یادداشت؛

پاسخ تک کلمه‌ای و تاریخی امام خمینی

هیچِ امام نشانه‌ای است مبنی بر اینکه ایشان تحت‌تأثیر جوّ و هیجان قرار نمی‌گیرند و ره عقل می‌پیمایند. امام رهبر یک جامعه بودند و هدایت یک امت را برعهده داشتند. آنچه از ابتدای امر توانسته‌بود در هدایت‌گری این انقلاب مؤثر باشد توانایی امام در مدیریت بحران‌ها و‌چالش‌ها و حفظ آرامش در شرایط سخت بود.

رحا مدیا | زهرا ابراهیمی

حبیب‌الله عسگراولادی در کتاب خاطرات ناب خود می‌نویسد: «یک خبرنگار که شاید آمریکایی بود، پرسید: شما به‌عنوان مقتدرترین انسان در حال وارد شدن به ایران هستید، لطفاً بگویید چه احساسی دارید؟ امام فرمودند: هیچ. این خبرنگار خیال کرد که یا حرفش را نتوانسته است برساند یا بد ترجمه کرده و یا امام متوجه نشده‌اند سؤالش چه بوده، برای همین مجدداً پرسید: شما در طول تاریخ ایران به‌عنوان مقتدرترین انسان در حال وارد شدن به ایران هستید، از این ورود مقتدرانه چه احساسی دارید؟ وقتی که ترجمه کردند امام فرمودند: هیچی»

این بخش از خاطرات را در رابطه با ورود حضرت امام خمینی به ایران همه می‌دانند و تعریفش می‌کنند. عده‌ای هم همین را بهانه می‌کنند و این‌گونه القا می‌کنند که این کلمه‌ی هیچِ امام نشان‌می‌دهد که او نسبت به مردم و ایران بی‌تفاوت بوده و هیچ‌چیز حقیقتاً برایش اهمیتی نداشته‌است. برای پاسخ به این شبهه فقط کافی‌ست یک خط دیگر از همان کتاب و بیان خاطرات انقلاب را بخوانیم.

در ادامه‌ی همان هیچ آمده است: «و آهسته ادامه دادند «الا أن أقیم حقاً و أبطل باطلاً»؛ مگر اینکه حقی را استوار کنم و باطل را سرنگون سازم.» این همان جمله‌ی طلایی حضرت امام است که دیگران بیانش نمی‌کنند و با تمرکز بر واژه‌ی هیچ ایشان را انسانی بی‌احساس معرفی می‌کنند. به‌فرض که حتی این جمله هم بعد از آن هیچ نباشد، هیچِ خمینی را هیچِ احساسی تلقی کردن خطاست.

با نظر به شخصیت امام و روح بلند و الهی ایشان ملتفت می‌شویم که خمینی مردِ خدا بود و جز رضای خدا برایش اهمیتی نداشت. این هیچ را می‌توان نادیده گرفتن نفس در برابر اراده‌ی الهی معنا کرد. یعنی آنچه برای او اولویت دارد نه احساسات شخصی بلکه مسئولیت‌های الهی‌ست. یعنی هرچه هست اوست‌. کلام امام اوج توکل ایشان را به خدا نشان‌می‌دهد. امام به لطف و تدبیر الهی یقین داشت و به هیچ‌چیز جز خدا نمی‌اندیشید.

ضمن اینکه تلاش برای تشکیل یک حکومت اسلامی نشان از آینده‌نگری حضرت امام داشت. ایشان اهداف بلندمدتی را برای انقلاب مدنظر قرار داده‌بود و همین مسأله اثبات می‌کند که امام نسبت به ایران و‌مردمش بی‌احساس نبوده‌اند. ردّ پای بهره بردن امام از منطق و عقلانیت به‌جای احساس و هیجان را در جای‌جای این انقلاب می‌بینیم. اینکه توقع داشته باشیم امام به‌جای کلامِ مبتنی بر تفکر به بیانِ احساسِ شخصی بپردازند خطاست! اگر قرار بود هیچِ امام را به معنی پشت کردن به مردم بدانیم دلیلی برای تلاش ایشان در تشکیل حکومت اسلامی وجود نداشت.

هیچِ امام نشانه‌ای است مبنی بر اینکه ایشان تحت‌تأثیر جوّ و هیجان قرار نمی‌گیرند و ره عقل می‌پیمایند. امام رهبر یک جامعه بودند و هدایت یک امت را برعهده داشتند. آنچه از ابتدای امر توانسته‌بود در هدایت‌گری این انقلاب مؤثر باشد توانایی امام در مدیریت بحران‌ها و‌چالش‌ها و حفظ آرامش در شرایط سخت بود. کاری که دیگران در آن شرایط حساس از آن عاجز بودند.

برای نگاه استراتژیک امام در لحظاتی که تصمیمات حیاتی جهان اسلام بر دوش ایشان است هیچ‌چیز جز اسلام معنا ندارد.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها