رحا مدیا | داود فریادرس
وقتی مدیرمسئول روزنامهای که سالها در سایه قدرت و در دل ساختار جمهوری اسلامی زیسته و بالیده، اکنون در مقام شاکی و قاضی برمیخیزد، نه از سر روشنگری، بلکه از موضع فراموشی تاریخی و ریاکاری مزمن است. سرمقاله اخیر روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «حوزه علمیه و نیم قرن حکمرانی» نمونهای تمامعیار از وارونگی حقیقت، مصادره به مطلوب تاریخ و نعل وارونه زدن بر کارنامهای است که خود نویسنده در شکلدهی به آن شریک مستقیم بوده است.
نویسنده با لحنی معلممآبانه از مطالبات مادی و معنوی مردم سخن میگوید، اما پاسخ نمیدهد که خود این رسانه – و مدیر آن – در دهههای گذشته چگونه در بزنگاههای حساس، به جای نقد قدرت، توجیهگر وضع موجود بودهاند؟ چگونه در دوران جنگ، سازشناپذیری را با جان و دل تبلیغ میکردند، اما اکنون دم از عقلانیت اقتصادی و عدالت اجتماعی میزنند؟ آیا همین روزنامه نبود که در دهه ۶۰، با تیترهای هیجانی و بیمحابا، هر صدای مخالفی را به «ضد انقلاب» تقلیل میداد؟
نویسنده با اشاره به فاصله طبقاتی، فساد اقتصادی، و استیصال معیشتی مردم، میکوشد پروژهای تمامشده را به گردن حوزههای علمیه بیندازد؛ غافل از آنکه نه تنها حوزههای علمیه در بسیاری از این روندها مشارکتی نداشتند، بلکه بارها مورد هجمه همان نهادهایی قرار گرفتند که امثال نگارنده در آن سالها از آنان دفاع میکردند. آیا مسئول فقر امروز، طلبهای در حجره است یا مدیران تکنوکراتی که از دهه ۷۰ با شعار «توسعه اقتصادی» میداندار سیاستهای نئولیبرالی شدند؟ آیا فساد زنجانیوار محصول حوزه است یا محصول زد و بندهای پشتپرده دستگاههایی که نظارتناپذیر و پاسخگریز شدند، بیآنکه قلم همین روزنامه بر آنان خراشی وارد کند؟
ادعای «بیتوجهی مردم به اجلاسهای حوزه» نیز بیشتر از آنکه تحلیلی جامعهشناختی باشد، عقدهگشایی سیاسی است. مردم، اگر از حوزه فاصله گرفتهاند، به همان میزانی است که از رسانههایی چون جمهوری اسلامی فاصله گرفتهاند که با لفاظیهای بیپشتوانه، هم اعتماد عمومی را تخریب کردند و هم چهره دین را مصادره به مطلوب کردند. حوزه، اگر امروز ناکارآمد است – که در برخی حوزهها شاید باشد – نه بهدلیل ذات آن، بلکه بهخاطر آن است که امثال نویسنده، زمانی که باید از استقلال حوزه دفاع میکردند، آن را در مدار سیاست رسمی حل کردند.
و نهایتاً، پرسش از «میراث مؤسس حوزه علمیه قم» و «امام خمینی» آنهم از زبان روزنامهای که بارها در برابر تحریف آرمانهای امام سکوت کرده، بیشتر شبیه ناله ریاکارانه است تا مطالبه عدالتخواهانه. اگر میراث امام «کوخنشینی» بود، چرا در اوج «عدالتطلبی» دهه ۷۰، این روزنامه از دولتهای تجملگرا حمایت کرد؟ چرا درباره هزار فامیلهایی که در دل نظام اقتصادی جدید رشد کردند، لب فرو بست و سکوت پیشه کرد؟
واقعیت این است که این سرمقاله نه برای اصلاح حوزه است و نه برای بازگشت به آرمانها. این سرمقاله، پروژهای است برای تطهیر گذشتهای که خود نویسنده بخشی از آن بوده است. تاریخ را نمیتوان با قلم فرمایشی تحریف کرد.