رحا مدیا | علیرضامحمدلو
برای درک پیروز نبرد، چند مسیر وجود دارد. بررسی دستاوردهای طرفین. بررسی استراتژیهای طرفین، بررسی روایتها و ادراک عمومی. سه استراتژی آمریکایی در سه موقعیت پیشاجنگ، ابتدای جنگ و انتهای جنگ قابل بررسی است.
آمریکاییها جهت تثبیت قلدری و القای تک قطبی جهانی در دوره جدید ترامپ، برای حذف یا مهار ایران، دست به یک جنگ نیابتی جدید زده و سگ هار خود را وارد یک معرکه بزرگتری بعد از غزه نیمه کاره و لبنان مرموز و سوریه ناپایدار، با ایران قوی نمودند.
پیشاجنگ و استراتژی ماشه: هراسافکنی و تهدید به جنگ که سالها برقرار بود و با روی کار آمدن ترامپ، افزایش یافت و هدف این بود که با ایجاد اختلال محاسباتی در اتاق تصمیم ایران و القای فروپاشی اجتماعی بعد از جنگ، ایران را وادار به عقب نشینی کنند که نشد.
اول جنگ و استراتژی شوک و بهت: در شروع جنگ و در یک اقدام غافلگیر کننده، تنی چند از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای ایران ترور و شهید شدند که یک شوک ساختاری و بهت اجتماعی را در پی داشت. هدف این بود که ناک اوت در کمترین زمان و تحمیل عقب نشینی به ایران در ماجرای هستهای و موشکی و منطقهای را رقم بزنند که شرایط فرماندهی و پدافندی و آفندی جنگ بازیابی شد.
میانه جنگ و استراتژی هویچ و چماق: تطمیع آمریکایی به صلح و تهدید اسرائیلی برای مهار علیه ایران بهکار گرفته شد ولی تابآوری اجتماعی و توان بالای نظامی ایران باعث شد که این نسخه خیلی سریع از روی میز برداشته شده و مسیر جنگ وارد موقعیت جدیدی گردد.
چیکن استراتژی و دوئل نهایی: فاز آخر جنگ با مشت آخر خیلی زود فرا رسید و آمریکا در نقش منجی وارد شد و سایتهای هستهای را زیر ضرب برد. پاسخ ایران و شدت یافتن ضربات علیه سرزمینهای اشغالی و پاپس نکشیدن و «دوئل متوازن در واقعیت» و شکستن تابوی آمریکایی و درخواست صلح آمریکا و صهیونیسم و سپردن باقی ماجرا به عرصه «روایت»، افق چیکن استراتژی علیه ایران را از بین برد.
یادداشتهای دیگر نویسندگان رحا مدیا را در این صفحه بخوانید.