آقای حسن روحانی نامهای خطاب به شورای نگهبان منتشر و در آن به عدم احراز صلاحیت خود برای انتخابات مجلس خبرگان اعتراض کرده است. بررسی این نامه به تنهایی، نشان میدهد که نویسنده نامه با نوع نگارش و بیان مطالب نارسا و همراه اعوجاج و مغالطه بر تصمیم شورای نگهبان صحه گذاشته است!
ابتدای این نامه آمده است «در 45 سال گذشته همواره منتخب شما مردم بودهام». آقای روحانی در حالی از عبارت «منتخب مردم» استفاده میکند که در همه این سالها با همین فرایند به عنوان نماینده خبرگان رهبری و رییس جمهور بوده است و در این دوران همواره از سوی جریانات تندوری اصلاح طلب و نیز مخالفین نظام شبیه همین نامه امروز ایشان علیه شورای نگهبان و انتخاباتهای جمهوری اسلامی بیان میشد! حال آقای روحانی باید این مطلب را روشن نماید امروز که همنوا به رقبای سابق خود علیه شورای نگهبان قلم به دست گرفته است آیا تغییر نگرش داده است و معتقد است این سبک انتخابات از ابتدا دو مرحلهای و با جمهوریت در تضاد بوده است؟ اگر چنین است چرا ایشان خود را هنوز منتخب مردم میداند نه منتخب شورای نگهبان؟ اگر هم این گونه نیست ایشان باید بیان کند آیا فرایند انتخابات دراین دوره تغییری کرده و یا اینکه چون ایشان صلاحیتش احراز نشده سبب گردیده این گونه اعتراض کند! ظاهرا برخی افراد خودشان را معیار حق و باطل میدانند و اگر روزی قانون شامل حال آنها شود به زمین و زمان، حتی گذشته خود میتازند!
در ادامه نامه نویسنده محترم با تمسک به مغالطه «مسموم کردن چاه» عباراتی با بار منفی (از جمله کیفر خواست) در مورد نامه شورای نگهبان به ایشان نوشته است که به زعم خود راه نقد بر خود را سد کند! سرتاسر نامه بارها عبارات این چنینی علیه فقهای شورای نگهبان تکرار شده است.
ایشان نوشته است «آنچه در نامه دبیر شورای نگهبان بهعنوان ادلهی عدم احراز صلاحیت بنده در انتخابات خبرگان آمده است، نه تنها جرم و حتی تخلفی نیست بلکه در برخی از موارد مایهی افتخار من است». به نظر میرسد اینجا با مغالطه دیگری از سوی نویسنده مواجهایم و ایشان به جای رد مدعای اصلی، ادعاهای دیگری را پاسخ داده که مرتبط با موضوع نیست. شورای نگهبان از اهانت به قوا گفته است و آقای روحانی از شایستگی نقد!
این در حالی است برخی اظهارات ایشان در همان دوران توسط رییس قوه قضاییه توهین و افترا علیه قوه خوانده شد و این اتفاق بارها رخ داد (از جمله نگاه کنید به سخنان آملی لاریجای در تاریخ 18 آبان 1394 و نیز 17 آبان 1395)
آقای روحانی این حق را دارد ادعا کند شورای نگهبان دربرداشت سخنان ایشان اشتباه کرده و آنچه اهانت نبوده، توسط شورا اهانت تلقی شده است، اما اینکه به طور کلی القا شود که شورای نگهبان به خاطر انتقاد از دیگران و اظهار نظر کسی را رد صلاحیت کرده است و این موارد را جرم و تخلف میداند، نیتخوانی، خلاف واقع و دور از انصاف است که میتواند مصداق توهین و افترا به این نهاد باشد!
در این نامه همچون گذشته، آقای روحانی کارنامه عملکرد خود را درخشان میداند و از آن دفاع و ادعا میکند برخی نهادهای نظام علیه دولت او بودند و به دولت تعرض میکردهاند! در این عبارات آقای روحانی اولا با استناد به مغالطه ابهام مشخص نمیکند «ارکان مهم نظام حاکمیت» یعنی چه و چه اقدامی علیه ایشان انجام میدادند! البته با رجوع برخی سخنان دیگر آقای روحانی میتوان منظور ایشان را تا حدی کشف کرد و مکرر این فرافکنیها و ادعاهای بیاساس که هم در تبلیغات و هم دورن ریاست جمهوری از سوی ایشان بیان میشد، پاسخ داده شده است و اتفاقا اکثر نهادها بر خلاف این حرف، مدع هستند که که به دولت ایشان کمک کردهاند.
گویا آقای روحانی خودش به این مساله مبتلاست که اختلاف نظر دیگران با ایشان را تعرض تلقی میکند و سایر نهادها را اپوزیسیون میپندارد و تا حدی گرفتار سیاه نمایی است، چنانچه به نظر ایشان، در حالی رییس جمهور شده است که کشور و جامعه «در اوج انسداد و سرخوردگی» و در معرض جنگ و بحران بوده است! این امر نشان میدهد در نظر شورای نگهبان اظهار نظر حتی اگر منطقی و منبطق با واقعیت نباشد، موجب رد صلاحیت نمیشود، چنانچه ایشان در همان سالها در ریاست جمهوری و خبرگان تایید صلاحیت شد.
ایشان در قسمتی از نامه نوشته است که همچنان مانند گذشته شورای نگهبان را نقد میکند چون اعضای این نهاد را معصوم نمیداند. البته که این سخن مطلب به حقی است که نه درباره شورای نگهبان بلکه همان گونه که آقای روحانی در زبان مدعی آن است، شامل همه مسئولان حتی روسای جمهور و اعضای مجلس خبرگان هم میشود. به نظر میرسد «خود معصوم پنداری» و عدم تحمل انتقاد بلیهای است که نویسنده نامه به آن مبتلاست چه آنکه در همین نامه، شقشقیه وار از «خار در چشم» و استخوان در گلو» نوشته است و به یاد داریم، پیشتر منتقدان خود را با عباراتی مانند ترسو، بزدل، بی شناسنامه، عصر حجری، کم عقل و بیش از بیست مورد اهانت دیگر نواخته بود و آنها را به جهنم حواله داده و در برابر انتقادها رفتار خشمگینانه داشت! در همین نامه هم ایشان فقهای شورای نگهبان را کم اطلاع از امور کشور و غیرمردمی دانسته و در تقوای آنها تشکیک کرده است! گویا ایشان این اجازه را دارد به همه ارکان نظام صریح و مبهم اهانت کند و اتهام بزند و بقیه حتی اجازه یک نقد به عملکرد ایشان را هم ندارند و باید طبق نظر ایشان به عملکرد ایشان افتخار کنند و در غیر این صورت فهم و تقوایشان زیر سوال است!
آقای روحانی در ادامه با بیان مطالبی ناقص نشان می دهد یا به قوانین جهل دارد و یا با تجاهل مطالبی را دور از انصاف نگاشته است که در هر دو مورد فقدان صلاحیت ایشان برای حضور در خبرگان عیان می شود.
خوب است این نکته به آقای روحانی تاکید شود که شورای نگهبان ایشان را برای عضویت در مجلس خبرگان ششم فاقد صلاحیت دانسته است و این امر ربطی به اینکه ایشان سالهای قبل نماینده مجلس و رییس جمهور و … بوده است ندارد. اینکه به طور کلی بیان شود فلان شخص با سابقه 45 ساله در فلان نهادها اینک فاقد صلاحیت دانسته شده است شایسته نیست. آیا آقای روحانی اعتقاد دارد که اگر کسی در جمهوری اسلامی به مسئولیتی رسید تا پایان عمرش باید صلاحیت او را احراز کرد؟ مگر نه آنکه ایشان ادعا میکند هیچکدام از مسئولان عصمت ندارند و ممکن است در طول زمان دچار گناه و خطا و لغزش شوند؟ آیا این امر فقط مخصوص دیگران است و آقای روحانی مصون از این امر است؟ (خود معصوم پنداری)
آیا آقای روحانی به عنوان یک حقوقدان اعتقاد دارد اگر کسی صلاحیت ورود به مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری را داشت لزوما صلاحیت ورود به خبرگان رهبری را هم دارد؟ آیا نمایندگان خبرگان رهبری اگر یک بار به این مجلس راه یافتند تا آخر عمر در سایر انتخاباتها نباید مورد ارزیابی نهادهای نظارتی قرار بگیرند؟ به واقع باید به شورای نگهبان احسنت گفت که در دفاع از جمهوریت نظام بر عناوین و سوابق افراد چشم میبندند و هر بار طبق فرمایش امام خمینی حال فعلی افراد را ملاک بررسی قرار میدهد.
لذا در پاسخ به پرسش آقای روحانی که پرسیده است: «آیا ردصلاحیت رؤسایجمهور سابق و پارهای از دیگر رؤسای قوا (که به رأی ملت مفتخرند) زیر سؤال بردن جمهوریت نظام نیست؟» باید گفت که اولا باز هم مطلب ایشان مبهم است اما از سیاق نامه ظاهرا ایشان به رد صلاحیت افراد در خبرگان اعتراض دارد از این رو چنانچه گذشت تلازمی بین صلاحیت ریاست جمهوری و صلاحیت داشتن برای عضو خبرگان رهبری شدن وجود ندارد و اصولا شرایط این دو نهاد برای ورود به آن متفاوت است حال این قیاس مع الفارق چه ربطی به جمهوریت دارد؟ آیا آقای روحانی قانون را نمیداند یا گرفتار سیاسی بازی شده است؟ اما اگر منظور ایشان از این عبارت مبهم همه انتخاباتها است، خوب است ایشان توضیح دهد؛ طبق نظر ایشان، دولت قبل از دولت او، کشور را به انسداد و سرخوردگی کشانده و با تصمیمات غلط کشور را در معرض جنگ قرار داده است؛ آیا چنین فردی با این عملکرد از نظر آقای روحانی صلاحیت اداره مجدد کشور را دارد؟ جستجوها هیچ گونه اعتراض و کنایهای از حسن روحانی نشان نمیدهد که سال 1396 و 1400 به رد صلاحیت رییس جمهور سابق اعتراض کرده باشد!
از این منظر دیگر، همانگونه نظرات آقای دکتر روحانی طی این سالها تا این حد تغییر کرده است این امکان که نظر اعضای شورای نگهبان هم تغییر کرده باشد متصور است!
در این بخش خوب است بخشی از تاریخ اخیر را به آقای روحانی یادآوری شود تا مثال نقض دیگری بر گفتههای ایشان باشد؛ حدود بیست سال قبل مهدی کروبی نامههایی شبیه همین نامه آقای روحانی به آیتالله مشکینی رییس وقت مجلس خبرگان نوشت و در آن انتقاداتی به روند اتخابات خبرگان مطرح نمود و شورای نگهبان را نیز بی نصیب نگذاشت. اما کروبی با وجود همه این انتقادات که مانند نامه اخیر آقای روحانی بیانصافی نیز در آن وجود داشت در سال 1388 برای انتخابات ریاست جمهوری تایید صلاحیت شد!
در ادامه آقای روحانی پرسشهایی مطرح کرده است که اگر استفهام حقیقی باشد دون شان فردی مانند ایشان است که سالها در نظام بوده است و خود را حقوقدان میداند. اگر هم استفهام حقیقی نباشد هر کدام را میتوان ناشی از سیاسی کاریهایی دانست که در شان عضو خبرگان رهبری که باید مزین به تقوا و انصاف باشد نیست.
ایشان پرسیده است: «این فقیهان در کدام انتخابات و با رأی کدام ملت این حق را یافتهاند که برگزیدگان مردم را از حق انتخاب خود محروم کنند؟ با کدام حق قانونی و شرعی که یا باید از سوی ملت تفویض شود یا نهاد مرجعیت آن را تأیید کند، شورای نگهبان انتخاب ملت را دومرحلهای ساخته است؟»
به نظر میرسد نویسنده این قسمت از متن نامه، اطلاعی از قانون اساسی کشور ندارد و مطلع نیست که طبق قانون اساسی روند به کارگیری فقهای شورای نگهبان چگونه است! برای پاسخ به این پرسش، میتوان از نویسنده پرسید همانگونه که آقای روحانی در نامه تاکید داشته است که عضو شورای امنیت ملی و نماینده رهبری دراین نهاد بوده است، اعضای این نهاد در کدام انتخابات و رای کدام ملت این حق را دارند که بسیاری از تصمیمات امنیتی را بگیرند؟ حق قانونی شورای توسط اصل 99 قانون اساسی که با رای مردم تایید شده است و انتخاب رهبری که توسط خبرگان ملت برگزیده است به این اعضا تفویض شده است که اگر کسی این حق را منکر شود بر قانون اساسی و رای مردم پنجه کشیده است.
نویسنده پرسیده است: «آیا قاعده «تعارض منافع» شامل فقهای شورای نگهبان نمیشود که هم نامزد مجلس خبرگان رهبری هستند و هم صلاحیت رقبای خود را بررسی میکنند؟» به نظر میرسد این سوال نمیبایست در نامه به شورای نگهبان درج شود، چرا که طبق قانون اساسی نحوه برگزاری انتخابات مجلس خبرگان توسط خود این مجلس تصویب میشود و اعضای خبرگان رهبری -از جمله اقای روحانی- وظیفه تایید صلاحیت افراد برای این انتخابات را به شورای نگهبان واگذار کردهاند. حال پرسش درست این است آقای روحانی در دورههایی که در مجلس خبرگان بوده است چه اقداماتی برای روند انتخابات خبرگان انجام داده و آیا همان روز هم مخالف این قانون بوده یا نه؟ حال چرا ایشان این پرسش را از شورای نگهبان که فقط مجری قانون است پرسیده است؟
البته در پرسش بعدی به نظر میرسد نویسنده نامه از این قانون اطلاع دارد و نوشته است «براساس قانون مجلس خبرگان فقهای شورای نگهبان بر خبرگان سلطه یافتهاند» اینکه در فاصله دو خط این مقدار تعارض در نگارش دیده شود بسیار عجیب است. ضمن اینکه این عبارات هم توهین به خبرگانی است که هم اینک آقای روحانی هنوز عضویت آن را دارد و هم اهانت به شورای نگهبان که به طور ضمنی بر بیطرفی و تقوای آنها طعنه زده شده است. آیا صاحب این ادبیات را میتوان منتقد منصفی دانست؟
پرسش بعدی از این دو پرسش هم عجیبتر است؛ «آیا فقهای شورای نگهبان با کمترین تجربهی سیاسی و امنیتی و دیپلماتیک برای ردصلاحیت نامزدها به علت آنچه دانش و بینش سیاسی میخوانند صلاحیت تخصصی دارند؟»
این عبارات هم اهانت به اعضای شورای نگهبان و هم خودبرتربینی نویسنده و هم انکار قانون اساسی و ساختارهای نظام است. از ابتدای انقلاب شورای نگهبان این وظیفه را طبق قانون بر عهده داشته است و آقای روحانی مبتنی بر همین فرایند و همین سبک در انتخابتها شرکت کرده است و امروز با افتخار خود را منتخب ملت میداند آیا آن زمان که رقبای آقای روحانی رد صلاحیت میشدند اعضای شورای نگهبان واجد این تخصصها بودند و امروز ناگهان فاقد آن شدهاند؟ یا آنکه چون امروز چوب شورای نگهبان به تن ایشان خورده از تقوا و تخصص تهی شده است؟ ضمن اینکه شورای نگهبان در فرایند انتخابات حداقلها را مورد لحاظ قرار میدهد.
از سوی دیگر در انتخابات خبرگان آنچه مورد توجه است تقوا و علمیت است که از اولی گذشته و در مورد اجتهاد آقای روحانی باید گفت که فقهای شورای نگهبان در فقاهت تخصص دارند و در این زمینه ایشان را مورد تایید قرار ندادهاند، چرا که گویا گذر زمان سبب شده است بر ملکه اجتهاد آقای روحانی غبار بنشیند. چنانچه همین شبهه در خبرگان سوم هم رخ داده بود و ایشان دوباره امتحان داد. از سوی دیگر ایشان نه تالیف فقهی دارد و نه کرسی درس و سالهاست به خاطر خدمت به نظام از حوزه فاصله گرفته است.
از سوی دیگر مراجع معظم تقلید در مورد موضعگیریهای ایشان در مورد نظر مردم در مشروعیت حاکم دینی و مذاکره امام حسین(ع) در کربلا و نقش پلیس و اجرای احکام … واکنش نشان دادند و این سخنان را کجفهمی، سادهاندیشی، نسنجیده، حاشیهساز، عوامانه و… دانستند آیا آقای روحانی نسبت به مراجع معظم تقلید هم گلهمند است؟
در ادامه این پرسش مطرح شده است: «شما که نامزدها را به عدم شناخت مردم متهم میکنید چند بار و در کدام انتخابات رقابتی خود را در معرض رأی ملت قرار دادهاید؟»
واقعا هدف از پرسیدن این سوالات چیست؟ شما که در چند خط بالاتر از تقوای آیات عظام صافی و مومن نوشتید، آیا هنگام نگارش این سطور با خود فکر نکردید این دو بزگوار با چه تخصص امنیتی و دیپلماتیک در شورای نگهبان بودند و در کدام اتخابات از مردم رای گرفته بودند؟ اصلا مگر قرار است اعضای شورای نگهبان حتما رای مردم را داشته باشند؟ ثانیا مگر خود شما بالاتر از حضور اعضای شورا در انتخابات خبرگان سخن نگفتید؟ بخش مهمی از اعضای شورای نگهبان در همین مجلس خبرگان بارها همراه شما منتخب مردم بودند!
این حجم تشویش کلامی و فکری از فردی که ادعای اجتهاد و سطوح بالای علم حقوق و بینش سیاسی دارد در چند خط بسیار موجب شگفتی است و آن هم در نامهای که به یقین سعی شده با دقت و مشورت نگاشته شود تا بتوان بر آن عنوان سند تاریخی گذاشت!
حسن روحانی در ادامه این نامه سیاسی ادعا کرده از جمهوریت و اسلامیت دفاع میکند و اتهام طراحی انتخابات را هم به مجریان و هم به شورای نگهبان میزند که اگر از پس اثبات آن بر نیاید افترای دیگری بیان داشته است.
ایشان باز هم بدون استناد نوشته است «اگر ادعای شورای نگهبان علیه من درست باشد، متهم ردیف اول همین شورای نگهبان است که نه تنها در سال ۱۳۹۲ (البته به امید رأی نیاوردن) که در سال ۱۳۹۶ (باز هم به امید شکست بنده) مرا تأیید کرد»
اینکه شورای نگهبان به امید شکست ایشان را تایید صلاحیت کرده است را ایشان باید اثبات نماید وگرنه در شمار بقیه اتهاماتی که در این نامه به شورا زده است، این مورد را هم باید سیاهه کرد. اما جدای از این مساله اگر چنین بود چرا در خبرگان فعلی که نظرسنجیها حاکی از شکست بزرگ اصلاح طلبان و اعتدالیون بود شورای نگهبان این روش را تکرار نکرد تا شکست روحانی رابه تماشا بنشیند؟ جالب است روزنامه اصلاح طلب و حامی روحانی بعد از انختبات خبرگان نوشت شورای نگهبان به داد روحانی رسید چرا که سرنوشتی مانند سایر اصلاحطلبان برای او رقم میخورد!
روحانی در ادامه تایید صلاحیتش در سال 1394 را هم واقعی نمیداند و میگوید «به دلایلی که نمی خواهم بگویم تایید صلاحیت شدم» و بعد می پرسد «در این فاصلهی هشتساله جز مسئولیت ریاستجمهوری و اقدام برای نجات کشور از جنگ و بحران، چه اتفاقی رخ داده است که شورای نگهبان دیگر نمیتواند صلاحیت مرا احراز کند؟»
عجیب است در این فقره هم ایشان قیاس معالفارق بین ریاست جمهوری و خبرگان را تکرار میکند و البته ضمنی این عتراف را هم میکند که از همان ابتدا و از نظر شورای نگهبان صلاحیت ورود به انتخابات ریاست جمهوری و خبرگان را نداشته است و شورای نگهبان بدون توجه به قانون و با مصلحتسنجی او را احراز صلاحیت کرده است! اگر آقای روحانی چنین نظری دارد و شورای نگهبان اشتباه خود را اصلاح و این بار طبق قانون عمل کرده است، چرا موجب عصبانیت آقای روحانی قانونمدار است؟ اقای کدخدایی در گفتگویی با یکی از روزنامه اصلاحطلب گفته بود آقای روحانی سال 1392 رای کافی برای صلاحیت را از شورا نیاورد و با وساطت آقای جنتی اشان تایید صلاحیت شد.
لذا اینجا میتوان تا حدودی با آقای روحانی همراهی کرد و پرسش درست را از شورای نگهبان پرسید؛ که دلیل تایید صلاحیت روحانی در سال 1394 چه بوده است؟ وگرنه رد صلاحیت در سال 1403 امری طبیعی بوده است! اگر هم اعتراضی وجود دارد نسبت به سال 1394 باید باشد نه امسال! عجیب است که اگر اشتباه یا دوگانگی هم وجود داشته باشد همواره به نفع آقای روحانی بوده است! امروز که آقای روحانی مدعی دفاع از جمهوریت شده آیا رقبای ایشان حق دارند بپرسند اینگونه وساطتها برای افراد دیگر هم رخ داده است یا اینکه مخصوص ایشان بوده است؟
ایشان باز درا دامه خلط مبحث کرده و اعتراض به رد صلاحیت در خبرگان را «دفاعیهای برای نهاد ریاستجمهوری که به عنوان وکیل مستقیم همه ملت ایران» دانسته است و مطالب درست اما بی ربط در مورد ادعایی مطرح میکند که مور نظر شورای نگهبان نیست. اشان باید بگوید کجای وظایف ریاست جمهوری، اهانت به دیگران است و چرا با مغلطه تکرار سعی دارد این گونه القا کند که به خاطر انجام وطایف ریاست جمهوری و صرف اختلاف نظر سیاسی رد صلاحیت شده است؟
آقای روحانی به درستی نوشته است «اگر رئیسجمهور بدون توجه به مسئولیتها و اختیارات قانونی خود به تابع شورای نگهبان بدل شود، دیگر رئیسجمهور نیست و باید عزل شود نه آنکه به سبب انجام وظایف خود ردصلاحیت شود» همین امر را میتوان به گونهای دیگر هم نوشت؛ اگر شورای نگهبان بدون توجه به مسئولیتها و اختیارات قانونی خود به تابع روسای جمهور و نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی و خبرگان بدل شود دیگر شورای نگهبان نیست! ضمن اینکه اگر رییس جمهوری به جای عمل به وظیفه قانونی خود به حاشیهسازی و کم کاری و اهانت و اختلافافکنی مشغول شود دیگر رییس جمهور نیست! آقای روحانی به کارنامه ای افتخار میکند که بیش از یک میلیون نفر از آن شکایت کردهاند و اتفاقا باز هم نهادهای نظام به کمک روحانی آمدهاند و دادگاهی برای او تشکیل نشده است.
چناب حسن روحانی فقهای شورای نگهبان را این گونه توصیف میکند «افرادی که از قرار گرفتن در معرض رأی ملت با حضور رقیبان محبوبِ مردم پرهیز دارند به مدعیان و مالکان و صاحبان نظام بدل شدهاند.» وی به نهادهای امنیتی هم رحم نمی کند و می نویسد: «من از نقض حقوق سیاسی شهروندانی سخن میگویم که در محکمههایی بدون حضور هیأت منصفه، وکیل و حتی متهم با گزارش چند مأمور امنیتی توسط فقهای شورای نگهبان به سلب حقوق شهروندی محکوم میشوند. مأمورانی که پروندهسازیهای آنان آمیزهای از تحلیلهای جناحی و شنودهای تقطیع شده و عمدتاً غیرقانونی است و گزارشهای آنان به نامههایی مبهم و کلی با اغراض آشکار بدل میشود».
این سخنان از سوی کسی مطرح میشود که سالها جز افراد امنیتی بوده و امنیتیترین کابینه را تشکیل داده است. این ادعاهای توهین آمیز اگر با سند و مدرک همراه نباشد، تشویش اذهان عمومی هم می باشد و تکرار حرفهای دشمنانی است که سالهاست نهادهای نظام را به همین امور متهم میکند.
حسن روحانی در ادامه ادعای خلاف دیگری هم مطرح کرده است و نوشته است «رؤسایجمهور آینده …تردید نکنند که مقام ریاستجمهوری در پایان دوره مسئولیت (یا حتی نیمه راه) سقف و آخرین مسئولیتی خواهد بود که برای آن احراز صلاحیت میشوند.» این در حالی است که هم اینک آقای محمود احمدینژاد، رییس جمهور اسبق، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و با تمام سخنان شاذ و اقدامات عجیبی که انجام داده است -از جمله تحریم انتخابات- در این نهاد مهم حضور دارد! پیش از او نیز هاشمی رفسنجانی که رییس جمهور بود با همین رویه شورای نگهبان در انتخابات مجلس و خبرگان و ریاست جمهوری تایید صلاحیت شد و رییس مجمع تشخیص بود. اینکه آقای روحانی از رد صلاحیت خود برای خبرگان عصبانی و ناراحت باشد، امری قابل قبول است اما اینکه هرکسی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میشود یا درانتخابات شکست میخورد به ساختارهای قانونی نظام حمله کند سنت سیئهای است که از سال 88 توسط اصلاحطلبان آغاز شد و آقایان هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد آن را ادامه دادند و اینک این ارث به آقای روحانی رسیده است!
روحانی باز با ادعای مبهم «من میدانم» بدون آنکه دانسته خود را به ملت بیان کند به خودش که 45 سال در حاکمیت ودر نهادهای امنیتی بوده است به عنوان «جریان مستقل» یاد میکند که تحمل نمیشوند! واقعا این طنز تلخ تاریخ را چطور باید برای جوانان شرح داد که مظلومیت این نظام را درک کنند؟ شخصی که با توصیه آقای جنتی رییس جمهور شده، با توصیه آقای هاشمی امتحان خبرگان را قبول شده است و امروز خود را مستقل و منتقد حکومت میداند!
ایشان در مقام دفاع، جملهای مینویسد که نشان میدهد از نظر ایشان، عملکرد روحانی یعنی عملکرد نظام؛ «وظیفه دارم از هویت همه نهادهایی که در آنها مسئولیت داشتهام پاسداری کنم تا آیندگان فکر نکنند همه کارنامه این نظام در خور انکار بوده است» البته میتوان این گونه هم برداشت کرد که از نظر روحانی همه فعالیتهای نظام جز مواردی که او در مصدر بوده است قابل انکار است!! واقعا این نوع نگرش قابل پذیرش عقل سلیم است؟
چنانچه مشاهده میشود نامه حسن روحانی «از هرگونه شاهد و مستند و آکنده از ابهام و اتهام است» که حاصل آن تضیعف نهاد مهم شورای نگهبان است. روحانی اهانت را به نقد سازنده و نظرات شاذ را به بینش سیاسی و اظهارت سست تاریخی و دینی را بیان اظهارات را تغییر معنا داده است و بر همین مبنا نامه خود را دفاعیهای در برابر شورای نگهبان نامیده است!
ادامه نامه بیان اختلافات نظراتی در مورد عملکرد دولت روحانی است که مکرر به آنها پرداخته شده، اما در این میان مثالهای نقضی که جناب روحانی بیان کرده است و نشان میدهد رویه شورای نگهبان، حساسیت بیمورد به اظهار نظرها نیست، قابل توجه است. برای نمونه ایشان به بیان مرحوم هاشمی شاهرودی در نقد قوه قضاییه پش از خود اشاره میکند با اینکه ایشان با وجود این بیانات انتقادی در خبرگان رهبری از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت شد!
آقای روحانی اهانتهای خود را نقد و نقدهای دیگران را اهانت عنوان میکند و مینویسد: «نکته مهم دیگر آن که اگر نقد یک قوه در جمهوری اسلامی، صلاحیت و وثاقت انتقادکننده را سلب میکند چگونه است که اهانت به سراپای قوه مجریه و شخص رئیسجمهور از سوی برخی اعضای شورای نگهبان در مواضع و سخنرانیهای رسمی موجب سلب صلاحیت از آنان نشده است؟»
حسن روحانی که تذکرات رهبری به شورای نگهبان را تایید همه سخنان خود علیه شواری نگهبان میداند، خوب است این اجازه را هم به شورای نگهبان بدهد که تذکرات رهبری به دولت در باره برجام و روش مذاکره با غرب و مسایل فرهنگی و برخی اظهارات سست دینی را هم لحاظ کنند و در مورد آقای روحانی به کار بندد!
آقای روحانی باید توجه داشته باشد که در کنار تذکر رهبری به شورای نگهبان اقدامات این نهاد با تایید رهبری هم همراه بوده است در حالیکه برخی اقدامات دولت و شخص آقای روحانی توسط رهبری مورد نقد جدی بوده است و به عنوان عقب نشینی ، خسارت محض، اقدام نا بجا، خوش بینی و … تعبیر شده است.
آقای روحانی با ظن و گمان میگوید شورای نگهبان «بدون دقت، تفحص، استعلام و راستیآزمایی، مبتلا به قضاوت غیرمنصفانه و نادرست شدهاند» و در اموری که تخصص ندارد «قضاوت ناصحیح و نابجا» انجام داده است! حسن روحانی با چاشنی اغراق در مورد خود می گوید من کسی هستم که «در طول چهار دهه گذشته مسئول اصلی طراحی و اجرای سیاستهای نظام در مواجهه با سلطه جهانی بوده»ام!
جناب روحانی در حالی امروز از مردمی که بینش سیاسی او را تشخیص میدهند سخن میگوید که روزی مشاور نزدیکش، لبوفروش و راننده تاکسی را برای اظهار نظر در مورد برجام با تحقیر فاقد صلاحیت میدانست! ایشان امروز هم با همان ادبیات ریاست جمهوری که منتقدان خود را عدهای معدود که از جای خاصی تغذیه می شوند خطاب میکرد فقهای معظم شورای نگهبان را عدهای معدود با اطلاعات محدود که توسط بولتننویسان تغذیه میشوند عنوان میکند و البته این اهانت بزرگ را نقد و نگرانی مینامد!
طبیعتا آقای روحانی باید «نسبت به اثبات ادعاهای خود در نسبت دادن تعابیری سخیف به فقهای شورای نهبان پاسخگو باشند و از افراد یا نهادهایی که این شبهاطلاعات را در اختیار آنان قرار دادهاند مطالبه سند کنند و با بررسیِ طرق حصول قانونی به این دادهها، آنها را راستیآزمایی کنند» در غیر این صورت ایشان در نزد خدا و مردم و رهبری و شهدا چه عذر موجهی دارد اگر بازیچه دست مشاوران غربگرا و «پروندهسازانِ مطرودی قرار گرفته باشند که حتی از ساختن اتهامات باورپذیر هم عاجزند و صرفاً به جعل اسناد و خلق اقوال عادت کردهاند».
گویی آقای روحانی «آیه شریفه إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ را فراموش کرده است.
در پایانِ نامه آقای روحانی پرسشهایی مطرح کرده که پاسخ آنها مکرر بیان شده است و در همین انتخابات اخیر مناظرات متعددی در باره آنها صورت گرفت و برخی از آنها نیز در همین نوشتار پاسخ داده شد که در مجموع یا نشان از بیاطلاعی سائل از قانون دارد و یا سوالاتی است که جنجال سیاسی را دنبال میکند
اما در مورد پرسش آخر که پرسیده است «شورای نگهبان سهم خود را در آسیب جدی که با کاهش مشارکت مردم در انتخابات به اصل نظام وارد میآید چه مقدار میداند؟»
خوب است آقای روحانی به آخرین نظرسنجی معتبر نگاهی بیندازد که عدم مشارکت مردم درانتخابات کمتر از 5 درصد به شورای نگهبان و بیش از 50 درصد به خاطر مشکلات معیشتی است! مشکلات معیشتی که حاصل اقتصاد فشل ایران در دهه نود است و آقای روحانی مسبب آن است و ایشان به جای پاسخگویی با فرافکنی و فرار رو به جلو کرده و دولتی که با شعار امید، امید ملت را به یاس دچار کرد و مشارکت انتخابات را به پایین تر حد ممکن در سالهای انقلاب رساند اکنون به جای پاسخگویی در مورد قصورات و تقصیراتش، مدعی شده است! چنانچه همین تفکر در دهه هفتاد موجب کاهش مشارکت مردم در انتخابات شد.
درمجموع آقای روحانی با نگارش همین نامه نشان داده است شورای نگهبان اگر چه دیر، اما به درستی او را فاقد صلاحیت دانسته است!