گوشت قربانی با نام؛ استقلال در حوزه

این روزها که رسانه‌ها، بحث اسناد و تملیک زمین کنار حوزه علمیه امام خمینی(ره)، در ازگل را مستمسک تخریب مدیریت آن مدرسه قرار دادند، می‌طلبد نگاهی به برخی ابعاد و لایه‌های پنهان موضوعاتی که ضمنی و در خلال این حرکت رشد کرده پرداخته شود.

با کنار هم قرار دادن این پازل می‌توان به سایر ابعاد و لایه‌های پنهان مولفه نفوذ در دستگاه حوزه و روحانیت پی برد.

جریانی که قارچگونه از کف حوزه رشد کرده و به دنبال تضعیف و اعتبار زدایی از وجهه حوزه و روحانیت با ادبیات رنگ و لعاب داده و روکش دینی‌سازی، به دنبال حاشیه کشاندن حوزه از مسیر اصلی خودش یعنی؛ پاسبانی از سنگرهای اسلام ناب و مرزهای ایدئولوژیک انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است.

این گروه، با پشتیبانی پیاده‌نظام خود درون حوزه، در امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به همدیگر پاس گل می‌دهند و از این طریق توانستند با آلاف و علوف در بین جامعه حوزوی و متدینین نفوذ کنند_ نفوذ لزوماً به معنای دخالت مستقیم نیروهای ام آی سیکس و پنتاگون و سایر نیروهای امنیتی معاندان نیست، نفوذ گاهی در ذهن تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازها صورت می‌گیرد_ با این مقدمه چند برگ از اتفاقات رسانه‌ای_شناختی حوادث مرتبط با حوزه و روحانیت در چند حدیقه نگاشته می‌شود.

به یک‌باره گروه‌ها و جریان‌هایی به دنبال چیدن میوه آن نهالی شدند که سال‌ها پیش در لوای طلبگی غرس کرده بودند، بحث استقلال حوزه، بحث آینده مرجعیت، بحث ۱۰۰ سالگی حوزه علمیه، بحث حوزه نجف حوزه مستقل و آزاد، بحث رونق به دروس آزاد، اجتهادهای سلسله‌ای و… خود را نشان داد به یک‌باره توئیت‌ها و تیترهای رسانه‌ای گزنده این گروه پیاده نظام، با تخریب فضلا، علما و خطبای انقلابی از جمله؛ آیت.الله علم الهدی در مشهد، آیت الله صدیقی در تهران، علامه مصباح یزدی و طلبه آمر به معروف و.. توسط پیاده نظام این جریان ترند شد.

می‌بینیم آقایونی چون؛ هادی سروش محلاتی، سیدضیاءمرتضوی، بیگدلی،محمودصادقی و فاضل میبدی و… با ادبیات دینی با کلید واژه کدام برخورد مومنانه؟ به نقد شخصیّت‌هایی چون؛ حضرت آیت‌الله صدیقی می‌پردازند. از سوی دیگر پرده از نیات این افراد در بیان افرای چون؛ محمد سروش محلاتی با سفر به عراق برداشته می‌شود.
هر چند این اقدامات خیلی هم مخفی نبوده و برای اهل دقت سابقا مشخص شده بود، چرا که مدتی پیش شیخ فراری و مطرود جامعه مومنین، محسن کدیور، که به غرب گریخته بود از این افراد با نام یاد می‌کند و امید می‌دهد که این افراد بتوانند خوانش جدیدی از اسلام و اسلام سیاسی را طراحی و پیاده کنند.

حدیقه اولی
این گروه به‌اصطلاح روشنفکر حوزوی، بحث حوزه مستقل را در دستور کار خود دارد، با تشکیل، مجمع‌، لجنه، نشست‌ و تشکل‌هایی در حوزه، به دنبال وجه‌سازی و کسب و اعتبار در بدنه انقلابی طلاب است.
لذا برای این‌که بتواند خود را به عنوان شخصیت‌های موجه و دلسوز حوزه جا دهند نیاز به عنوان سازی داشتند، یکی از این عناوین، راه انداختن ادبیات حوزه مستقل بود که از دل این ادبیات تا حدودی توانستند بعضی از خواص و افراد حوزوی را با خود همراه کنند، هر چند از این عنوان طرفی نیستند و بدنه طلاب با آنان همراهی نکردند، این برگی که این‌بار با عنوان “حوزه مستقل” رو کرده بودند با مولفه مهم و ضروری “تحول در حوزه” در تضاد قرار گرفت.
حوزه علمیه با شیوه علمی به طلاب آموخته بود در مواجهه با تضادها، به رفع تضادها بپردازد، لذا در تضاد بین استقلال حوزه سنتی، با تحول خواهی، شرايط زمان و مکان و حوادث واقعه را درک کرده و به سمت تحول خواهی قدم برداشت.

حدیقه دوم
در حدیقه قبلی استقلال حوزه مطرح شد. در این حدیقه در مورد برگ دیگر از حرکت آن گروه روشنفکر پرداخته می‌شود.

تحریف و تخریب شخصیت‌های برجسته حوزوه، این بخش با طراحی و پشتیبانی رسانه‌های جریان سیاسی غیر انقلابی پوشش داده می‌شود و لذا به تحریف مبانی و اندیشه امام خمینی رحمةالله، شهید مظلوم بهشتی، شهید علامه مطهری پرداخته شد.
شخصیت‌هایی مثل علامه مصباح یزدی مورد هجمه و تخریب این جریان قرار گرفت، این گروه‌ها از صبر انقلابی و نرمش قهرمانانه حوزه سوء استفاده کرده و با تنیدن تارهای روشنفکرانه به دور علوم حوزوی، جایگزین نمادین برای چهره‌ها و اندیشمندان حقیقی حوزه درست کرده و در گام بعدی رو به عرفی کردن دین و فقه آوردند.

حدیقه سوم
با تحلیل نوشته‌های محمد سروش محلاتی و دستاوردی که از سفرش به عراق با خود آورده بود مشخص شد که این افراد به دنبال سهم‌خواهی از حوزه علمیه و روحانیت بودند، مدل همان سهم‌خواهی که در تاریخ نیز نمونه داشته، از آنجایی که جریان حق برای حفظ بنیان‌ها، اصالت‌ها و… مدتی با نرمش قهرمانانه سکوت اختیار کرد، نمونه بارز آن در جریان مشروطه اتفاق افتاد که شیخ شهید توسط همین جریان‌ها و گروه‌های روشنفکر که در بیت برخی از علما در نجف نفوذ کرده بودند، شیخ فضل الله نوری را به چوبه دار آویختند، در اوایل انقلاب نیز این گروه‌ها با پنهان شدن در پشت نام و جایگاه مرجعیت امثال شریعتمداری و بعدها منتظری و صانعی توانستند تا حدودی برای خود کسب وجه کنند.

در اعترافات محمد سروش محلاتی، این سهم خواهی از حوزه علمیه به خوبی رو می‌شود.
او در یادداشت خود با عنوان “حوزه نجف حوزه مستقل و آزاد” با تکلف به دنبال ربط دادن بین گودرز و شقایق است و بیان می‌کند که در حوزه علمیه نجف تکثر و تنوع وجود دارد و سلایق مختلف اجتماعی و سیاسی وجود دارد.
او اعتراف می‌کند که برخی طرفدار اسلام سیاسی و برخی ضد آن، برخی طرفدار فلسفه و برخی ضد آن هستند.
از باب فعلل و تفعلل، سایر مولفه‌ها را هم می‌شود اضافه به این عناوین کرد.

حدیقه چهارم
در این بخش مواردی از لایه‌های فکری محمد سروش محلاتی بیان می‌شود؛ او پس از مراجعت و ارتباط با حوزه نجف می‌نویسد؛
_” در حوزه نجف یک جریان نمی‌تواند برای مرجعیت تصمیم بگیرد، مثلاً یک گزینه را جلو بیندازد یا مانع مطرح شدن برخی گزینه‌های دیگر شود”.
او در ادامه به نقد سیره سلف در حوزه‌های علمیه در قم پرداخته و می‌گوید: (در اینجا) اگر کسی بخواهد از مسیر دیگری به این جایگاه برسد از حمایت حوزه برخوردار نخواهد بود.
جالب اینجاست که دست انتقام جوئی خود برتر بینی و توهم فوق قانون بودنش، از آستین این فرد بیرون آمده و می‌گوید: چرا نهادهای نظارتی در حوزه علمیه وجود دارد، به نحوی گرایش خود را با شیوه آنارشیستی نشان داده، تا حوزه دارای ضابطه و مقررات، نباشد.
در ادامه می‌آورد: در حوزه نجف دایره آمار و بررسی و یا دادگاه ویژه وجود ندارد و هیچ استاد یا شاگردی بخاطر اظهار نظر مخالف، احضار نمی‌شود.

حدیقه پنجم
این بخش به فرمایشات حضرت امام خمینی(رحمةالله) به طلاب و روحانیون حوزه اشاره می‌شود:

…جامعۀ مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در‏‎ ‎‏حوزه‌های علمیه بوده‌اند، مگر‏‎ ‎‏همان‌ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونی بودن سلطنت دادند؟
مگر همان‌ها‏‎ ‎‏نبودند که وقتی یک روحانی به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله‏‎ ‎‏گرفت، او را به مردم معرفی کردند.
اگر خدای ناکرده این‌ها شکسته شوند چه نیرویی جای آنان را خواهد گرفت؟
و‏‎ ‎‏آیا ایادی استکبار، روحانی نماهایی را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد‏‎ ‎‏دیگری را بر حوزه‌ها حاکم نمی کنند؟!
و یا آن‌ها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از‏‎ ‎‏انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ واداره‏‎ ‎‏کشور را خورده‌اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شده‌اند و با خیالی راحت و آسوده به‏‎ ‎‏درس و مباحثه سرگرم بوده‌اند می‌توانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامی باشند؟!

راستی‏‎ ‎‏شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و جامعۀ‏‎ ‎‏مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین می‌کند؟!
جناحی که پیروز شود‏‎ ‎‏یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستی به سراغ کدام‏‎ ‎‏قشر و تفکر از روحانیت می‌رود؟!(صحیفه‌امام،ج،۲۱).

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها