رحا مدیا | محمدرضا آتشینصدف
با شنیدن نام مرحوم حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت(ره) نخستین کلیدواژههایی که به ذهن میآید معنویت و مقامات عرفانی و کرامات و درسهای عرفان و توصیههای اخلاقی و سلوکی است و پس از آن فقاهت و مرجعیت و کوششها و پژوهشهای علمی. چه بسا بسیاری از افراد از این پیشتر گامی برندارند و حتی اگر کسی با آنها درباره منش و کنش سیاسی و اجتماعی ایشان چیزی بگوید، به شگفت آیند و شاید به سادگی زیر بار نروند؛ در حالی که مطالعه در زندگی ایشان به روشنی حکایت از این دارد که وی در کنار خلوت و خلسه عرفانی، نگاهی ژرف و راهگشا به مسائل سیاسی و اجتماعی داشتهاند و خود به یک معنا کنشگری سیاسی و بلکه بالاتر، کانون حرکتهایی سیاسی بودهاند.
حال برای اینکه دیرباوری خواننده، کار دست نویسنده ندهد، میگویم: گواهی بخواهید، اینک گواه؛ حضرت علامه مصباح یزدی(ره) که سالهای سال شاگرد حضرت آیت الله بهجت و بلکه از خواص شاگردان و اصحاب ایشان و خود کنشگر سیاسی برجستهای بودهاند، در خاطرات خود دربارهی استادشان چنین فرمودهاند: «خدای متعال به ایشان یک ویژگیهای شخصی و استعدادهای ذاتی عطا فرموده. ایشان از فتانت و کیاست خاصی برخوردار هستند که هم در مسائل فردی و هم در مسائل اجتماعی و سیاسی یک روشنبینیهای خاصی دارند؛ یک تیزبینیهای مخصوصی دارند که آدم تعجب میکند یک کسی که غرق در مسائل علمی و عبادی است، چگونه این نکتههای دقیق را توجه دارد و درک میکند. شاید کسانی که دورادور ایشان را فقط در حال عبادت و نماز یا درس دیده باشند فکر میکنند که ایشان به مسائل سیاسی و اجتماعی چندان توجهی ندارند.
بنده باید عرض بکنم که بزرگترین مشوق خود بنده در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی خود ایشان بودهاند و به صورتهای مختلف به دوستان و کسانی که در درس شرکت میکردند سفارش میکردند که به اینگونه مسائل اهمیت بدهند و اشاره میکردند که اگر کسانی که تقید به مسائل علمی و معنوی دارند، به این کارها نپردازند روزگاری بیاید که جو سیاست اجتماع به دست نااهلان بیفتد و جامعه اسلامی را از مسیر خودش منحرف کند… حتی گاهی پیغامهای خاصی برای حضرت امام در ارتباط با همین مسائل سیاسی میدادند که در یک موردش بنده با یکی دیگر از دوستان واسطه در رساندن این پیام خاص به حضرت امام بودیم.»
باز در فرازی دیگر فرمودهاند: «پس از حمله کماندوهای شاه به مدرسهی فیضیه و مجروح کردن عده زیادی از طلاب که نهایتاً یکی دو نفر هم گویا به شهادت رسیدند، حضرت آیت الله بهجت ما را متوجه کردند که یکی از وظایف شما این است که این جریانات را ثبت کنید، بنویسید و منتشر کنید.»
شاید کسی گمان کند که منش و کنش ایشان مربوط به پیش از انقلاب و در رابطه با حضرت روح الله بوده؛ اما باید گفت که خلاف به عرض رساندهاند. برای نمونه حجت الاسلام و المسلمین علی بهجت، فرزند آیت او گفتهاند: «آن اوایل، آقا [امام خامنهای]، زیاد پیش آیت الله العظمی بهجت میآمد. در بار اولی كه آمدند، من خودم آنجا بودم. آیت الله خامنهای گفتند: خبرگان، مسئولیتهای امام را روی دوش من گذاشتهاند، من نه در علم، نه در معنویت، مثل امام هستم، نه اقبال امام را دارم. آیت الله العظمی بهجت، مدتی طولانی سرشان را پایین انداختند و چیزی نفرمودند. بعد سرشان را بالا آوردند و فرمودند: «شما الحمدلله با مبانی آشنا هستید، این وظیفه را قبول بفرمایید، من ملتزم میشوم كه شما را تنها نگذارند».
درسی برای امروز
سیره و منش حضرت آیتالله بهجت(ره) چراغ راهی است برای تقویت احساس مسئولیت و بصیرت و پایبندی به آرمان انبیاء و امامان معصوممان در تشکیل و حمایت و حفاظت از حکومت اسلامی. حوزه و اهالی آن باید از نگاه و نگرش صائب ایشان بیاموزند که نبودن در میدان مجاهدت سیاسی در این زمانهی بیهایوهوی لالپرست، خیانت است؛ و در حضور هر عالم دین باید نشانی از وظیفهشناسی و انقلابیگری باشد.
در نهایت، باید گفت که نگاه عمیق و اخلاقمدار ایشان به مسائل سیاسی و اجتماعی، همچنان مصباحی است برای همهی دانشوران دینمدار که در راه تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و حفظ هویت دینی و انقلابی ایران اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکنند.