یادداشت؛

کرامت در بند فقر

عالمان دین باید در بزنگاه‌های تاریخی، نقش هدایت‌گری و رهبری مردم را به عهده بگیرند و آنان را در مسیر مبارزه با ظلم و ستم و برقراری عدالت و قسط هدایت کنند نه اینکه خودشان برهم زننده‌ نظم اجتماع و مقابله با حکومت باشند!

رحا مدیا | زهرا ابراهیمی

سروش محلاتی در تحلیل خطبه‌ امام حسین (ع) به نقد و بررسی عملکرد عالمان دین در برابر نابسامانی‌های اجتماعی می‌پردازد. او با اشاره به بخشی از خطبه امام حسین علیه‌السلام به این نتیجه می‌رسد که عالمان و دانشمندان هرچند از نظر فردی، انسآنهای خوبی بودند اما به‌لحاظ اجتماعی، تکالیف و وظایف خود را به‌درستی عمل نکرده‌اند و این تضاد بین رفتار شخصی و رفتار عمومی باعث هلاکت آنها می‌شود.

در ادامه حتی وظیفه‌ی عالم دینی را صرفا انجام خدمات اجتماعی نمی‌داند. او معتقد است اگرچه خدمات اجتماعی امری ارزشمند است اما وظیفه عالمان چیزی فراتر از این خدمات است. او در ادامه مواجهه‌ عالمان دین با موضوع تضییع حقوق مردم را تکلیف اصلی و اساسی دانسته و معتقد است مهمترین ملاک برای اینکه بدانیم عالم دینی به وظیفه‌اش عمل می‌کند یا خیر، نوع واکنش او نسبت به تضییع حق مردم است.

در ادامه، اشاره حضرت به موضوع کرامت را پیش می‌کشد و با تبیین این مسأله چنین نتیجه می‌گیرد که فقر، کرامت مردم را زیر سؤال برده و تا فقر هست، کرامتی وجود ندارد.

نکته‌ای که در گفته‌های ایشان مغفول مانده این‌است‌که کرامت امری ذاتی‌است که خداوند به بشر بخشیده وعوامل گوناگونی می‌تواند در شدّت و حدّت آن مؤثر باشد. مهمترین عامل حفظ کرامت در انسان در نگاه اسلام قرار گرفتن انسان بر مدار انسانیت است تا جایی که اگر انسان از انسانیت خویش فاصله بگیرد کرامت خود را مخدوش نموده و قرآن او را «کَالْأَنْعامِ، بَلْ هُمْ أَضَل» معرفی می‌نماید.

در سخنان جناب آقای سروش تنها به یک بخش از عامل ایجاد کرامت یعنی رفع نیازهای مادی انسان توجه شده حال آنکه چه بسا افرادی هستند که از فقر رنج نمی‌برند؛ اما کرامت انسانی خویش را به واسطه‌ فاصله گرفتن از ارزش‌های انسانی زیر سؤال برده‌اند.
بنابراین گره زدن حفظ کرامت انسان به فقر و بعد نتیجه گرفتن به این‌صورت‌که تا فقر هست، کرامت نیست و علتش را هم عالمانِ بی‌توجه به وضع مردم دانستن، نگاهی کاملا تک‌بعدی و ناقص است. تضییع کرامت انسان مفهوم گسترده‌ای را شامل می‌شود که از ظلم و ستم حاکمان تا تبعیض‌های اجتماعی و فرهنگی و اهل گناه بودن خود مردم را در بر می‌گیرد. همه افراد جامعه وظیفه دارند در برابر ظلم و ستم و تضییع حقوق دیگران سکوت نکنند و با تذکر و نصیحت، متخلفان را به رعایت کرامت انسانی تشویق کنند.

نکته دیگری که در سخنان سروش محلاتی وجود دارد این است که ایشان از توصیه‌های امام حسین (ع) به عالمان دینی و توبیخ آنها مبنی بر عدم رسیدگی به‌وضع محرومان جامعه چنین نتیجه می‌گیرد که در جامعه‌ کنونی نیز عالمان دینی باید در مقابل ظلم بایستند و بدون هیچ ملاحظه‌ای ظلم و بی‌عدالتی را فریاد بزنند. ایشان برای تثبیت کلام خویش در ذهن مخاطب به دوران قبل از انقلاب و نظام شاهنشاهی اشاره کرده و دلایل تخریب در آن نظام توسط علما را دلایل حفظ این نظام توسط عالمان بیان می‌کنند و به‌نوعی مصلحت‌اندیشی را عامل ظلم معرفی می‌نمایند.

به‌نظر می‌رسد در این بخش از کلام جناب آقای سروش نیز نقصی وجود دارد. اینکه عالمان باید ورود پیدا کنند و مقابله جدی با ظلم در اجتماع داشته باشند کاملا صحیح است؛ اما بیان ایشان به‌گونه‌ای است که گویا عالمان موظف‌ هستند در مقابل حکومت بایستند. به‌نظر می‌رسد ایشان حکومت و حاکم و نظام اسلامی را نظامی کاملا مردود تلقی کرده و وجود ظلم مطلق را در این نظام پذیرفته‌است و حالا معتقد است علما باید در برابر این ظلم قد علم کنند و برای توجیه نظر خویش از کلام امام وام می‌گیرند. در حقیقت نادیده گرفتن مبانی نظام و پایه‌های این حکومت که مبتنی بر اصول اسلامی بنا شده است از اشکالات جناب سروش در این قضیه است. آنجا که امام حسین (ع) در رابطه با توبیخ علما صحبت می‌کنند حکومتی چون بنی‌امیه را حکومتی ناحق و غیر اسلامی می‌دانند و عالمان را به مبارزه با ظلم در این حکومت تشویق می‌کنند حال آنکه انقلاب اسلامی ما برگرفته از آموزه های دین است و مقایسه آن با بنی‌امیه دور از انصاف!

عالمان دین باید در بزنگاه‌های تاریخی، نقش هدایت‌گری و رهبری مردم را به عهده بگیرند و آنان را در مسیر مبارزه با ظلم و ستم و برقراری عدالت و قسط هدایت کنند نه اینکه خودشان برهم زننده‌ نظم اجتماع و مقابله با حکومت باشند! بین اینکه عالمان بخواهند علیه حکومت اقدام کنند با اینکه عالمان بخواهند در کنار مردم تلاش برای رفع تبعیض داشته باشند تفاوت بسیار است!

امام در این خطبه به دنبال شناساندن ماهيّت ضداسلامى بنى‌اميه به مردم است و در صدد افشاندن بذر انقلاب بر ضد ستمگران و نشان دادن راه و رسم مبارزه با بنی‌امیه، دقیقا شبیه آنچه امام راحل ما در برابر نظام شاهنشاهی انجام دادند. چقدر دور از انصاف است که مبانی انقلاب اسلامی را که مبتنی بر عدالت است این‌گونه زیر سؤال ببریم. بی‌عدالتی در جامعه وجود دارد قبول؛ اما مبنای حکومت مبنای ترویج بی‌عدالتی نیست بلکه هدفش مبارزه با ظلم است.

عالمان دین باید با ترویج معارف دینی و اخلاقی، زمینه را برای رشد فضائل انسانی و استقرار جامعه‌ای صالح و پویا فراهم کنند نه اینکه به بهانه مبارزه با ظلم، با داس‌ِ عدالت‌خواهی ریشه نظام را نشانه بگیرند.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: