رحا مدیا | علی عسگری
شاید خیلی از ما در ذهن خود بارها و بارها، تصاویر خرابههای تلآویو و حیفا را مرور کرده باشیم؛ سپس به نیروی نظامی و قدرت ملی کشورمان بالیده و خداوند را سپاس گفتهایم!
اما باید توجه داشته باشیم که فتح اسرائیل و نابودی آن، لقمهی آمادهای نیست که با ضربالاجل ۱۰ دقیقهای هضم شود. اسرائیل، نتیجهی تمامی اندیشههای سیاسی و اجتماعی فیلسوفان و سیاستمداران غربی است که از قرن ۱۶ میلادی برای ساختنش، توجیهات علمی ساختهاند.
اسرائیل، کشور نیست! اما برای اروپاییها حکم مدینهی فاضلهای را دارد که اگر نابود شود، تمامی نظریهها و ساختارهای اجتماعیشان زیر سوال رفته و مرجعیت علمی خود را از دست میدهد. نابودی اسرائیل مساوی است با پایان جریانهای روشنفکرمآب و لیبرال دموکراسی تحمیل شده در جهان و این یعنی قطع شدن بازوان استعمار نو در نهادهای علم. بدین ترتیب، دست و پازدن غرب نسبت به احیا رژیم صهیونیستی، کار گزافی نبوده و نخواهد بود.
از طرفی دیگر جنگ با اسرائیل به جهت ابعاد تمدنیاش، فرصتی بزرگ و بستری مهم برای ملت ایران ساخته است تا خود را برای وقوع نظم جدید جهانی با محوریت جهانبینی اسلامی، آماده کند. البته فضل خداوند بیشک انسجام اجتماعی مردم ایران را صورت داده است، اما امتحان بزرگ الهی آنجایی رخ مینمایاند که عقل بشری توان پیشبینیاش را نداشته و به شکلی ناگهانی با آن مواجه شده است.
بنابراین پرسیدن این گزاره که: مردم بیگناه، نظامی و دانشمند هستهای نبودند، پس چرا مورد هجوم رژیم سفاک صهیونیستی قرار گرفتهاند؟ سوالی نادرست است؛ زیرا بزرگترین جرم مردم ایران، دفاع آنان از بنیانهای تمدنیشان است. بنیانهایی که تا چند روز آینده در هیاتها برایش روضه میخوانند و عزاداری میکنند. بنیانی که از یک سو ریشه در عاشورا و عزتطلبی دارد و از سوی دیگر امید به مهدویت را توسعه میدهد.
بنابراین نابودی اسرائیل هرچند خواستهای به حق، مشروع و قانونی است، ولی از آنجا که در چارچوب نزاعی تمدنی تعریف میشود، به سرعت قابل وصول نیست، مگر آنکه ارادهی حق عنایتی دیگر داشته باشد. در نهایت باید گفت، جهان باید به درجهای از فهم نسبت به این جنگ تمدنی برسد تا طرف حق و باطل خود را انتخاب کند، و این رخداد چیزی جز آغاز نظم نوین جهانی در نقطهی کانونی تمدن ایرانی و اسلامی نیست.