ی صهیونی و زرادخانه‌ی آمریکایی، درپی القای «نابهنگامی مقاومت» و «ضرورت تسلیم» هستند؛ در لحظه‌ای که جنگ روایت‌ها، ترس را به‌جای تحلیل، و تسلیم را به‌جای تعقل، تبلیغ می‌کند؛ تنها منطقی که می‌تواند خوف ساخته‌ی ذهنی دشمن را درهم بشکند، منطق عاشوراست. زیرا عاشورا، نبرد میان کمّیت و کیفیت نیست، بلکه تقابل میان حق محض و باطل متراکم است.

اگر در معادلات غربی، قدرت، حاصل تکنولوژی و انباشت سخت‌افزار است، در گفتمان عاشورا، قدرت، فرزند ایمان و برخاسته از ادراک درست نسبت به «شهادت» است. یزید امروز، با همان ادبیات «ترور و تهدید» به میدان آمده که یزید دیروز با آن کوشید حماسه‌ی کربلا را خاموش کند. اما همان‌گونه که صدای «هل من ناصر» امام در دل تاریخ، بلندتر از هر شمشیر شد، امروز نیز صدای مقاومت، از بلندای باورهای عاشورایی، پژواک جهانی یافته است.

بنابراین در چنین آرایش نبردی، عاشورا یک «هندسه‌ی معرفتی برای فروپاشی ترس» است. عاشورا، فرمولی برای افشای توهم قدرت طواغیت است؛ همان‌جا که مرگ، از اراده‌ی حیات‌بخش حسین علیه‌السلام، به وحشت افتاد و شمشیر، در برابر استقامت بی‌مماشات، رنگ باخت.

عاشورا، روایتی از شکست قدرت مادی در برابر عقلانیت ایمانی است. در چارچوب فکری غرب، اقتدار از انباشت تجهیزات و برتری فناوری زاده می‌شود؛ اما در مکتب عاشورا، اقتدار، مولود ایمان، و مولفه‌ی اصلی قدرت، «حقیقت خون آگاه» است. عاشورا، زنجیر ترس را از گردن ملت‌ها می‌گسلد، زیرا با خون اثبات می‌کند که «مرگ سرخ»، بر «زندگی سیاه» شرافت دارد؛ و آن‌که در راه حق بایستد، ولو اندک باشد، به یاری سنت‌های الهی، بر سپاه جرّار باطل فائق می‌آید.

ترس ملت‌ها از هیمنه‌ی پوشالی آمریکا و اسرائیل، نه ریشه در قدرت حقیقی دشمن، بلکه در شکست فکری نخبگان و رسانه‌های داخلی دارد. و اینجاست که عاشورا، تبدیل به قاعده‌ای راهبردی می‌شود؛ امامی که مرگ را وسیله‌ی اقامه‌ی دین می‌داند، پیروانی می‌سازد که از بمب و موشک نمی‌هراسند؛ بلکه از تسلیم می‌گریزند.

مکتب عاشورا، نه‌فقط حماسه‌ای گذشته‌نگر، که آینده‌سازترین الگوی رهایی‌بخش در معادلات تمدنی معاصر است. کسی که از «حمله‌ی هوایی آمریکا» می‌هراسد، هنوز حکمت اصابت خنجرها را در ظهر عاشورا نفهمیده است. عاشورا به ما آموخته است که اگر انتخاب، میان «شرافت خون» و «سلامت ذلت‌بار» باشد، راه امام، راه فدا شدن است که راه بماند. این منطق، دقیقاً همان‌جایی است که تئوری‌های راهبردی غرب، فرو می‌پاشد.

در جهان مقاومت، عاشورا، موتور محرک معادلات بازدارندگی است. هر پهپاد یمنی، هر موشک لبنانی، هر فریاد فلسطینی، ترجمان عصری «هَل‌مِن‌ناصر» است. و آن‌کس که به‌راستی شاگرد مکتب حسینی است، از اف-۳۵ و ناو هواپیمابر هراس ندارد؛ چون معنای «احلی من العسل» را فهمیده است.

امروز اگر نوجوان یمنی، شهید لبنانی، و نویسنده‌ی فلسطینی از صهیونیسم نمی‌هراسد، از آن روست که عاشورا، او را واکسینه‌ی ترس کرده است. در لحظه‌ای که طاغوت زمان، با عربده‌ی رسانه‌ای، کوشید تا صدای ایستادگی را در پوشش صلح، و حقیقت عاشورا را در غبار تحلیل دفن کند، جبهه‌ی مقاومت، از «آتش نینوا»، منطق «نابودی هیمنه» را استخراج کرد. عاشورا، آموزگارِ آن است که هرگاه تردید، سراپرده‌ی عقل را تصرف کرد، جز پذیرش ذلت نمی‌زاید؛ اما اگر یقین، بر صدر نشست، هیچ طاغوتی بَر نمی‌آید.

ملتی که عاشورا را در خود نهادینه کرده باشد، از وعده‌ی صادق نمی‌هراسد، بلکه منتظر فرصت آن است. ملت ما، در جنگ اخیر، با حضور در صفوف نماز جمعه‌ی دشمن‌شکن نصر و خشم، با تشییع پیکر شهیدان و با مقاومت در برابر تهدید نظامی، نشان داد که «کُلُّنا عباسُکِ یا زینب» فقط شعار نیست؛ بلکه راهبرد تثبیت اقتدار در تراز عاشوراست.

اگر آمریکا امروز در محاسبه‌ی جنگ دچار تردید است، و اسرائیل در باتلاق ترس خودساخته تقلا می‌کند، نه از سر توان ما، بلکه از ژرفای ناتوانی آنان در مواجهه با منطقی است که از کربلا به ما رسیده است. منطقی که به ما آموخت، هیمنه‌ی باطل، پیش از میدان، در وجدان‌ها فرو می‌ریزد. آمریکا، از شمشیر حسین نمی‌ترسد، بلکه از بی‌هراسی زینب سلام‌الله‌علیها در کاخ یزید می‌هراسد.

در گفتمان جبهه‌ی مقاومت، عاشورا نرم‌افزار غلبه بر سخت‌افزار وحشت است؛ و آن‌گاه که «عاشورا»، از ساحت عاطفه، به منزلت استراتژی ارتقا یابد، هر مأذنه، بدل به قرارگاه، و هر منبر، به سنگر تبدیل می‌شود. آن‌گاه که ملت‌ها از «روایت کربلا»، «راهبرد طبس» را بفهمند، هیمنه‌ی واشنگتن و تل‌آویو، به اضمحلال خواهد افتاد.

و اینک، بر ملت‌هاست که از کربلا، جرأت بگیرند و از منطق مقاومت، موازنه‌ی وحشت را بشکنند. این سلاحی است که نه در زرادخانه، بلکه در ایمان‌ها ذخیره شده است؛ و هنگامی که این سلاح فعال شود، نه نیویورک مأمن خواهد ماند، نه تل‌آویو، مرکز فرماندهی. این مهم، رمز بی‌هیبت‌شدن مستکبران است؛ چون عاشورا به ما آموخت: «اگر حق با ماست، ترس، جُرم است». و این آموزه، پرچم‌دار امنیت معنوی در جهانِ ناامن سلطه‌زده است.

حسین انجدانی در رحا

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هیمنه‌ی عاشورا و انهدام اسطوره‌ی ترس در منظومه‌ی مقاومت

لینک کوتاه: