نقدی بر یادداشت عباس عبدی؛

آینده‌پژوهی یا آرزونگاری آکنده از مغالطه!؟

آقای عباس عبدی مطلبی درباره «آینده روحانیت» نگاشته که با مقدمات نادرست نتیجه‌ای عجیب گرفته است. او هم گذشته این نهاد را به‌اشتباه تحلیل کرده، هم وضعیت کنونی آن را نادرست گزارش داده، و هم با مبانی غلط تحلیلی به نتیجه‌گیری ناصواب درباره آینده روحانیت رسیده است.

رحا مدیا | مهدی عامری

آقای عباس عبدی مطلبی درباره «آینده روحانیت» نگاشته که با مقدمات نادرست نتیجه‌ای عجیب گرفته است. او هم گذشته این نهاد را به‌اشتباه تحلیل کرده، هم وضعیت کنونی آن را نادرست گزارش داده، و هم با مبانی غلط تحلیلی به نتیجه‌گیری ناصواب درباره آینده روحانیت رسیده است.

در بررسی جریان‌شناسی منصفانه روحانیت، باید توجه داشت که این نهاد همواره در طول تاریخ دو جریان فکری و عملی داشته است: از یک سوء، روحانیت اصیل و متعهد حضور داشته و گروهی دیگر از روحانیون «متحجر»، «درباری» و «اهل دنیا» بوده‌اند.

روحانیت درباری، آن روی زشت و سیاه تاریخ این نهاد بود؛ همان کسانی که نه‌تنها در خدمت طاغوت قرار گرفتند، بلکه با اشرافیگری و فاصله گرفتن از مردم، به توجیه‌گران نظام ظلم تبدیل شدند. امروز رفقای جناب عبدی و همفکرانشان، با تجاهل نسبت به این واقعیت تاریخی، روحانیت اصیل و انقلابی را که همواره در کنار مردم ایستاد با برخی رفتارهای نادرست امروزی مقایسه می‌کنند. این مقایسه معوج از یک سوء آن روحانیت مردمی و شریف پس از انقلاب را نادیده می‌گیرد که حتی جان خود را در راه مردم نثار کرد، و از سوی دیگر این واقعیت را پنهان می‌کند که مردم همواره میان روحانیت اصیل و روحانیت بدلی تفاوت قائل بوده‌اند. نتیجه چنین تحریف تاریخی آن است که نویسنده با تعمیم ناروا، کل نهاد روحانیت را زیر سؤال می‌برد!

روحانیتی که آقای عبدی امروز از آن حمایت می‌کند، در حقیقت ادامه همان جریان منحط و اشرافی تاریخی است. این افراد که روزی دروغ تقلب را تبلیغ کرد، در اشرافی‌گری مدرن غرق‌شده، به غرب و ارزش‌های سکولار دل بسته، نه‌تنها از مردم عادی بلکه حتی از بدنه سنتی حوزه نیز فاصله گرفته، و گاه چنان از اسلام ناب دور افتاده که تنها پوسته‌ای تشریفاتی از دین برایش باقی‌مانده. آقای عبدی در حلقه این طیف روحانیون حضور دارد، توجیه‌گر سیاست‌هایشان شده در انتخابات حامی آن‌هاست، در محافل خصوصی‌شان حاضر می‌شود، و آنگاه با بی‌پروایی درباره حوزه‌ای که سال‌هاست با آن بیگانه است، اظهارنظر می‌کند. چنین فردی چگونه می‌تواند ادعای نقد اصلاح‌طلبانه داشته‌باشد؟ این نه نقد، که خود بخشی از مشکل است، چرا که با حمایت از این جریان، در واقع به تداوم همان انحراف تاریخی کمک می‌کند، افرادی که بزرگ‌ترین صدمات را به اسلام و خدمات روحانیت راستین زده‌اند.

از سوی دیگر، حوزه‌ای که اکثریت طلاب و روحانیون آن در کنار مردم زندگی می‌کنند، کار جهادی انجام می‌دهند و درد جامعه را می‌فهمند، امروز هدف تمسخرهای نابجای برخی روشنفکرنماها قرار گرفته است. اینان حضور روحانیت در میان مردم -چه در قالب برگزاری جلسات برای نوجوانان، چه در فعالیت‌های تخصصی فرهنگی و چه در مشارکت در شادی‌های عمومی را به صدای حیوان درآوردن و شو اجرا کردن تقلیل می‌دهند! این نگاه نه‌تنها منصفانه نیست، بلکه نشان‌دهنده درک نادرست از تحولات مثبت روحانیت است. امروز طلاب ما هوشمندانه‌تر از گذشته عمل می‌کند: هم‌پای جامعه حرکت می‌کند، در عین حفظ اصول، شیوه‌های نوین ارتباطی را می‌آموزد و در حوزه‌های تخصصی مختلف حضوری مؤثر دارد. این نه‌تنها افت که ارتقای تاریخی روحانیت است!

هنگامی روحانیت از برج عاج به میان مردم می‌آید، آنگاه که دانش تخصصی را با کار جهادی ترکیب می‌کند، وقتی می‌تواند هم در عزاداری‌ها و هم در شادی‌های مردم حضور داشته‌باشد، این به‌معنای پویایی و حیات است.

مسئلهٔ بنیادین اینجاست که برخلاف نگاه سکولار اصلاح‌طلبان، سیاست در اندیشه اسلامی امری قدسی است، اما این تقدس هرگز به معنای مصونیت از نقد نیست. امیرالمؤمنین(ع) که تجسم عینی حکمرانی قدسی بود، مستمراً مورد نقد صحابه قرار می‌گرفت و خود فرمود: “حق را به من بشناسانید”. اینجاست که تحلیل شما دچار آفت مقدمات نادرست می‌شود: تقدس سیاست با تابو بودن نقد تلازم ندارد. امروز روحانیت در عین حفظ قداست‌خواهی، پذیرای نقدهای سازنده است. آیا نمی‌بینید که همان نهاد قدسی، بزرگ‌ترین منتقدان را در دل خود پرورش داده است؟

برخلاف برخی ادعاها، روحانیت امروز همچنان جایگاه مهمی در دل‌های مردم دارد. شواهد عینی این موضوع را تأیید می‌کنند: در مناسبت‌های مذهبی مانند محرم، رمضان و شب‌های قدر، استقبال گسترده‌ای از برنامه‌های مذهبی و جلسات روحانیت دیده می‌شود.

این حضور پرشور که در بسیاری موارد از استقبال برخی برنامه‌های فرهنگی دیگر هم بیشتر است، نشان‌دهنده‌ تأثیرگذاری مستمر نهاد روحانیت در جامعه است.

البته طبیعی است که در جامعه‌ای با سلایق و گرایش‌های متنوع، همه‌ اقشار به یک اندازه از این برنامه‌ها استقبال نکنند. اما نمی‌توان انکار کرد که بخش قابل‌توجهی از مردم همچنان به این نهاد و برنامه‌هایش علاقه‌مند هستند و این ارتباط دوسویه حفظ شده است.

این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که تحلیل‌های یک‌جانبه‌ای که می‌خواهند روحانیت را نهاد بی‌تأثیر یا کم‌طرفدار معرفی کنند، چندان با واقعیت‌های جامعه‌ ما همخوانی ندارد. البته این به معنای بی‌نیازی از آسیب‌شناسی اصلاحات و بهبود نیست.

در طول سال تبلیغات بسیاری از سوی مراکز آموزشی و کلاسهای کنکور برای ورود به دانشگاه به چشم می‌خورد، اما تعداد دانشجویان کاهش چشمگیری داشته است.

از سوی دیگر با وجود تمام فشارهای فرهنگی موجود، شاهد اقبال جوانان به حوزه‌های علمیه هستیم. این پدیده زمانی معنادارتر میشود که به چند شاخص عینی توجه کنیم:

آمارها نشان می‌دهد جمعیت طلبه‌ها از ابتدای انقلاب تاکنون رشد چشمگیری داشته است.

سن ورود به حوزه به طور محسوسی کاهش یافته که نشان‌دهنده گرایش نسل جوانتر به این مسیر است.

برخلاف بسیاری از مراکز آموزشی که با تبلیغات گسترده به جذب دانشجو می‌پردازند، حوزه‌های علمیه عمدتاً بدون تبلیغات رسمی این استقبال را تجربه می‌کنند.

جالب اینکه این رشد و اقبال در شرایطی اتفاق می‌افتد که برخی جریانها در داخل و خارج درصدد تخریب چهره حوزه هستند.

این شواهد به وضوح نشان میدهد که حوزههای علمیه توانسته‌اند با تکیه بر محتوای اصیل خود و پاسخگویی به نیازهای فکری جوانان، جایگاه خود را در میان نسل جدید تثبیت کنند. البته این به معنای بی‌نیازی از اصلاحات درونی و بهبود مستمر نیست، اما نشان می‌دهد که ادعای بی‌طرفدار شدن حوزه بیشتر به آرزوی مخالفان شبیه است تا واقعیتهای میدانی.

آیندهٔ روحانیتی که سیاست زده، ضد دین و ضد مردم باشد (که دوستان آقای عبدی هستند)، خطرناک است. اما این روحانیت جوان، متخصص، فاضل و انقلابی که پای کار آمده‌اند، آیندهٔ روشنی دارند.

اقبال نوجوانان به برنامه‌های معنوی مانند اعتکافهای دانش‌آموزی، حاکی ازآن است گرایش به ارزشهای دینی نه‌ تنها کم نشده، بلکه در قالبهای جدیدی خود را نشان می‌دهد.

امروز یک طلبه جوان در فضای مجازی، ساعت ۶ صبح لایوی برگزار می‌کند و حدود ۵۰ هزار نفر به صورت زنده با او همراه می‌شوند. رقمی که بسیاری از سیاستمداران و سلبریتیها حتی در بهترین ساعات روز هم به آن دسترسی ندارند.

این استقبال پرشور نشان می‌دهد که حوزه و روحانیت، با وجود تمام تبلیغات منفی، توانسته‌اند با زبان روز و روشهای نوین با نسل جوان ارتباط برقرار کنند.

پس مسئله این نیست که «کسی به حرف روحانیت گوش نمی‌دهد»؛ مسئله این است که برخی ترجیح می‌دهند این واقعیتها را نبینند!

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آینده‌پژوهی یا آرزونگاری آکنده از مغالطه!؟

لینک کوتاه: