رحا مدیا | علی عسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی
روزنامه آرمان ملی 24 تیر 403، با تیتر دینداری و دینگریزی «نسل زد»، مصاحبهای ترتیب داده که در آن دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی و جناب آقای فاضل میبدی و دکتر مقصود فراستخواه استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، پاسخگوی سؤالی مبنی بر کیفیت دینداری نسل زد بودند.
نقطه اتصال پاسخ این سه کارشناس را میتوان عدم ارتباطگیری روحانیت مذهبی با قشر جوان و نوجوان دهه هشتادی عنوان کرد. اما سؤال اینجاست که آیا این پاسخ، به کلی درست است یا لوازم مربوط به آن فاقد صحت و صداقت است؟
شاید در ابتدا باید پرسید خوانش روشنفکران از نسل زد چیست؟ نسل زد در نگاه شبه روشنفکران ایران، نسلی است که بهسبب ارتباط با فضای مجازی و ساخت یک دنیای موازی در کنار واقعیتهای خارجی، بهسادگی جذب ساختارهای فرهنگی رایج نمیشوند. بهتعبیری نمیتوان بهسهولت با آنان ارتباط گرفت و چه بسا ایشان دارای ادبیات جدید و پیچیدهای هستند که جامعه سنتی ایرانی در قبال آن با مشکل جدی مواجه میشود.
اما این ادعا و تعریف در نسل زد چقدر درست است؟
اگر به اطراف خود و به میان جوانان و نوجوانان این مرز و بوم برویم و با آنها هم کلام شویم بیشک با مسألهای رو برو میشویم که نقطه مقابل ادعای شبهروشنفکران را برای ما ثابت خواهد کرد. خیلی از جوانان و نوجوانان در دستگاه عزای حضرت سیدالشهدا(ع) پیشتاز و با شور و شوق خاصی در همان مسیری گام برداشتهاند که پدارنشان و علمای سلف طی کرده بودند. یعنی مسیر نوکری و خدمت در رکاب مکتب ضد ظلم حضرت امام حسین(ع).
دکتر آزاد با تکیه بر تعریفی که روشنفکران از نسل زد ارائه داده اند، جامعه سنتی ایران را جامعهای سختگیر در امر دینداری خوانده و جوانان را در مقابله با آن متصور شده است؛ ضمن این نکته ایشان بر این عقیده هستند که حضور روحانیون در سیاست، میدان تبیین را خالی از اندیشمندان کرده است و این امر سبب شده تا افرادی ضعیف برکرسی خطابه و تبیین بنشینند!
باید ابراز داشت که در ادعای دکتر آزاد نه جامعه سنتی و خوانش او از دین را روشن است و نه نسل زد را به شکلی منطقی و واقعبینانه مشاهده میکنیم. علاوه بر اینکه ادعای دکتر آزاد مبنی بر خالی شدن کرسی تبیین از خطبای اندیشمند، دقیق نبوده و صرفا نظر شخصی ایشان است نه یک نظر بررسی شده!
ایشان در جمعبندی خود بر این اعتقاد هستند که جوانان امروز دیندار بوده و سکولار نشدهاند؛ اما تعریف سنتی از دین را پذیرا نیستند. حال مسأله این است که مگر تعریف جامعه سنتی از دین چه بوده؟ مثلا امام حسین(ع) قبل با امام حسین حال حاضر تفاوت کرده است یا نوع برداشت سودجویان از دستگاه امام حسین(ع) به گونهای شده تا جوانان این زمان را نسل زد معرفی کرده و ایشان را از دین جدا بپندارد؟!
در مصاحبه بعدی، آقای میبدی ضمن نقل مضمون همان سخنان دکتر آزاد، راه حل جدایی نسل جدید از خوانش دیندارانه را گفتوگوی قشر مذهبی و مخصوصا خطبای دینی با جوانان دانسته و علت فهم ناصحیح از دین را آن دسته از روحانیونی میداند که علم و دانش کافی نسبت به دین و عاشورا ندارند.
سؤال این است که فرض بر صحت این ادعا، چرا همفکران آقای میبدی از خطبایی حمایت میکنند که به علت نادرست بودن و سوءاستفاده از دستگاه معرفتی امام حسین(ع)، خلع لباس شدهاند؟ چرا مقصرین تحریف مبانی متقن عاشورا افرادی خوانده میشوند که صرفا با اصلاح طلبان، همسویی سیاسی ندارند؟!
در مصاحبه سوم که با دکتر فراستخواه صورت گرفتهاست، ضمن بیان مکرر ادعاهای غیر ثابت قبلی مبنی بر خوانش متفاوت نسل جوان با نسل قبلی از دین، ایشان راه حل یکی شدن و رسیدن به وحدت نظری را گفتوگوی میان نسلی خواندهاند. شاید در ابتدای نظر این پیشنهاد مطلوب باشد ولی دکتر فراستخواه از این پیشنهاد چه نکتهای را مدنظر داشتهاست؟
گرچه ایشان همانند دکتر آزاد به سکولار شدن جامعه جوان ایران اعتقادی ندارد ولی تلویحا جامعه دیندار موفق را آن جامعهای میداند که ضمن واگذاری میدان تقنین و تشریع به متخصصین بیدین، نگاه دینی را معطوف به امور فردی خود کند. این سخن شاید در مصاحبه با روزنامه آرمان ملی به چشم نیاید ولی در برنامه تقاطع، شبکه چهار به تاریخ 27 خرداد 1403 دفاع و ادعای ایشان از تربیت دینی شهدای انقلاب توسط نظام آموزشی رژیم پهلوی قابل ملاحظه است. این بیان در حالی توسط دکتر فراستخواه گفته شدهاست که در مصاحبه با آرمان، دین را امری اجتماعی میخوانند و بدین جهت راه حل خوانش صحیح از آن را مبتنی بر گفتوگوی بین نسلی عنوان کردند.
آیا این تناقض در سخنان دکتر فراستخواه گواه بر تأیید پلورالیسم دینی نیست؟ آیا دینداری و خوانشهای متکثر میتواند نشان دهنده امری باشد که بیناگر یک حقیقت واحد است؟!
به نظر میآید جامعهشناسی ایرانی هنوز بیمار است و به سبب آنکه نتوانسته است تا تحلیلهای خود را از خطکشیهای دو قطبیساز نظام مدرن بیرون سازد، مقصر ناکارآمدیهای موجود در فضای تبیین را، حوزه انقلابی معرفی میکند و تلاش دارد تا با سخنی خنثی و لفافهگویی سکولاریزم را در جامعه گسترش دهد.