در تحلیلهای رایج تاریخی، دوران حضور امام هادی (ع) در سامرا اغلب به عنوان دورانی از انزوا و حصرِ تحمیلی به تصویر کشیده میشود؛ اما با نگاهی عمیقتر به «دکترین سامرا»، میتوان دریافت که این مقطع، نه یک عقبنشینی، بلکه نقطه عزیمت برای یک جهش تشکیلاتی بزرگ در جهان اسلام بود. امام هادی (ع) در شرایطی که تحت شدیدترین تدابیر امنیتی در «عسکر» به سر میبردند، توانستند الگوی حکمرانی دینی را از «فردمحوری محض» به سمت «سیستممحوری» سوق دهند.
از سازمان وکالت تا شبکه فراملی نبوغ ستاد فرماندهی در سامرا در این بود که توانست مفهوم مرجعیت را از بند مکان و زمان رها کند. در این دوران، شیعه آموخت که برای دریافت حقیقت، لزوماً نیازی به رؤیت فیزیکی امام نیست؛ بلکه نظام دانایی تشیع از طریق توقیعات و نواب، که واسطههایی قدسی بودند، نمایندگی میشد. امام با درک دقیق از افول قریبالوقوع عصر حضور، سازمان وکالت را از یک نهاد صرفاً مالی به یک شبکه گسترده کلامی، سیاسی و اجتماعی تبدیل کردند که جغرافیایی وسیع از ماوراءالنهر تا مصر را تحت پوشش قرار میداد. این نخستین الگوی تمرکززدایی در اداره امور دینی بود که در آن، امام به جای تصدیگری در جزئیات، به تدوین پروتکلهای فکری روی آوردند.
مانیفستی برای صیانت از هویت یکی از تجلیات عالی این پروتکلهای فکری، زیارت جامعه کبیره است. این متن در واقع یک مانیفست تئوریک برای صیانت از مرزهای عقیدتی در برابر هجمه نحلههای انحرافی بود. امام هادی (ع) با این اقدام، هویت شیعی را از یک حس عاطفیِ سیال، به یک سازهی فکری محکم تبدیل کردند که حتی در غیاب فیزیکی رهبر نیز قادر به بازتولید خود باشد.
نبرد نرم در تالارهای قدرت تقابل امام با دستگاه خلافت عباسی، نه یک جنگ سخت، بلکه یک نبرد نرمِ نهادی بود. متوکل عباسی با انتقال امام به سامرا قصد داشت قداست ایشان را در هاله قدرت سیاسی هضم کند، اما امام با استراتژی تقیه فعال، پادگان را به اتاق جنگ نرم علیه استبداد تبدیل کرد. ایشان ثابت کردند که قدرت واقعی نه در شمشیرهای آویخته به دیوار کاخها، بلکه در قلمهایی است که نامههای امام را در دورترین بلاد تفسیر میکنند.



