رحا مدیا | سید عبدالله هاشمی، پژوهشگر علوم دینی
اگرچه عبرتهای تاریخ، همواره پیش روی ماست و میتوانیم بهوسیله آنها از تکرار خطای جامعه جلوگیری کنیم؛ اما گاهی رشد اجتماعی با تجربه شکستها بهدست میآید. بنابراین تجربه، از الزامات رشد سیاسی جامعه است. مشروطه آزمون سیاستورزی فقیهان، برای رهبری ارادههای مردم بود. این سیاستورزی و کنش پرچالش فقیهان عصر قاجار، ریشه در «خودآگاهی عصری» دارد. روحانیت عصر قاجار، چنان مقبولیت و نفوذی پیدا کرده بود که برای دشمنان رعبآور و برای صالحان امیدآفرین بود. اقدامات مهمی مانند تهدید شاه توسط «ملاعلی کنی» برای لغو قرارداد «رویتر» یا مسأله تحریم تنباکو بهخوبی نمایانگر نقش اجتماعی روحانیت است. موضوعی که در گزارشهای سفارت روس و انگلیس مکرر، گزارش شدهاست.
این خودآگاهی و مقبولیت موجب شد، عالمان دین برای خدمت بیشتر به مردم، به محدود ساختن خودکامگی دربار بیندیشند و با استفاده از این سرمایه اجتماعی، ظلم دربار را محدود کنند. مبتنی بر این تحلیل «نهضتعدالتخانه» راهاندازی شد.
«ناپختگی و اختلاف» سیاستورزان روحانی، «خباثت» سفارت انگلیس و «دیاثت» غربگرایان موجب شد، این نهضت اسلامی دزدیده شود و یکباره نهضت عدالتخانه تغییر نام یافته به مشروطه بر سر زبانها جاری شد! نکته جالب این است که هیچکدام از حامیان نمیدانست مشروطه به چه معناست؟
سپس این ظرف تهی، با خباثت انگلیس پر شد و بهکام ملت تحت ستم ایران ریخته شد تا بهکلی فرصت طلایی عالمان شیعه برای جهش تاریخی از بین رفت و به اعتراف خودشان سرکهای که انداختند شراب شد. پس از سرقت «نهضتعدالتخانه» و عرضه مشروطه، رهبران دینی به دو دسته تقسیم شدند؛ برخی به رهبری شیخ فضلالله نوری با دید نافذ خود دریافتند که مشروطه دیگر همان نهضت عدالتخانه نیست. زین رو به تکاپو برای اصلاح و هدایت آن افتادند و با اصرار قید، «مشروعه» را برای مشروطه عنوان کردند تا قیام خود را پس بگیرند و دوباره، حاکمان شرع پیشگام نهضت باشند.
برخی دیگر از رهبران دینی من جمله سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی متوجه چشمبندی سفارت انگلیس نشده و با سلام و صلوات و همراهی با بازیگران جدید میخواستند کشتی پرتلاطم قیام را به ساحل شریعت بکشانند، غافل از اینکه این ره به ترکستان میرفت.
ثمره این اختلاف باعث شد تا دوران مشروطه عصر زایش و ستیز دو کنش فقهی فقیهان در ایران و عراق بشود. این دو قرائت بهلحاظ شناخت موضوع و ادله و راهبرد سیاسی متفاوت است. همچنان نیز این دو نگرش فقهی در جامعه علمی شیعه پیروان خاص خود را دارد. بههمین دلیل بررسی آن بهویژه در دوران انقلاب اسلامی ضرورت مییابد.
تحلیل مواضع شیخ فضلالله نوری نشانمیدهد که بهلحاظ موضوعشناسی با فقیهان دیگر تفاوت داشته است. شیخ فضلالله، در دوگانه ستیز با نسخه غربی مشروطه یا مبارزه با خود دربار، نسخه غربی مشروطه را مصداق طاغوت میداند نه دربار شاه را!
از نگاه ایشان طاغوت در سفارت انگلیس تجسم یافته و مبارزه با آن، ستیز با نسخه غربی مشروطه است. لذا در این شرایط، ستیز با دربار فاسد را مناسب نمیداند!
نگاه شیخ فضلالله در تزاحم بین مبارزه با ظلم دربار و مبارزه با سلطه کفر، اهمیت با شکست سلطه کفر است؛ اما جریان فقهی مقابل، عمارت قاجار را مصداق طاغوت میدانند که به هر راهی از جمله بازیگری غربگرایان و نفوذ بیگانگان باید با آن مبارزه کرد. به نظر میرسد اصلیترین تفاوت این دو جریان فقهی خطای در تطبیق «طاغوت» است. در مکتب فقهی شیخ شهید، از نهضت مشروطه برای ظلم شاه باید دست کشید وقتی موجب سلطه کفر بر جامعه میشود.
تفاوت این دو جریان فکری در تشخیص موضوع نیز، موجب تفاوت رویکرد، راهبرد و اقدامات این دو جریان شدهاست. جریانی که طاغوت را در عمارت شاه قاجار میبیند با عواملی که به ثبات و دوام حکومت قاجار کمک کند، حمله میکند؛ هرچند فقیه بزرگ پایتخت باشد!
تهمتها و اهانتها و فتواهای صادر شده در این زمینه و رأی دادگاه تشریفاتی شیخ ابراهیم زنجانی برای محکومیت شیخ فضلالله به اعدام، در این چهارچوب قرار میگیرد. تهدید به قتل سید محمد کاظم یزدی در حوزه نجف، بهدلیل مخالفت با مشروطه نیز در این چهارچوب میگنجد.
تجربه مشروطه نشانمیدهد تفکر شیخ فضلالله نوری درست بود و در شرایط فعلی در انقلاب اسلامی نیز جریان فقهی که در حوزه بهسمت سازش و اسلامیزه ساختن فرهنگ و مفاهیم غرب هستند، ادامهدهندگان مکتب فکری آخوند خراسانیها در عرصه سیاست و کنش اجتماعی هستند و به گواه تاریخ بازیچه غربگرایان متظاهر به دین خواهند شد.
اکنون پس از تجربه مشروطیت دیگر نمیتوانیم تن به این خسارت بزرگ دهیم و باید با الهام از راهبرد روشن و موفق شیخفضل الله برای آینده انقلاب اسلامی بهره ببریم. حوزه علمیه قم در عصر انقلاب اسلامی نباید پایگاه تفکر اجتماعی بهبهانیها و آخوند خراسانیها باشد بلکه باید خواستگاه و مادر انقلاب اسلامی و پیرو شهید سربهدار بماند و این مهم با مرزبندی شفاف و صریح با جبهه طاغوت و مظاهر آن حاصل میشود. بی گمان اگر عالمان عصر مشروطه در تجربه شکست معذور باشند، اکنون عالمان دین معذور نخواهند بود!