رحا مدیا | سید عبدالله هاشمی، دکتری قرآن و حدیث
دکتر سروش تاریخ را همچون کتابی مرجع میگشاید و معنای هر چیز را در آن جستجو میکند. انسانشناسی، دینشناسی، معرفتشناسی،شریعت و فقهشناسی او ریشه در تاریخ دارند. او حتی علوم را نیز در بستر تاریخ تحلیل میکند.
برخلاف بسیاری از اندیشمندان بزرگ همچون علامه طباطبائی، ملاصدرا و شاهآبادی، فطرتشناسی سروش نیز «تاریخی» است. او در کتاب «تفرج صنع» ذیل عنوان «از تاریخ بیاموزیم» با نقد دیدگاه اندیشمندان اسلامی، تصریح میکند انسان همان چیزی است که تاریخ نشان میدهد در انسان تاریخی، فطرت، تنها به گرایشها و بینشهای مثبت محدود نمیشود؛ بلکه شر نیز بخشی از فطرت اوست، چرا که تاریخ چنین انسانی را به تصویر میکشد. بر همین اساس، او عقل را نیز تاریخی میداند. از دیدگاه او، عاقل همان انسانی است که در تاریخ مشاهده میکنیم. این عقل در بستر تاریخ شکل میگیرد و عقلانیت تاریخی امری سیال است که در هر دورهای متفاوت ظاهر میشود. به باور سروش، این عقلانیت دورهگرد گاه بر خانواده استوار بوده و امروز به ایستگاه همجنسگرایی رسیده است. حتی ازدواج با حیوانات نیز در این مسیر جایگاهی پیدا میکند. میتواند روزگاری خرقهپوش باشد و روزی پرچم رنگینکمان بجنباند.
اگر کلاه تاریخ از سر اندیشه سروش برداشته شود، بنیاد انسانشناسی، دینشناسی و معرفتشناسی او فرو میریزد. او همهچیز را با فهم تاریخی میبیند و بر این مبنا، عقل و فطرت را نیز تاریخی تفسیر میکند. سروش معتقد است که این عقل باید به رسمیت شناخته شود و برای ورود آن به دینشناسی راه باز شود؛ در غیر این صورت، دین با خطر مواجه خواهد شد. او میگوید مخالفت با عقلانیت تاریخی، مخالفت با انسان است و ما باید در کنار انسان بایستیم.
نظریه قبض فقه او و همچنین دیدگاه ناسازگاری فقه و اخلاق که در مناظره اول خود با استاد علیدوست مطرح کرده، بر اساس همین فهم تاریخی از عقل بنا شده است. حال اگر با همین عقل تاریخی به ابتدای هبوط سفر کنیم در ستیز قابیل با هابیل مقصر که خواهد بود؟ اگر به زمان نزول قرآن بازگردیم، با شنیدن داستان گاو بنیاسرائیل چه واکنشی نشان میدادیم؟ آیا سروش حوصله شنیدن چنین داستانی را از زبان پیامبری با ادعای خاتمیت،داشت؟ اگر به دوران حضرت موسی بازگردیم و ببینیم که او برای شناسایی قاتل، دستور خرید گاوی گرانقیمت و زدن آن به مرده را میدهد، عقل تاریخی سروش چه قضاوتی میکرد؟ حرمت صید ماهی در روز شنبه با کدام عقل تاریخی سازگار است؟ اگر به جای پیامبر آن روزگار، امروز فقیهان فتوی به حرمت صید ماهی در روز شنبه دهند دکتر سروش با عقل تاریخی خود چه فکاهینامهای برای فقیهان مینویسد؟ اگر با این عقل تاریخی به تماشای صیادانی که بوزینه شده بودند مینشست، به خدا چه می گفت؟ یا اگر به زمان حضرت نوح میرفتیم و ساخت کشتی در بیابان توسط شیخ انبیا را مشاهده میکردیم، آیا این عقل تاریخی آن را به تمسخر نمیگرفت؟ آیا داستان زندگی حضرت نوح از نگاه این عقل، نامزد دریافت جایزه طنز نمیشد؟ اگر به عصر حضرت لوط برویم، با کدام سو همراه میشویم؟ با عقلای همجنسگرا که حتی به فرشتگان رحم نمیکردند یا با پیامبر مظلوم؟ اگر همجنسگرایان امروز عاقلاند و دین باید به فهم آنان احترام بگذارد، چرا حضرت لوط با عاقلان قوم خود نساخت؟ چرا خدای متعال این عاقلان را عذاب نمود؟
عقلی که از آبشخور آلوده تاریخ برخاسته، همان عقل خماری است که پیشانیش را بسته و به جای «شعر» «معر» میبافد. نباید کلاه گشاد تاریخ را قاضی کرده فهم فقیهان و سرمایه نصوص دینی را محاکمه نماییم. اگر انصاف دهیم، با خر و خورجین و مغالطات رگباری نمی توان پای او را به عرصه سختترین ساحتهای معرفت بازکرد. اگر قرارباشد «از تاریخ بیاموزیم» مثل روز پیداست که ستیز دائمی انبیاء با همین عاقلان مست بوده است.
عقلانیت تاریخی، در تاریخ کهن خود، همواره در مقابل انبیاء ایستاده است. قرآن کریم نیز از چنین عاقلان تاریخی یاد میکند که به پیامبران نسبت جنون داده و تعالیم آنان را به سخره میگرفتند وپیروان آنان را اراذل و سبکسر میخواندند. در مقابل، انبیاء به آنان میگفتند: «اکثرهم لایعقلون» و «ان هم الا کالانعام بل هم اضل».
عقلانیت تاریخی، هرچه زیباتر بیان شود، زشتی و محدودیتهای خود را آشکارتر میکند. دین و چنین عقلی هرگز نمیتوانند همزیستی داشته باشند. تلاش سروش برای آشتی دادن این دو، کوششی بیثمر است.