به گزارش رحا مدیا، موسی آقایاری از نویسندگان حوزوی در یادداشتی تحلیلی درباره «صدور گواهینامه موتور برای بانوان» در کانال ایتایی خودش نوشت:
امروز جامعه بانوان ما بیش و پیش از هر چیز، نیازمند امنیت اجتماعی، تسهیل ازدواج، حمایت از نهاد خانواده، رفع موانع اشتغال، ارتقاء فرهنگ مادری و تحکیم نقشهای کلیدی در پرورش نسل آینده است. وقتی بانوان ما با مشکلات تورم، اجارهخانه، بیکاری فرزندان و تزلزل نظام خانواده دست به گریباناند، آیا گواهینامه موتور میتواند اولویت باشد؟
این انحراف اولویتهاست؛ همان بلایی که سالها با شعار ورود آزاد به ورزشگاه به سر مطالبات جدی بانوان آوردند.
رانندگی موتور حتی برای مردان کشور ما که از کودکی با فضای کوچه و خیابان عجیناند، یکی از پرحادثهترین و پرریسکترین عرصههاست. آمارهای پزشکی قانونی و پلیس راهنمایی و رانندگی گواه آن است که موتور بیشترین میزان مرگ و میر جوانان را رقم میزند. آیا عقلانی است زنان و مادران جامعه را ـ که محور اصلی خانوادهاند ـ به دل این خطر بزرگ بفرستیم و نرخ جرح و فوت را دو برابر کنیم؟
طرح این قبیل مباحث، صرفاً امتداد همان نگاه غربزدهای است که زن را در رقابت کور با مرد تعریف میکند. در حالی که شأن زن در فرهنگ اسلامی و ایرانی، بهعنوان محور خانواده، آرامشبخش دل مرد، و مربی نسل آینده تعریف شده است. آیا باید سرمایه بزرگ فرهنگی–اجتماعی بانوان را به سمت موتورسواری خیابانی سوق داد و آرامآرام هنجارهای غربی را در پوشش حق انتخاب جا زد؟
استناد به اینکه منع قانونی ندارد مغالطهای آشکار است. بسیاری از موضوعات در قوانین کشور منع صریح ندارند، اما عقلانیت اجتماعی و مصالح عمومی حکم میکند از تصویب و اجرای آن پرهیز شود. آیا میتوان هر آنچه منع قانونی ندارد را بیمحابا در جامعه پیاده کرد؟ این نگاه، سادهسازی خطرناکی است.
تجربه نشان داده است هرجا جریان غربزده اصلاحات با شعار آزادی زنان وارد شد، در نهایت ضربهای سنگین به خود بانوان وارد کرد :
آزادی ورود به ورزشگاهها = زمینهسازی ناهنجاریهای اخلاقی.
آزادی بیضابطه در اشتغال = استثمار نیروی زن با حقوق کمتر.
آزادی مد غربی = بحران عفاف و افزایش آسیبهای اجتماعی.
اکنون نیز گواهینامه موتور همان بازی تکراری است؛ بازی با احساسات زنان برای مقاصد سیاسی و فرهنگی خاص.
زن ایرانی آنقدر ظرفیت و توان دارد که در عرصههای علم، فرهنگ، سیاست، خانواده، هنر و حتی مدیریتهای کلان بدرخشد. اینکه ارزش او به سوار شدن بر موتور در خیابان تقلیل داده شود، ظلمی آشکار به هویت زن مسلمان است.
کاش بهجای این شعارهای توخالی، دولتمردان فکری برای مهریههای معوقه، طلاقهای فزاینده، کاهش سن ازدواج، بحران اشتغال دختران تحصیلکرده و حمایت واقعی از مادران میکردند.