به گزارش رحا مدیا، نشست علمی «فلسفه مقاومت براساس دیدگاه مجاهدکبیر شهید سیدحسن نصرالله» به همت گروه علمی فلسفه سیاسی مجمع عالی حکمت اسلامی در قم برگزار شد. در این نشست حججاسلام آقایان دکتر نجف لکزایی، استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، دکتر مهدی امیدی و دکتر محمدعلی سوادی، عضو گروه منطق فهم دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بیان نظرات خود پرداختند.
آنچه پیش روی شماست سخنان حجتالاسلام دکتر امیدی در این نشست است که به موضوع «فلسفه مقاومت» پرداخته است.
«مقاومت» بهمعنای ثبات، اعتدال و دوری از افراط و تفریط است. چونکه مقاومت در برابر عوامل بیثباتی و برهمزنندهی اعتدال قرار میگیرد، میتوان معنای ثبات و اعتدال را برای آن پذیرفت. در اصطلاح نیز بهمعنای ایستادگی در برابر یک امر مشروع است، تا جاییکه حق آن کامل ادا شود. بنابراین مشروعیت در هدف و روش، از شروط مقاومت است.
در اصطلاح فقهی نیز، مقاومت بهمعنای ثبات قدم در اجرای تمام فرایض الهی است. در باب عقاید، اخلاق و احکام، اگر بخواهیم تمام فرایض الهی را بهاجرا دربیاوریم، ثبات قدم در آن زمینه مطرح میشود.
در قرآن کریم کلمه مقاومت نیامده؛ اما واژههای استقامت، صبر، جهاد و قتال که مترادف با آن هستند بیان شده است، تا با معنای مقاومت بیشتر مأنوس بشویم. از منظر عقل نیز اگر بخواهیم منطق و فلسفه مقاومت را توضیح دهیم، چهار مبنای طبیعت، فطرت، کرامت و تربیت را میتوان فلسفه مقاومت درنظر گرفت.
بر اساس طبیعت ما معتقدیم همه موجودات جاندار، برای صیانت از ذات خود و لوازم حیات، مقاومت بهخرج میدهند و براساس مبنای فطرت، انسانها بهصورت فطری کمالجو هستند و برای رسیدن به کمال خود، سعی میکنند موانع را کنار بزنند؛ بنابراین مبارزه با موانع برای رسیدن به کمال، اقتضای فطرت است.
و طبق مبنای کرامت، شرافت انسانی اقتضای دورکردن رذایل از خود را دارد، تا بهسمت فضایل حرکت کند و حرکت بهسمت فضایل و طرد رذایل، یک مبنای کاملا عقلانی است که اگر کسی بخواهد در این مسیر حرکت کند، چارهای جز این ندارد تا با کسانی که رذایل را نشر میدهند، مبارزه بکند تا تحقق فضایل، میسر شود.
بر پایه تربیت نیز، نوع تربیت توحیدی اقتضای این را دارد که انسان در برابر تمام عواملی که با روح توحیدی سازگار نیستند، مقابله نماید. همانگونه که وقتی به سیدالشهدا علیهالسلام پیشنهاد تسلیم داده شد، ایشان فرمودند: «هیهات من الذّله» بنابراین تربیت توحیدی ما را به ایستادگی انسان در برابر موانع کمال رهنمون میکند. مقاومت با تربیت توحیدی آغاز میشود و اگر تربیت انسان واقعا توحیدی باشد، او را بهسوی مقاومت و مبارزه با عوامل مخل کمال میکشاند.
مقاومت یک مبنای اجتماعی هم دارد و آن مسأله هویت است. هویت نیز دارای دو بُعد است. یک بعدش این است که ما بر جنبههایی که برای هر شیئی بهعنوان حد و مرزِ آن مشخص میشود، نظر داشته باشیم. یعنی یک مرزبندی معین که باید همواره مورد توجه قرار گرفته و حفظ شود.
با توجه به اینکه انسانها در زندگی خود دارای یکسری عقاید و ارزشها و مرزبندیهای فرهنگی و اجتماعی هستند؛ حفظ این مرزبندیهای اجتماعی که یک بخشی از هویت است و او را از غیریت جدا میکند و به انسان استقلال میبخشد که این کار مقاومت است. در واقع مقاومت حافظ مرزهای خودی است و یک کمربند امنیتی در برابر غیریت است.
مقاومت نه تنها جنبه سلبی، بلکه جنبه ایجابی هم دارد که در درون سبب میشود، آن خویشتن واقعی تعین پیدا بکند و ساخته بشود. بنابراین بر مبنای اجتماعی، مقاومت از نظر هویتی یک جنبه سلبی و یک جنبه ایجابی دارد که مقاومت در هر دو بخش آن ایفای نقش دارد.
شروط مقاومت
در این مجال راجع به شروط مقاومت نکته ای را مطرح میکنم. اولین شرط مقاومت این است که هدف و طریق مشروع باشد. اگر هدف و طریق مشروع نباشد، مقاومت بی معنا، پوچ و غیرعقلایی است. حتی قرآن کریم هم به آن اشاره می کند و می فرماید: «ذالِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ». دلیل اینکه اینها ترجیح دارند این است که یکی راه حق و یکی راه باطل را می رود. پافشاری بر باطل مقاومت نیست، بلکه مقاومت در جایی معنا دارد که اصرار بر طی کردن طریق حق است. آن نوعی کودنی و لجبازی از مسیر حق است و آن مسیر، مسیر مقاومت نیست. بنابراین یکی از شروط مقاومت این است که مسیر حتماً مشروع باشد.
دومین شرط این است که افراد حساسیت لازم را نسبت به موانع و امکانات داشته باشند. فردی که می خواهد در برابر موانع، خطرات و تهدیدات ایستادگی کند، قطعاً باید یک نوع تنبّه، بیداری و هوشیاری در او به وجود بیاید و نسبت به خطرات حساس باشد. هرچقدر حساسیت بیشتر باشد، امکان مقاومت بیشتر وجود دارد. باتبع هر چه حساسیتها کاهش پیدا میکند، مقاومت کمتر میشود. این حساسیت لازمه و شرط مقاومت است.
سومین شرط از شروط مقاومت این است که هدف ضروری باشد. در رابطه با اهدافی که اصلاً ضرورت ندارد، ایستادگی به این معنا نیست. آن چیزی که ضرورت دارد و باید این طریق طی بشود و باید این مسیر دنبال شود مهم است. ضرورت هدف مهم است و باید ضروری باشد.
چهارمین ویژگی این است که آن هدف نباید بدیل داشته باشد. آن طریقی که میخواهیم از آن به سمت هدف برسیم نباید بدل داشته باشد. اگر بدیلهایی دارد که خطرات و هزینههای کمتری دارد، طبیعتاً ما از آن مسیرهای بدیل استفاده میکنیم. چرا باید یک مسیری برویم که تهدیدات و خطرات آن زیاد باشد. بنابراین این مسأله مهم است. مسیر باید مسیری باشد که بدیل نداشته باشد و یگانه طریق باشد که اگر این مسیر طی شد دیگران نگویند که چرا شما در حالی که راههای دیگری وجود داشته، این مسیر را طی کردهاید. البته ما به هدف فکر میکنیم. یعنی غرض رسیدن به هدف است. حالا باید ببینیم که برای آن هدف مشروع، این طریق بدیل وجود دارد یا خیر.
پنجمین مسأله، نهراسیدن از خطرات پیش رواست. کسی میتواند مقاومت بهخرج دهد که از خطرات و تهدیدات به خودش ترس و سستی راه ندهد و بتواند مقاومت را در وجود خودش نهادینه کند.
شرط ششم این است که تفکر راهبردی و تاکتیکی داشته باشد. جناب آقای دکتر لکزایی فرمودند که مقاومت یک راهبرد است. نه، مقاومت هم راهبرد و هم تاکتیک است. دشمن در یک جاهایی مواضع خود را تغییر میدهد و شما هم باید با توجه به تغییر مواضع دشمن موضع را عوض کرده و به نحو دیگری مقابله کنید. حتی یک رویکرد است. بالاتر از راهبرد و بالاتر از بحث تاکتیک، یک راهبرد تمدنی است. اگر کسی بخواهد یک تمدنی را بنا کند که این تمدن بتواند تمام عرصههای حیات را در بر بگیرد؛ به تعبیری تمام سطوح حیات انسانی را دربر بگیرد، لازمه آن این است که مقاومت شکل بگیرد. یک تفکر راهبردی، یک تفکر تاکتیکی و همچنین یک رویکرد کلان را نسبت به بحث مقاومت داشته باشد.
بخش هفتم، اراده برای مقابله است. کسی که برای مقابله اراده نداشته باشد و ایثار نکند، نمیتواند به نتایج دست پیدا کند. اراده و اهتمام برای اینکه عزمم را جزم کنم، اراده خودم را محکم کنم و از ایثار جان و مال دریغ نکنم، از شروط مقاومت است و در غیر اینصورت مقاومت تحقق پیدا نخواهد کرد.
فرمایشاتی که بزرگواران فرمودند را میشود در دو سطح از مباحث مرتبط با مقاومت خلاصه کرد. سطح اول، سطح مقاومت سخت، آشکار و ظاهری است. بعضی مقاومت را در همین سطح متوجه می شوند، در حالیکه مقاومت یک وجه نرم و باطن هم دارد. اینکه ما بحث جهاد اکبر و مبارزه با نفس که در درون انسان اتفاق میافتد را مطرح میکنیم، خودش یک نوع مبارزه نرم است. اگر همین را در عرصه فرهنگ توسعه بدهیم، طبیعتاً این نوع مقابله و مقاومت، مقاومت نرم محسوب خواهد شد.
تقلیل مقاومت به هر یک از این دو عرصه، باعث میشود که ما مسیر انحرافی را طی کنیم. بعضی ها تلاش دارند که مقاومت ما را فقط در بحث باطنی نشان بدهند. میگویند که ما چیزی بالاتر از مبارزه با نفس نداریم. بگذرید و سعی کنید که با دیگران صلح کنید. این غلط است. بعضی هم فقط به مقاومت سخت فکر می کنند. میگویند بجنگیم، مبارزه کنیم و آنها را نابود کنیم، اما به خودشان توجه نمیکنند. به مبارزه درونی، به مبارزات نرمی که باید داشته باشد توجه نمیکند. مبارزه در عرصه فرهنگ و مبارزات علمی هم مقاومت است. این دو، دو لایه و دو سطحی هستند که باید با هم باشند. جدا کردن این دو لایه از هم مسیر انحرافی است و اعتبار مقاومت را از هم می پاشد. نهایتاً ترکیب این دو، نوعی از مقاومت هوشمند را برای من ایجاد می کند.
مقاومت هوشمند این است که شما در ظرف مناسب خودش از مقاومت نرم استفاده کنید و در ظرف مناسب دیگر از مقاومت سخت استفاده کنید. این نکتهی بسیار مهمی است. البته ابعاد در بحث مقاومت بسیار گسترده است. مقاومت بُعد فردی، بُعد جمعی و بُعد سازمانی و نهادی دارد. گاهی اوقات خود سازمان و نهاد باید یک سازمان و نهاد مقاوم باشد. مقاومت بُعد اجتماعی و تاریخی هم دارد.
ما معتقدیم که اگر مقاومت می خواهد در بین ملت و امتی شکل بگیرد، آن لایههای تاریخی و اجتماعی است که ظهور و بروز پیدا کرده و یک ملت، ملت مقاوم میشود. اینطور نیست که یک ملت بتواند بهصورت بداهه یک ملت مقاوم باشد. زمینههای تاریخی، بسترهای تاریخی و بسترهای اجتماعی، زمینه را فراهم میکند که فرد، امت و ملت بتوانند از خودشان مقاومت بهخرج بدهند. لایههای دیگری هم داریم. لایههای تمدنی، لایههای منطقهای و لایههای جهانی که اینها در ابعاد مقاومت قابل تعریف است.
در پاسخ به این پرسش که مقاومت از چه پیشینهای برخوردار است؟ باید این را عرض کنم که حیات بشر اساساً با مقاومت است. همانطور که در ابتدا عرض کردم که در طبیعت همه موجودات مقاومت وجود دارد. هر جانداری تلاش میکند که لوازم حیات خود را حفظ کرده و از ذات و لوازم ذات خودش صیانت کند. این مسأله، یک مسأله کاملاً بدیهی است و ریشه در کمالگرایی و طبیعت انسان دارد. در فضای ادیان الهی هم میبینیم که تمام پیامبران الهی این مسیر مقاومت را طی کردهاند. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِير». علمای ربّانی در کنار انبیاء، مقاومت به خرج میدادند. هیچ سستی به خرج نمیدادند و سعی میکردند مقاوم باشند. این ریشهی این مسأله است.
وقتی به ادیان توحیدی نگاه میکنیم، میبینیم که همه اینها به نحوی در عرصه واقعیتها مقاومت بهخرج میدادند تا بتوانند به پیروزی برسند. در رابطه با اسلام هم مقاومت را در عرصههای مختلف میبینیم. در زمان پیغمبر اکرم(ص)، وقتی که یک سازمان مخفی را در مکه ایجاد کرد و همچنین در زمانی که در فشارهای سنگین و سختیهایی که در شعب ابیطالب وجود داشت، ایشان مقاومت بهخرج دادند تا بتوانند به هدف برسند و نهایتاً هم رسیدند. یا حادثه کربلا که اوج مقاومت برای دستیابی به هدف است و حاضر است در این راه از جان خود، از فرزندان خود و از همه اموال خود ایثار کند. اینها ریشه تاریخی دارد. همچنین جنبشهای متعددی که در طول تاریخ اسلام ظهور و بروز پیدا کردند، همه پیشنهی تاریخ مقاومت هستند.
امروز انقلاب اسلامی دوباره مسیر مقاومت صحیح را به ما نشان داد. انقلاب اسلامی یک تحول بسیار بزرگ در عرصه سیاسی و اجتماعی بود که به وقوع پیوست و مسیر هویتی که باید از آن غیریتها و خودیها مشخص بشود را برای ما مشخص کرد. جریان حق توانست غلبه و حاکمیت پیدا کرده و زمینه را برای اینکه دیگران هم از این حق فهم و برداشتی داشته باشند فراهم کرد و نهایتاً جریان مقاومت منطقهای شکل گرفت. با توجه به این پیشینه مقاومت از صدر اسلام تاکنون و همچنین انقلاب اسلامی، انتظار این است که ما امروز شاهد ایجاد شبکه جهانی مقاومت باشیم. اگر امروز بحمدالله در منطقه یک شبکه و جریان مقاومت ایجاد شده، انتظار این است که ما در آینده یک شبکه مقاومت جهانی داشته باشیم و این اتفاق باید بهصورت سازماندهی شده و نهادینه شده بیفتد.
مقاومت هوشمندانه
گاهی اوقات است که دشمن به صراحت و آشکار با شما مقابله میکند و با شما مقابله نظامی دارد. این چنین ورود پیدا کرده. این نوعی مقابله سخت است. در اینجا شما باید بتوانید هوشمندانه مانع اهداف راهبردی دشمن بشوید و نگذارید دشمن به اهداف راهبردی خودش در عرصه نظامی دست پیدا کند. گاهی اوقات دشمن توان این را ندارد که از منظر نظامی به شما ضربه وارد کند و از طریق نرم اقدام میکند. همانطور که جناب آقای دکتر لکزایی فرمودند، گاهی اوقات در فکر، ذهن و روح افراد، نوعی از فرهنگ را ترویج میکنند که باعث میشود این فرد اصلاً دیگر مقاوم نباشد و فکر مقاومت به ذهن او نرسد و تمام تلاش او این باشد که خود را در برابر دشمن تسلیم کند. این نوع تفکر، نیازمند یک مقابله جدی فرهنگی است. ایجاد گفتمان برای مقابله با تهدیدات نرم یکی از راهکارها است.
هوشمندی جریان مقاومت باید اینگونه باشد که فقط به جنگ سخت فکر نکند. این جنگ سخت از بین میرود و تمام میشود، ولی تبعات او در اذهان و روح و روان افراد میماند. در اینجا باید برنامهریزی بیشتری صورت بگیرد تا این تبعات و پیامدهای فکری، روحی، روانی و ذهنی کاسته شده و نهایتاً مقاومت در شکلی جدیدتر و در ابعادی گسترده تر بتواند ظهور و بروز پیدا کند. انشاءالله