رحا مدیا | یوسف پورجم
در عالم سیاست، گاهی لبخندها از شمشیرها هم برندهترند. رابطه ایران و آمریکا، دهههاست که قصه پرغصهای از بیاعتمادی، فریب، تحریم و تهدید است. حالا برخی دوباره حرف از مذاکره میزنند، با این خیال که شاید مشکلات اقتصادی یا تنشهای بینالمللی با چند دور گفتوگو حل شود. اما سؤال اساسی اینجاست که آیا واقعاً میتوان به آمریکا اعتماد کرد؟ پاسخ این پرسش نه فقط در تاریخ سیاست خارجی ما، بلکه در عمق باورهای دینی، تجربههای جهانی و منطق استقلالطلبی اسلامی نهفته است.
برای پاسخ به این پرسش، کافی است نگاهی به تاریخ بیندازیم. با نگاهی به گذشته؛ اعتماد به آمریکا، همیشه باخت بوده است. مگر آمریکا نبود که با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت مردمی مصدق را سرنگون کرد؟ مگر همین آمریکا نبود که سالها از حکومت پهلوی ـ با تمام ظلم و فسادش ـ حمایت کرد؟ بعد از انقلاب هم دست از دشمنی برنداشت؛ از حمایت از صدام در جنگ تحمیلی گرفته تا ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران، تحریمهای یکطرفه، ترور دانشمندان هستهای و حاج قاسم عزیز و خروج یکجانبه از برجام.
آیا اینها برای اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا کافی نیست؟ آیا کشوری که سابقهاش در «پشت پا زدن به توافقها» و «تغییر مواضع با تغییر دولت» روشن است، میتواند شریک گفتوگوی قابل اعتمادی باشد؟
کسی منکر اصل مذاکره نیست. گفتوگو یک ابزار در سیاست است، اما مثل هر ابزاری باید بدانیم با چه کسی، با چه هدفی و در چه شرایطی از آن استفاده میکنیم. مذاکره نیز یک ابزار است، نه راه نجات! وقتی طرف مقابل اهل معامله نیست، اهل زورگویی و تحمیل است، آیا باز هم میتوان از مذاکره نتیجهای گرفت؟ واقعیت این است که آمریکا مذاکره را بهعنوان فرصتی برای گرفتن امتیاز میبیند، نه حل مشکلات. بارها هم این را در عمل ثابت کرده است.
از برجام چه مانده؟ وقتی طرف آمریکایی بدون هیچ هزینهای زد زیر همه چیز، چرا ما باید دوباره پای میز مذاکره برویم؟ آیا وقت آن نرسیده که به جای امید بستن به بیرون، به توان داخلی و وحدت ملی تکیه کنیم؟
در اسلام، اصل مهمی داریم به نام «نفی سبیل»؛ یعنی کافران و دشمنان نباید هیچ راه تسلطی بر مسلمانان پیدا کنند. این فقط یک حکم فقهی نیست، یک قاعده سیاسی و راهبردی است. خداوند در قرآن صراحتاً میفرماید: «هرگز یهود و نصاری از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از روش آنها پیروی کنی» (بقره: ۱۲۰) یعنی اگر گمان کنیم آمریکا روزی از ما راضی خواهد شد، به این شرط که «ما همان چیزی بشویم که او میخواهد»، سخت در اشتباهیم. دشمنی آمریکا با ما نه به خاطر برنامه هستهای است، نه به خاطر سیاستهای منطقهای؛ مشکل آنها با اصل «استقلال و اسلام» است.
فقه مقاومت هم که از نگاه امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب بیرون آمده، فقط یک شعار سیاسی نیست؛ یک مکتب حکمرانی است. میگوید تکیهگاه مسلمان نباید دشمنش باشد. میگوید عزت، قابل معامله نیست. و میگوید استقلال، خط قرمز امت اسلامی است. این فقه، برخلاف آنچه بعضیها القا میکنند، نه افراطی است، نه منزوی؛ بلکه واقعبین، محاسبهگر و عزتمحور است. بر همین اساس است که وقتی صحبت از مذاکره میشود، اول باید دید آیا این گفتوگو به تضعیف عزت ما منجر میشود یا نه. اگر بله، راهش بسته است.
دشمن هم با تغییر دولت و رییسجمهور عوض نمیشود. ساختار قدرت در آمریکا طوری طراحی شده که منافع رژیم صهیونیستی و شرکتهای نظامی ـ صنعتی همیشه در اولویتاند. پس نباید فریب لبخندها، تماس تلفنیها یا وعدههای کاغذی را خورد. همانهایی که امروز دم از مذاکره میزنند، فردا اولین کسانی خواهند بود که از پشت خنجر میزنند؛ چرا که برای آنها، «مذاکره» یعنی تسلیم. پس دشمن را برای مردم بزک نکنیم!
اصلا مگر انقلاب اسلامی برای چه اتفاق افتاد؟ مگر نه برای اینکه خودمان تصمیم بگیریم، خودمان انتخاب کنیم، و زیر بار سلطه هیچ قدرتی نرویم؟ حالا اگر دوباره بخواهیم سرنوشت کشور را به خواست آمریکا گره بزنیم، چه فرقی با دوران پهلوی داریم؟ استقلال یعنی همین که باج ندهیم! استقلال، فقط یک واژه نیست؛ شرافت ملی است. و کسی که از شرافتش بگذرد، چیزی برای دفاع باقی نمیگذارد.
برخلاف آنچه برخی القا میکنند، مردم ایران از مقاومت خسته نشدهاند؛ بلکه از بیتدبیری، فساد و وعدههایی که عملی نمیشود خستهاند. اگر مسئولان، بهجای امید به مذاکره با دشمن، به مشکلات داخلی رسیدگی کنند، شفاف باشند، پاسخگو باشند و با مردم صادقانه حرف بزنند، بزرگترین سرمایه ملی یعنی «اعتماد عمومی» احیا میشود. مردم ما ثابت کردهاند که پای کشورشان ایستادهاند، فقط لازم است ببینند مدیران هم پای آنها ایستادهاند.
حالا که سیاست با دروغ و فریب آمیخته شده، ایمان و عقل سلاح ماست. ایمان به اینکه نصرت خدا وعدهای قطعی است، و عقل برای اینکه از تجربههای تلخ، درس بگیریم. آمریکا، نه دوست ماست، نه خیرخواه ما. هرکس خلاف این را بگوید یا سادهلوح است یا مأمور به بزک کردن چهره دشمن.
ملت ایران باید روی پای خود بایستد. نه به خاطر شعار، بلکه چون این تنها راه پیشرفت واقعی و عزتمندانه است. همانطور که خداوند فرموده:
«سست نشوید، اندوهگین نباشید، که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.» (آلعمران: ۱۳۹)
پس کلام آخر، امید به خدا، نه آمریکا!