یکی از ابعاد کمتر مورد توجه در بررسی شخصیت شهید مدرس، نقش وی در تربیت و سازماندهی حوزهٔ انقلابی از طریق تصدی تولیت مدرسهٔ سپهسالار تهران است. مدرس نه تنها در عرصه سیاسی و پارلمانی حضوری شاخص داشت، بلکه به عنوان تولیت این مرکز آموزشی، بستری فراهم آورد تا نسل جدید روحانیان، آگاه به مسائل اجتماعی و مسئول در برابر جامعه، پرورش یابند. این امر، مؤید تئوری جامع او درباره وحدت دیانت و سیاست است؛ همان آموزهای که در جمله معروفش بیان شد: «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما». مدرس با در اختیار داشتن مدیریت مدرسهٔ سپهسالار، به بازتعریف مفهوم حوزهٔ علمیه اقدام کرد. برخلاف برخی نگرشهای سنتی که حوزه را صرفاً محیطی برای مطالعات علمی و عبادی محدود میدیدند، او اهتمام داشت دانشآموختگان حوزه، علاوه بر احاطه بر فقه و اصول، نسبت به شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان خود حساس باشند.
این نگاه، زمینهساز تربیت روحانیانی شد که نه منفعل، بلکه فعال و اثرگذار در تحولات اجتماعی بودند؛ روحانیانی که قادر بودند هم در مباحث فقهی و اخلاقی استدلال کنند و هم در عرصه عمومی، راهبردهای عملی و مبتنی بر عدالت دینی ارائه دهند. بررسی اسناد تاریخی و یادداشتهای شاگردان مدرس نشان میدهد که او به تأکید، فضایی تربیتی ایجاد کرد که در آن پرسشگری، بحث علمی و تحلیل اجتماعی جایگاه ویژه داشت. این رویکرد، برخلاف برخی شیوههای سنتی که تمرکز صرف بر حافظه و تقلید بود، به شاگردان امکان میداد با مبانی نظری و عملی دین، مواجههای عقلانی و نقادانه داشته باشند.
تولیت مدرسهٔ سپهسالار، از این نظر، نه یک منصب تشریفاتی، بلکه یک ابزار عملی برای شکلدهی به حوزهٔ انقلابی بود. شهید مدرس، با نفوذ و اعتبار اجتماعی خود، توانست منابع و امکانات مدرسه را برای تربیت علمی و اخلاقی نسل جدید به کار گیرد. او همواره بر ارتباط مستمر مدرسه با مسائل عمومی تأکید داشت و دانشآموختگان را به حضور فعال در جامعه، دفاع از حقوق مردم و مقابله با فساد تشویق میکرد. از این منظر، تولیت وی نه تنها مدیریت آموزشی، بلکه مدیریت تربیتی و اجتماعی بود.
این ویژگی، نقش مدرس در تثبیت پایههای حوزهٔ انقلابی را آشکار میسازد و نشان میدهد که حضور یک عالم دینی آگاه و مسئول، میتواند جهتگیری یک مرکز علمی و تربیتی را به طور بنیادین تغییر دهد. نکته دیگر اینکه مدرس، تربیت شاگردان حوزهٔ انقلابی را با حساسیت نسبت به معیارهای اخلاقی و معنوی همراه کرد. او معتقد بود علم بدون اخلاق و سیاست بدون تقوا، ناکارآمد و حتی مضر است. در این جهت، مدرسهٔ سپهسالار به الگویی از تلاقی علم، اخلاق و فعالیت اجتماعی تبدیل شد؛ الگویی که بعدها در آثار شاگردان برجستهای مانند شهید مطهری، تجلی یافت.
به عبارت دیگر، مدرس نه تنها جریان فکری حوزهٔ انقلابی را بنیان گذاشت، بلکه مسیر عملی آن را نیز از طریق مدیریت مستقیم یک نهاد آموزشی پیریزی کرد. در جمعبندی، میتوان گفت نقش شهید مدرس در تربیت حوزهٔ انقلابی فراتر از یک فعالیت آموزشی ساده بود. او با بهرهگیری از منصب تولیت مدرسهٔ سپهسالار، بستری فراهم آورد تا شاگردان، همزمان با تحصیل در علوم دینی، نسبت به مسئولیت اجتماعی و سیاسی خود آگاه شوند و مهارت مواجهه با مسائل روز را کسب کنند. این رویکرد، تجسم عملی نظریهٔ مدرس درباره وحدت سیاست و دیانت است و نشان میدهد که تربیت حوزهٔ انقلابی، بدون حضور عالمان متعهد و مدیرانی با بینش اجتماعی و اخلاقی، امکانپذیر نیست. مدرس با عمل و نظر خود، الگویی ماندگار از ادغام علم، اخلاق و سیاست در تربیت روحانیان ارائه کرد که تأثیر آن در حوزههای بعدی، از جمله در پرورش روحانیان تأثیرگذار و متعهد، مشهود است.



