درباره یک کتاب؛

شلیک ماه

خانم میرابوطالبی نویسنده ژانر فانتزی نوجوان است، کتاب‌هایش در زمره پرفروش‌ترین‌های مخاطب این سن شناخته می‌شود. نویسنده‌ای که اهل قلم است نه قلم‌فرسایی. نوشته‌اش برگرفته از جوهر جان است، نه صرفاً جوهر قلم.

رحا مدیا | سمیه رستمی 

«زنده نگه‌داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.» این جمله از فرمایشات رهبری ست. حالا این جمله را بگذارید کنار توصیه ایشان قریب به این مضمون که تاریخ هر سرزمین را باید در قالب رمان به نسل‌های آینده عرضه کرد؛ کاری که در ادبیات دیگر ملل جهان دیده‌می‌شود.

قطعاً فداکاری‌ها، دلاوری‌ها، رشادت‌ها، شکوفایی استعداد و نمود خلاقیت‌های رخ داده در دفاع مقدس که آمیخته با وطن‌پرستی و ایمان بوده، می‌تواند سرمایه‌ای عظیم و ارزشمند باشد برای غنای فرهنگ ایران اسلامی. این سرمایه باید سرلوحه‌ای برای تربیت نسل‌های آینده باشد و از کنار آن نباید بی‌تفاوت و سهل‌انگارانه گذشت.

بر همین اساس مدیران فرهنگی همت کرده و سال‌هاست کتاب‌های زیادی در این زمینه منتشر کرده‌اند تا شهدا و ارزش ایثار و فداکاری خانواده‌هایشان را به جامعه بشناساند.

البته این کتاب‌ها اغلب در سبد فرهنگی خانوار مذهبی یافت می‌شود. به قولی این دست آثار، مثل رفتن به شکار با تفنگ آن هم از مرغدانی خودمان است. بگذریم که به‌دلیل ممیزی‌ها و بعضی خطوط قرمز نابه‌جا شخصیت همه شهدا تکراری و یکنواخت و دست نیافتنی می‌شود. انگارنه‌انگار آنها هم از میان همین مردم و کوچه‌بازار برخاسته و رشد کرده‌اند. آنچه در برابر نوجوان ایرانی به مثابه نسل آینده‌ساز نمایش داده‌می‌شود، تصویری از یک ابرقهرمان دست نیافتنی است. آن هم در قالب روایت یا همان ناداستان که این قالب نسبت به داستان و رمان تأثیرگذاری کمتری دارد و نمی‌تواند همذات پنداری چندانی در مخاطب ایجاد کند.

شاید بتوان گفت این سبک و قالب نوعی خام فروشی مواد اولیه فرهنگی باشد.

ایده و موضوع جدید و جذابی که به‌دلیل ظهورش در همین اتمسفر می‌تواند مخاطب را بیشتر همراه و همدل کند، بسیار دم‌دستی و فله‌ای به بازار فرهنگی ارائه می‌شود. از طرفی وقتی ایده‌ها دستمالی و لو رفته باشند، پرداختن به آنها در قالب داستان چند برابر سخت‌تر خواهد بود.

اما اگر با توجه به نگاه رهبری این موضوعات در قالب رمان در بیایند، بسته‌بندی شکیل‌تری برای ارائه خواهند داشت. مثل چیزی که در کتاب «معبد زیر زمینی» نویسنده توانمند «خانم معصومه میرابوطالبی» رخ داد.

خانم میرابوطالبی نویسنده ژانر فانتزی نوجوان است، کتاب‌هایش در زمره پرفروش‌ترین‌های مخاطب این سن شناخته می‌شود. نویسنده‌ای که اهل قلم است نه قلم‌فرسایی. نوشته‌اش برگرفته از جوهر جان است، نه صرفاً جوهر قلم.

ایشان داستان زندگی شهید «غلامحسین رعیت رکن‌آبادی» در حالی به‌صورت رمان نوجوان ارائه کرده‌اند که بدون هیچ شعارزدگی، بدون هیچ غلوی است. قلم قوی، نثر روان و حرفه‌ای خانم میرابوطالبی این اثر را تبدیل به محصول فرهنگی دلخواه، حتی برای قشر خاکستری کرده است.

شخصیت اصلی پسر نوجوانی است و داستان از زاویه دید او بیان می‌شود؛ اما در اثنای داستان و مواجهه این نوجوان با شخصیت شهید، ضعف‌های شخصیتی نوجوان اصلاح می‌شود و رو به کمال و بلوغ می‌گذارد.

داستان‌نویس‌ها دو جمله معروف از چخوف را بلدند: «نگو ماه درخشان است. به‌جای این کار، درخشش آن را بر روی شیشه‌های شکسته نشان بده.»

خلاصه‌اش می‌شود؛ نگو، نشان بده. تأثیر تعالی روح شهید رعیت در روند تحول این نوجوان، کاملاً نشان داده شده تا مخاطب خودش نتیجه‌گیری کند. البته نویسنده گوشه‌ی چشمی هم به جمله دوم چخوف دارد که گفته: «اگر در اول داستانتان تفنگ به دیوار آویزان است، این تفنگ باید تا پایان داستان حداقل یک‌بار شلیک شود.» و به جرئت می‌توان گفت نویسنده کاملاً دقیق و حساب شده شلیک کرده و تیرش به هدف نشسته‌است. شاهد این امر همین توجه شخص رهبری به کتاب و تقریظی بر آن نوشته‌است.

متأسفانه تا قبل از تقریظ رهبری بر کتاب با این اثر هم مثل همه کتاب‌های روایت شهدا برخورد شده و مورد بی‌مهری قرار گرفته‌بود. بالاخره هر چه باشد در فرهنگ اصیل ما ضرب‌المثلی است که می‌گوید: قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر رهبری.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها