یادداشت؛

از جهانی‌شدن تا ایرانی‌ماندن

راه حل اقتصاد کشور، تنها از رهگذر مقاومت سیاسی و فرهنگی می‌گذرد و این مهم با سیاست‌های فوردیسمی- که هیچ بستر مناسبی در ایران ندارد- و انگیزه‌های جهانی شدن آمریکایی، در تضاد است.

رحا مدیا | علی عسگری

ایده‌ی فوردیسم به عنوان الگوی توسعه‌ی آمریکایی، اگرچه در آمریکا و اوائل قرن 20 میلادی به کامیابی رسید، اما از آنان که این ایده را، راه برون رفت اقتصاد ایران از نابسامانی‌های امروزه می‌دانند، بهتر است بپرسیم که اگر فوردیسم شرایط فعلی را درمان می‌کند، چرا آمریکا در حال حاضر از آن استفاده نمی‌کند و این ایده را استمرار نبخشیده است؟

فوردیسم و فرهنگ مصرف‌گرا

به نظر می‌رسد، مقایسه‌ی ایده‌ی فوردیسم با شرایط فعلی ایران از چند جهت قابل مناقشه است؛ یکی از آنها عدم توجه نسبت به ابعاد تاریخی و سیر تطور ایده‌ی توسعه‌ی آمریکایی از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم است. براساس آنچه که در تاریخ آمده است، ایده مذکور پس از جنگ جهانی اول صورت گرفت درحالی‌که علی‌رغم عدم حضور فعال آمریکا در آن، مردم با رکود و بیکاری دست و پنجه نرم می‌کردند.

این نکته آنجایی اهمیت می‌یابد که آمریکا، قبل از آغاز جنگ جهانی دوم با نرخ بیکاری 25 درصدی مواجه شد و در تابستان 1929- به دلیل کاهش تولید و افزایش بیکاری- با رشد کاذب ارزش سهام سرمایه‌داران آمریکایی رو برو است. همین مسأله سبب شد تا میلیون‌ها مصرف‌کننده‌ی بدهکار سهام‌های خود را خارج کرده و بزرگترین رکود در آمریکا رخ دهد.

اما این میزان مصرف‌کننده‌ی بدهکار که به دنبال انباشت سرمایه بودند، از کجا آمد؟ باید توجه داشت که ایده‌ی فوردیسم اگرچه رابطه‌ی کارگر و کارفرما را اصلاح کرد، اما میان مردم و توسعه‌، نسبتی یک طرفه برقرار ساخت. نسبتی که چنین وانمود می‌کرد که مردم می‌توانند دسترنج تعدادی کارگر را استفاده کنند، بدون آنکه خود در این دسترنج سهیم باشند!

این فرهنگ، زمینه‌ی بروز قوت یافتن اقتصادی را فراهم ساخت که به قول اسمیت، دست‌های نامرئی آن بیش از آنکه مردم را وارد بازار کند، سرمایه‌داران یک درصدی وال‌استریت را تمکن بیشتری بخشید!

روزولت و آنتی‌تز فوردیسم

اقتصاددانان لیبرال معتقد بودند که دولت در بازار یا نقش نداشته باشد یا به صورت حداقلی نقش خود را ایفا کند، اما روزولت با پیروزی در انتخابات، دولت را تنظیم‌گر بازاری دانست که مدت‌ها بیکاری را به سفره‌های مردم آمریکا سوغات داده است.

اقدام رئیس جمهور وقت آمریکا که تحت عنوان «دولت رفاه» شهرت یافت، سبب شد تا طبقه‌ی کارگر جان تازه‌ای بگیرد، اما این تنها بخش کوچک و یا حتی ناکافی ماجرای توسعه‌ی آمریکایی است. اگر چه دولت رفاه جامعه‌ی دوطبقه‌ای را به سه طبقه‌ای تغییر داد، اما صنعت مصرف‌گرایی نمودهای پیچیده‌تر و به روزتری را نشان داد، که تورم در صنایع دیگر را ترتیب اثر داد؛ به عنوان مثال اگر روزی تقاضا در خصوص ماشین‌آلات و یا مسکن بالا بود، اکنون تنوع تقاضا در صنعت‌های جانبی همچون خوراک، پوشاک و دیگر از مصارف به وجود آمد.

بخش دیگر و یا مهمتر اقدامات اصلاح اقتصادی روزولت، وابسته‌سازی رشد اقتصادی آمریکا به توسعه‌ی اقتصادی نظامی و فروش تسلیحات بود. اتفاقی که با اولین حمله‌ی اتمی به ژاپن در دولت روزولت،  آمریکا را به عنوان ابرقدرتی جهانی معرفی کرد تا ضمن القای الگوی توسعه‌ی آمریکایی به عنوان الگوی برتر، هژمون نظامی‌اش نیز بر کشورهای درحال توسعه و به اصطلاح جهان‌سومی سایه بیافکند.

بنابراین زین پس نمی‌توان میان توسعه‌ی آمریکایی با فوردیسم تناسب منطقی قائل بود، چراکه اصلاحات اقتصادی روزولت، صفحه‌ی جدیدی از توسعه‌ی اقتصادی را گشود که جز با پذیرش بی‌چون و چرای آمریکا به عنوان قدرت هژمون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امکان پذیر نیست! با این حساب، اگر ایده‌ی فوردیسم نیز بخواهد در جامعه‌ی صنعتی آمریکا ظهور مجدد یابد، یک طرح مستقل نخواهد بود، بلکه در خدمت طرح بزرگتری به نام جهانی شدن، نوسازی و یا به تعبیر دقیق‌تر «آمریکایی شدن» قرار خواهد گرفت.

توسعه‌ی غربی، تضاد مقاومتی

حل مسائل اقتصادی در ایران اگرچه در دهه‌ی پنجاه شمسی، با تبعیت از فوردیسم صورت گرفت، اما نتیجه بخش نبود. علت این مسأله آنجایی ظاهر می‌شود که در ایران بخش خصوصی و دولتی دو بخش کاملا مجزا نیستند. چه بسیار سرمایه‌داران شرکت‌های خصوصی که در کالبد دولت منافع خود را تأمین می‌کنند و بودجه‌های عمومی را به پول توجیبی‌های شخصی تغییر ماهیت می‌دهند!

این آفت، پس از انقلاب اسلامی نیز بارها آثار خود را بارنهاده است، که نمونه‌ی آن را می‌توان در تعطیلی کارخانه‌های هپکو یا ماشین‌سازی تبریز مشاهده کرد. از طرفی ایده‌ای که توسط روزولت پایان یافت، امروزه مورد استقبال وزیر اقتصاد و مشاورین اقتصادی دولت قرار گرفته است؛ خصوصی سازی بانک‌ها، ایده‌ای است که نه تنها کمکی به ارضای نیازهای اقتصادی مردم نمی‌کند بلکه با افزایش نقدینگی، اسباب افسارگسیخته‌شدن تورم را مهیا می‌کند. این درحالیست که در نگاه اقتصادی رهبر انقلاب، اگرچه دولت نقش بسترساز دارد، اما این به معنای کوتاه نمودن دست دولت از مدیریت اقتصادی کشور و سپردن آن به افراد ذی‌نفع بدون دخالت دادن مشارکت مردمی نیست!

این گزاره که بانک‌ها نباید بنگاه‌داری کنند، یک گزاره‌ی مهم در جلوگیری از شرطی‌شدن(وابسته‌سازی) اقتصادی کشور و کمک به کوتاه‌شدن دست ذی‌نفعان از طرح‌های مؤثر اقتصادی است. طرح‌هایی که اگر اجرا شوند، هیچ مکانیسمی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد و سفره‌ی اقتصادی مردم را کوچک‌نمایی کند.

طرح‌های ذی‌نفعان عموما با هزینه‌های سیاسی در عرصه‌ی بین‌الملل مواجه بوده است. ظاهر زیبای ایده‌ی جهانی‌شدن روزولت، ذهن مشاورین اقتصادی دولت‌های جمهوری اسلامی را بارها و بارها فریب داده است تا آنجا که کارآفرینان و سرمایه‌گزاران داخلی به مهاجرت روی آورده و تحمیل سرمایه‌گزاری خارجی نه تنها موفق نبوده که با بدعهدی طرف مقابل مواجه شده و سرمایه‌های مهم داخلی را به ورطه‌ی نیستی کشانده است. همچون قراردادی که با شرکت توتال فرانسه بسته شد و بدون هیچ آورده‌ای بر روی زمین ماند!

نیک می‌بینیم که راه حل اقتصاد کشور، تنها از رهگذر مقاومت سیاسی و فرهنگی می‌گذرد و این مهم با سیاست‌های فوردیسمی- که هیچ بستر مناسبی در ایران ندارد- و انگیزه‌های جهانی شدن آمریکایی، در تضاد است. به همین سبب بر اساس فرمایش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی)، مشکل آمریکا با ایران، مشکلی ذاتی است. این مشکل ریشه در استقلال‌طلبی ملت ایران دارد که هیچ‌کدام از ایده‌های اقتصادی غربی، آن را برآورده نمی‌کنند.

بیشتر بخوانید

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها